کردونی در یادداشتی مطرح کرد؛
چشمان باز بسته ی دشمن ؛ متجاوزگران کجا را ندیده بودند؟

کردونی در یادداشتی به تحلیل جنگ ایران و اسرائیل پرداخت.
به گزارش ایلنا، روزبه کردونی در یادداشتی نوشت:
دشمنان ایران با چشمانی باز، با برنامه هوشمندانه، با تکنولوژی پیشرفته با اشراف کامل آمده بودند.
سالها اتاق فکر، پرونده، تحلیل، نفوذ، رصد، همراهی همه جانبه مهمترین سرویس های امنیتی دنیا پشتوانه آنها برای تجاوز به ایران عزیز ما بود. فرماندهان کلیدی ما را ترور کردند، زیرساختها را هدف گرفتند، به اشراف اطلاعاتی خود میبالیدند.
ظاهراً آمده بودند با چشمانی باز.
چشمانی که دادهها را میدید، فناوری را میفهمید، لایههای امنیتی را تحلیل میکرد، و حتی جامعهی ما را رصد میکرد.
خیال میکردند ایران را خوب میشناسد. مطمئن بودند چشمانشان بر جامعه ایران هم باز است ، شکافها، نارضایتیها، گلایهها، اختلافها را همه رصد کردند ، بحران معیشت، زخمهای تاریخی، و فرسایش اعتماد را هم به زعم خود دیده بودند .
اما آنچه ندیدند، آنچه چشمان باز آنها بر آن بسته بود، قلب این ملت بود. آنها غرور ملی، شرف، و غیرت ایرانی و فرهنگ ضد تجاوزگر ایرانی ها را ندیدند.
ندیدند که در لحظهی خطر، ما فارغ از نام، جناح، قوم، مذهب کنار هم میایستیم. ایرانی داخل و خارج از کشور کنار هم می ایستند .
درک نکردند که این خاک برای ما تنها مرز جغرافیا نیست؛ حیثیت است. غرور است، شرف است.
ندیدند که در لحظه خطر، ما فارغ از نام، قوم، مذهب، یا جناح همدل و شجاع کنار هم میایستیم و پناه هم هستیم.
ندیدند که ایرانی، چه در داخل چه در خارج، هنگام دفاع از وطن، یک تن واحد میشود. به داده های فنی تکیه کردند و از روح جاودانه، میهنپرست و معنوی مردم ایران غافل ماندند.
فراموش کردند که این سرزمین، هزاران سال با حافظهای تمدنی، با زخمی کهنه از تهاجم، با ارادهای زنده برای بقا، عزت و آزادگی ایستاده است.
دشمن، با چشم باز آمده بود؛ اما دل این مردم را ندیده بود.و درست همینجا بود که محاسبهاش شکست خورد.
شجاعت و مقاومت، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران را با وجود از دست دادن فرماندهان شجاعشان باور نمی کردند. سربازان وطنی که نامشان در تاریخ و حافظه ملت ثبت شد.
دشمن با چشمانی باز آمده بود،؛ اما دل این ملت، تاریخ این سرزمین، و ریشههای این تمدن را ندید و درست همانجا بود که شکست خورد.
و در انتها ادای احترام کنیم به همه شهدای عزیز:
آن فرو ریخته گلهای پریشان درباد
کز می جام شهادت همه مدهوشان اند
نامشان زمزمه ی نیمه شب مستان باد