رئیس بیمارستان روانپزشکی روزبه در گفتوگو با ایلنا:
بلاتکلیفی لایحه حمایت از بیماران دارای اختلال روان بعد از یک دهه!/ نصف بیمارانِ روانپزشکی به پزشک مراجعه نمیکنند/ طول عمرِ مردم برای سیاستگذاران بیشتر اهمیت دارد تا کیفیتِ زندگیشان! + فیلم

بنابر اعلام رئیس بیمارستان روانپزشکی پیمایشها نشان میدهند که تقریباً نیمی از افرادی که دچار بیماری روانپزشکی هستند، هیچ مراجعهای به پزشک نداشتهاند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، در کشور ما بیماران مبتلا به اختلالات روان در مقابله با دردهای خود تقریبا «تنها» هستند چون نه آدمهای معمولی درکی از این نوع بیماری دارند و نه دولتمردان از این دسته از بیماران حمایتی میکنند. به رغم اینکه سازمان بهداشت جهانی اختلالات حاد روان مانندافسردگیهای اساسی، اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی شدید را به عنوان «معلولیت» شناخته و برای این بیماران که به نوعی دچار «فلج روحی» هستند و قادر به انجام فعالیتهای روزمره خود نیستند، حقوق ویژهای در نظر گرفته و در کشورهای اروپایی از بیماران اعصاب و روان حمایت ویژه میشود. اما در کشور ما لایحه حمایت از بیماران اعصاب و روان که سال ۱۳۸۲ تدوین شد پس از گذشت بیش از ده سال هنوز به جایی نرسیده است. طی گفتوگویی با دکتر «امیر حسین جعفری» رئیس بیمارستان اعصاب و روان روزبه، به بررسی چالشهای بیماران اعصاب و روان پرداختیم که بخش نخست این گفتوگو را در زیر میخوانید:
ایلنا: با توجه به افزایش چشمگیر پرخاشگری در جامعه، آیا میتوان گفت که این پرخاشگری در دسته اختلالات روان قرار میگیرد؟
الزاماً نمیتوان هر پرخاشگری را به معنای یک بیماری یا اختلال روانپزشکی در نظر گرفت. پدیدههای اجتماعی مانند خشونت و پرخاشگری علل متعددی دارند و این پدیدهها، تحت تأثیر متغیرهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و همچنین موضوعات مربوط به سلامت روان رخ میدهند. به عبارت دیگر، سلامت روان بخشی از عوامل مؤثر بر وقوع پدیدهای همچون پرخاشگری است. بنابراین، نباید رابطهای یک به یک بین پرخاشگری و بیماری روانپزشکی ایجاد کرد؛ به این معنا که هر فردی که پرخاشگری دارد، بیماری روانپزشکی دارد و همچنین هر کسی که دارای بیماری روانپزشکی است، حتما دچار پرخاشگری نیز خواهد بود.
این گزاره بهطور قطعی نادرست است. بیماران روانپزشکی در بسیاری از مواقع خود مورد خشونت قرار میگیرند و با تبعیض مواجه میشوند. درصد بسیار کمی از بیماران روانپزشکی هستند که ممکن است پرخاشگری یا خشونت داشته باشند و علل دیگر، از جمله علل فرهنگی و خانوادگی، تأثیر قابل توجهی بر این موضوع دارند. در نتیجه، بهعنوان جمعبندی، میتوان گفت که مسائل مربوط به سلامت روان در پدیدهای مانند خشونت دخیل هستند، اما سهم آن را نباید بیشتر از آنچه که واقعاً وجود دارد، در نظر گرفت.
ایلنا: با توجه به اینکه سازمان بهداشت جهانی، بیماری حاد روان را یک معلولیت شناخته است، چرا بیماریهای حاد اعصاب و وران در ایران به عنوان یک معلولیت شناخته نمیشود و حقوقی برای آن در نظر گرفته نشده است؟
بیماریهای دوقطبی در کشورهای اروپایی بهعنوان معلولیت شناخته شده و حقوق خاصی برای مبتلایان به این بیماری لحاظ گردیده است. در این راستا، سوال مطرح میشود که چرا در ایران این بیماری بهعنوان معلولیت شناخته نمیشود و آیا نظام پزشکی، روانپزشکی و روانشناسی کشور در این زمینه اقدامی انجام دادهاند؟
حوزه سلامت روان بهطور قابل توجهی مغفول واقع شده است
واقعیت این است که در نظام سلامت ایران، موضوع سلامت روان بهطور قابل توجهی مغفول واقع شده و از سالها پیش در زمینه بیماران روانپزشکی بهخصوص از جهات مختلف به آنها توجه نشده است. اگر به بیمارستانهای روانپزشکی، مانند بیمارستان روزبه، مراجعه کنید، خواهید دید که تعداد زیادی از بیماران در انتظار دریافت خدمات مورد نیاز خود هستند. علت این موضوع غفلت سیستم سلامت از حوزه سلامت روان است که منجر به کمبودهایی نسبت به امکانات مربوط به ارتقاء سلامت روان در سراسر کشور شده است.
این کمبودها بهطور مشخص در خدمات سرپایی و درمانگاهها به شکل خاصی و در مورد بیماران بستری به شکل دیگری خود را نشان میدهند. این وضعیت نه تنها در بخشهای درمانی، بلکه در بخشهای توانبخشی نیز قابل مشاهده است. خدمات بهداشتی نیز با کمبودهای اساسی در ارتقاء سلامت روانی مواجه هستند. این کمبودها و غفلتها تأثیرات و عوارض خود را در جامعه، خانواده و محل کار افراد نشان میدهند و میتوانند ناتوانیهای جدی برای خود فرد ایجاد کنند.
به هر حال باید تأکید کرد که هرچند بیماریهای روانپزشکی درصد محدودی از جمعیت را شامل میشوند، اما تأثیرات آنها بر زندگی فردی، اجتماعی و خانوادگی انکارناپذیر است و نیازمند توجه و اقدام جدی از سوی نهادهای مربوطه هستند.
بینتیجه ماندن لایحه حمایت از بیماران دارای اختلال روان بعد از یک دهه!
بیماران ممکن است ناتوانیهایی در عملکرد شخصی، خانوادگی و شغلی خود پیدا کنند و به این معنا نوعی از ناتوانی یا معلولیت را تجربه کنند. در این راستا، قاعدتا باید خدمات توانبخشی را ارتقا دهیم تا بتوانیم این افراد را به جامعه باز گردانیم. یکی از موانع موجود این است که لایحه حمایت از بیماران مبتلا به اختلالات روان سالهاست که به نتیجه نرسیده و پیگیری این لایحه که حقوق این بیماران را تضمین میکند و میتواند از آنها حمایت کند، بالغ بر ده سال یا بیشتر که کار آن آغاز شده، اما هنوز به نتیجه مطلوب نرسیده است، در حالی که حتما باید به نتیجه مطلوب برسد.
ایلنا: آیا آمار مشخصی وجود دارد که نشان دهد چند نفر مبتلا به اختلالات روان در کشور هستند که به روانپزشک مراجعه نمیکنند؟
پیمایشهایی که در سطح کشور در سالهای گذشته انجام شده، نشان میدهد که حدود ۲۱ تا ۲۶ درصد افراد جامعه ممکن است یک نوع بیماری روانپزشکی داشته باشند. وقتی میگوییم بیماری روانپزشکی، منظور ما شامل عموم بیماریها است که شامل افسردگی، بیماریهای اضطرابی، وسواس، بیش فعالی و همچنین بیماریهای دیگر مانند اختلالات جنسی، بیماریهای شدید روانپزشکی، دوقطبی، اسکیزوفرنی و موارد مشابه میشود.
نصف بیماران روانپزشکی به پزشک مراجعه نمیکنند
تقریباً میتوان گفت که از هر چهار نفر، یک نفر مبتلا به یکی از این بیماریها است و پیمایشها نشان دادهاند که تقریباً نیمی از افرادی که دچار بیماری روانپزشکی هستند، هیچ مراجعهای به پزشک نداشتهاند. همان نکتهای که اشاره کردم، بیماریهایشان مزمن شده و بر خانوادهشان تأثیر گذاشته، اما درمان را پیگیری نکردهاند. تقریباً نصف بیماران روانپزشکی ما به پزشک مراجعه نکردهاند.
طول عمر مردم برای سیاستگذاران بیشتر اهمیت دارد تا کیفیت زندگیشان!
ایلنا: چرا اهمیت موضوع سلامت روان در جامعه و زندگی روزمره مردم مطرح نیست؟
به نظر من، مهمترین مسئله آموزش است. ما باید افراد جامعه را آگاه کنیم که به جز متغیری به نام طول زندگی، عرض زندگی و کیفیت زندگی نیز یک فاکتور مهم در زندگی ماست. اغلب کم توجهیم؛ وقتی که اشاره میشود، از زندگی فردی خود، اطرافیان و جامعهمان غفلت میکنیم و حتی این نکته را میتوان در مورد سیاستگذاران نظام سلامت نیز مطرح کرد که آن چیزی که بیشتر اهمیت دارد، طول عمر است. هزینه و سرمایهگذاری که در نظام سلامت انجام شده، بهمراتب بیشتر از آن چیزی است که در مورد کیفیت زندگی وجود دارد. غیر از نظام سلامت، این سیاست را در جاهای دیگر نیز میبینیم. برای مثال، پوشش بیمهای خدمات سلامت روان، دارای محدودیتهایی است و همه اینها باعث شده که دریافت خدمات مربوط به بهداشت روانی برای افراد جامعه سخت شود.
عامل اصلی در واقع رویکرد و نگرش افراد نسبت به این موضوع است؛ که اگر فردی به بیماری جسمی مبتلا شود، حتی اگر این بیماری کوچک و محدود باشد، به آن توجه میکنند که این هم امر خوبی است. اما همانی که ما میبینیم، فردی که به بیماری شدید روانپزشکی به صورت مزمن و طولانی مبتلا بوده، اما به آن توجه نکرده است. این موضوع نیاز به آموزش و فرهنگسازی را نشان میدهد.
ایلنا: اکنون میدانیم که با توجه به شرایط اقتصادی جامعه، اضطراب و افسردگی در جامعه افزایش یافته است. این شرایط باید به چه میزان برسد که فرد به عنوان بیمار روانی تلقی شود و در موردش اقدام کند؟
همه انسانها هیجاناتی دارند که نرمال است. همه ما غم، اضطراب، ترس و خشم را تجربه میکنیم و همه افراد در موقعیتهای مناسب نیازمند این هیجانات هستند. وقتی این هیجانات غیرطبیعی میشود که باعث اختلال در عملکرد ما شود؛ یعنی وقتی ما آنقدر غم و اضطراب شدیدی داشته باشیم که نتوانیم کار خود را انجام دهیم یا با خانواده ارتباط صحیحی برقرار کنیم یا نتوانیم درس بخوانیم. علاوه بر این، اگر این هیجانات در شرایط نامناسب بروز یابند یا با روش نامناسبی ابراز شوند، مانند خشم غیرمتناسب که بیش از حد ابراز شده باشد، این عوامل نشان میدهند که آیا این هیجانات در محدوده نرمال هستند یا غیرنرمال. اگر کسی دچار این مسائل باشد، طبیعتاً باید به متخصص این حوزه، روانپزشک مراجعه کند و بر اساس تشخیص روانپزشک، مشخص میشود که آیا بیماری روانپزشکی وجود دارد یا خیر.
خواب آوربودن همه داروهای روانپزشکی، تصور غلطی است
موضوع دیگری که بسیاری از مردم از آن واهمه دارند و به همین دلیل سراغ درمان نمیروند، ترس از مصرف داروهای اعصاب است. این نگرش ناشی از یک تصور غلط است؛ بهویژه این که همه داروهای روانپزشکی خوابآور هستند، در حالی که اینطور نیست. درصد کمی از داروهای روانپزشکی خوابآورند و بسیاری از آنها به تنظیم نشاط، خلق و خو و خواب افراد کمک میکنند و دارای تأثیرات مثبت بر کیفیت زندگی بیماران هستند.
بسیاری از افراد نگرانی دارند که داروهای روانپزشکی تأثیرات خوابآوری دارند یا ممکن است باعث وابستگی شوند. این نگرانیها به نوعی نادرست است. درصد بسیار کمی از داروهای روانپزشکی، شاید کمتر از ده درصد، باعث وابستگی میشوند، آن هم اگر تحت نظر پزشک استفاده نشود. اگر پزشک آن را تجویز کرده باشد، با ملاحظات لازم این کار انجام میشود تا وابستگی ایجاد نشود. به طور کلی، واقعاً کمتر از ۱۰ درصد داروها موجب وابستگی میشوند. نگرانی دیگری که وجود دارد این است که مصرف داروها ممکن است بر عملکرد روزمره فرد تأثیر منفی بگذارد. به علاوه، نگرش فرهنگی موجود باعث میشود که افراد از اعلام مصرف داروهای روانپزشکی هراس داشته باشند. اینگونه تصورات غلط موجب ایجاد دید منفی نسبت به داروهای روانپزشکی شده است. لازم به ذکر است که درمان روانپزشکی الزاماً به معنای مصرف دارو نیست. در واقع، درمان روانپزشکی ممکن است شامل روشهای غیردارویی همچون رواندرمانی، نیز باشد که این درمان فارغ از داروها انجام میگیرد.
ایلنا: وضعیت اقتصادی نامناسب کشور چه تأثیری بر تشدید بیماریهای روانی دارد و تا چه حد بر این موضوع تأثیرگذار بوده است؟
بیماریهای روانپزشکی با عوامل اجتماعی و اقتصادی در ارتباط هستند. به طور دقیقتر، زمانی که فردی تحت استرس و تنش شدید قرار میگیرد، احتمال بروز یا تشدید بیماریهای روانپزشکی افزایش مییابد. با این حال، مشکل مالی به تنهایی عامل اصلی بروز این بیماریها نیست. زمینهسازی در فرد، یعنی وجود آسیبپذیری در سیستم روانی، نیز نقش بسزایی دارد. به عبارت دیگر، استرس و تنش اجتماعی-اقتصادی ممکن است منجر به بروز بیماریهای روانپزشکی در فردی شود که از قبل آسیبپذیری داشته است. به عنوان مثال، ممکن است با فردی مواجه شویم که فشار و استرس زیادی را تحمل کرده اما بیماریای پیدا نکرده باشد. این موارد نشاندهنده این است که فرد باید دارای آسیبپذیری روانی باشد و سپس بروز تنشهای شدید، آن آسیبپذیری را فعال کرده و موجب بروز بیماری میشود.
حال این که فرد چگونه باید تشخیص دهد که سطح اضطراب یا استرس و افسردگیاش بالا رفته و نیاز به مصرف دارو دارد، باید گفت که افراد نمیتوانند به تنهایی در این زمینه تشخیص دهند و باید به متخصص روانپزشک مراجعه کنند. اما این که آیا نیاز به مراجعه به روانپزشک هست یا خیر، سؤالی است که نیاز به پاسخ دارد. بسیاری از احساسات ما ممکن است از محدوده نرمال خارج شوند و غیرطبیعی گردند، برای مثال وقتی در شرایطی قرار میگیریم که احساس غم و اندوه شدیدی را تجربه میکنیم، یا اضطراب و نگرانی شدیدی را حس میکنیم که بر عملکرد شخصی، خانوادگی، اجتماعی و شغلی ما تأثیر منفی میگذارد. اینها نشانههایی هستند که میتوانند نشان دهند نیاز به مشاوره و درمان وجود دارد. اگر چنین شرایطی وجود داشته باشد و علائم خطر نیز نمایان گردد، طبیعتاً باید به روانپزشک مراجعه کنیم و بر اساس تشخیص ایشان، اگر نیاز باشد از دارودرمانی یا رواندرمانی استفاده شود.
آمار دقیقی از شیوع بیماریهای روانی ژنتیکی در کشور وجود ندارد
ایلنا: شیوع بیماریهای روانی ژنتیکی در خانوادهها در ایران به چه شکل است؟
بیماریهای روانپزشکی کمابیش تحت تأثیر عوامل ژنتیکی قرار دارند. برای برخی بیماریها این تأثیر پررنگتر است، به عنوان مثال در مورد بیماری دوقطبی، در حالی که برای برخی دیگر از بیماریها تأثیر کمتری دارد. آن دسته از افرادی که با بیماریهایی مواجه هستند که بار ژنتیکی در آنها اهمیت و نقش پررنگتری دارد، معمولاً شاهد این هستند که در خانواده یا فامیل خود نیز افراد دیگری وجود دارند که آن بیماری را دارند. اما از این نظر ما تفاوتی با آمار جهانی نداریم و شرایط ما برابر با آمار جهانی است. آماری دقیق در رابطه با شیوع بیماریهای روانی ژنتیکی در کشور وجود ندارد و نمیتوانیم به طور قطعی بگوییم که عامل جغرافیا در بیماریهای روانی تأثیر دارد. به عنوان نمونه، نمیتوان گفت که در مناطق گرم و خشک یا کویری، بیماریهای روانی بیشتر بروز میکنند. عامل فرهنگی از اهمیت بیشتری برخوردار است، زیرا در کشور ما فرهنگهای مختلفی وجود دارد که در اقلیمهای گوناگون قرار گرفتهاند. بیشتر از آن که آب و هوای اقلیم تأثیرگذار باشد، فرهنگ آن اقلیم است که بر تابآوری افراد و نحوه تعامل آنان با اطرافیان در مواجهه با استرسها و تنشها تأثیر میگذارد. عوامل فرهنگی به طور قطع نقش دارند و این تفاوتها در شهرها و استانهای مختلف قابل مشاهده است.
ایلنا: کدام بخش از بیماریهای روانی وجود دارد که درمان نمیشوند و این بیماران چه میشوند؟
در تمامی رشتههای پزشکی با این پدیده مواجه هستیم که برخی از بیماران به درمان مقاوم هستند. به عنوان مثال، بیماریهای قلبی یا کبدی وجود دارند که ممکن است به درمان پاسخ ندهند. در رشته روانپزشکی نیز همینطور است. این بدان معنا نیست که این بیماران از درمان هیچ سودی نمیبرند. با استفاده از درمان دارویی و روشهای نوین که در دسترس داریم، میتوانیم به کاهش شدت علائم آنها کمک کنیم. اما اینکه به طور کامل کنترل شود، در برخی بیماران ممکن است اتفاق نیفتد. درصد این بیماران خیلی زیاد نیست. بیماریهای شدید روانپزشکی کمتر از ۵ درصد کل بیماران هستند، یعنی ۹۵ درصد از بیماران به درمان پاسخ میدهند. بسیاری از موارد نیز به خوبی پاسخگو هستند و بعد از مدتی میتوانیم دارو را قطع کنیم و علائم دیگر عود نمیکند. اما در کمتر از ۵ درصد بیماران، شدت علائم شدید بوده و ممکن است مقاومت به درمان وجود داشته باشد و در نتیجه بیماری مزمن شود.
کسی به بیمارِ روانی، کار نمی دهد
ایلنا: بیماران حاد اعصاب و روان در زمینه اشتغال با چه مشکلاتی مواجه هستند؟
یکی از مشکلاتی که بیماران دارند و در حیطههای مختلف خود را نشان میدهد، نگاه فرهنگی جامعه نسبت به بیماران روانپزشکی است. با این مسئله بسیار مواجه میشویم، افرادی که میتوانند شغلی را به کسی واگذار کنند، وقتی متوجه میشوند آن فرد بیماری روانپزشکی دارد، این کار را نمیکنند. زیرا این تصور وجود دارد که کسی که بیماری روانپزشکی دارد، ناتوان است و نمیتواند مستقل باشد، خطرناک است و ممکن است به خود یا دیگران آسیب برساند. آسیبی که بیماران روانی برای خود یا دیگران ایجاد میکنند، معمولاً جدی نیست، اما در صورتی که به شرایط بسیار شدید برسند، احتمال آسیب به خود یا دیگران وجود خواهد داشت.
بسیاری از بیماران دارای اختلال روان بیکارند
ایلنا: شیوع بیماریهای روانی در کارگران چهقدر است؟ با توجه به اینکه بسیاری از آنها اساسا به دنبال درمان نمیروند، چون درگیر معیشت هستند...
با توجه به متراکمسازی که ما داریم، تقریباً از هر چهار نفری که با آنها مواجه میشویم، یک نفر به بیماری روانپزشکی مبتلاست. این قاعدتاً در تمامی اصناف وجود دارد و در این صنف نیز به همین ترتیب صادق است. البته باید به این نکته هم توجه کرد، افرادی که به بیماری روانپزشکی مبتلا هستند، احتمال اینکه شغل مناسبی پیدا کنند و سر کار بروند، کمتر است و در نتیجه بسیاری از آنها بیکار هستند. اگر ما به دنبال بیماریهای روانپزشکی باشیم، بهتر است ابتدا سراغ افرادی برویم که شغل مناسبی نتوانستهاند پیدا کنند و بیکار هستند، زیرا احتمال اینکه آنها به بیماری روانپزشکی مبتلا باشند، بیشتر است. نکته مهمی که میخواهم تأکید کنم، این است که ما جدای از اینکه چه بیماری جسمی داریم یا نداریم و طول عمرمان چقدر است، از آن مهمتر کیفیت زندگیمان نیز بسیار اهمیت دارد. باید به این موضوع توجه شود. هر کسی باید در مورد خود و اطرافیانش به این نکته توجه کند.
متأسفانه این غفلت اتفاق افتاده است. سیاستگذاران نظام سلامت نیز باید به عقبماندگیهایی که در این سالها در مورد نظام خدمات روانپزشکی ایجاد شده، توجه کرده و آنها را اصلاح کنند، زیرا بیماریهای روانپزشکی تأثیر و تاثر زیادی بر متغیرهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دارند. این یک تأثیر دو سویه است بین بیماریهای روانپزشکی و این عوامل و اگر به آن توجه نکنیم و از آن غفلت داشته باشیم، قطعاً بر جنبههای مختلف زندگی ما تأثیر خواهد گذاشت.