کنفرانس بینالمللی «آینده جهان و مسائل نوین فلسفی» برگزار شد؛
ژیژک: فلسفه؛ آخرین سپر دفاعی ما برای حفظ انسانیت است/ برای بقا به فلسفه نیاز داریم
کنفرانس بینالمللی «آینده جهان و مسائل نوین فلسفی» بهصورت آنلاین و با سخنرانی فیلسوفان و کارشناسان حوزه فلسفه در جهان و ایران به همت دانشگاه تبریز و رایزنی فرهنگی ایران در اتریش (خانه حکمت ایرانیان در وین) برگزار شد.
به گزارش ایلنا، در کنفرانس بینالمللی «آینده جهان و مسائل نوین فلسفی»، اسلاوی ژیژک، فیلسوف، نظریهپرداز و منتقد فرهنگی اسلوونیایی، سخنرانی خود را با عنوان «امروز برای بقا بهعنوان انسان، به فلسفه نیاز داریم» ارائه کرد.
ژیژک در ابتدای سخنان خود با اشاره به نظر آلن بدیو گفت: رسالت دیرینهٔ فلسفه، از زمان سقراط، «بیگانهسازی انسان از نظم مسلط» بوده است؛ یعنی افشای سازوکارهایی که آزادی را تنها در ظاهر به ما مینمایانند، در حالی که در عمق، ما را در آزمایشگاهی از کنترل نامرئی نگاه میدارند.
او هشدار داد که خطرناکترین نوع بیآزادی آن است که انسان احساس کند آزاد است، درحالیکه تحت سلطه سازوکارهای ایدئولوژیک قرار دارد.
این فیلسوف اسلوونیایی با اشاره به بحران فکری جهان معاصر گفت: بسیاری از مفاهیمی که امروز در سیاست و رسانهها بهکار میروند— از آزادی و برابری گرفته تا حقوق بشر، عدالت و همبستگی— معنای اصیل خود را از دست داده و به کلیشههای بیمحتوا تبدیل شدهاند.
او تأکید کرد که جامعه جهانی برای عبور از بحرانهای محیطزیستی، فناوریهای نو و هوش مصنوعی، نیازمند احیای سنت «پرسش سقراطی» است: اینکه از خود بپرسیم دقیقاً منظورمان از انسان، تفکر، طبیعت یا آزادی چیست؟
او با مقایسه سنت سقراطی و نگاه کنفوسیوسی خاطرنشان کرد: فلسفهٔ اصیل باید «در زبان علیه زبان» بیندیشد؛ یعنی قواعد تثبیتشدهٔ واژگان را بشکند و اجازه ندهد زبان، اندیشه را زندانی کند.
ژیژک با مثالهایی از دموکریتوس و لکان نشان داد که تفکر ناب گاه نیازمند ساختن واژگان نو و عبور از محدودیتهای زبان عادی است.
ژیژک با اشاره روشن به وضعیت غزه گفت: بسیاری از حامیان سیاستهای اسرائیل، در برابر شواهد آشکار جنایت و رنج انسانی، عملاً گوش خود را میبندند و هر نقدی را به «دروغ ضدیهودی» تقلیل میدهند.
به گفتهٔ او، این رویکرد، نمونهای نگرانکننده از تبدیل عدالت به «منافع قدرتمند» است.
او سخنش را چنین جمعبندی کرد: «فلسفه تنها یک رشته دانشگاهی نیست؛ آخرین سپر دفاعی ما برای حفظ انسانیت است. بدون آن، عدالت به سودجویی قدرتها تقلیل مییابد و چیزی از معنای “انسان بودن” باقی نخواهد ماند.»
پروفسور فرانک رودا، فیلسوف اسکاتلندی، مخاطبان را به مواجههای عمیق و جسورانه با بنیادهای وجود انسانی و پیچیدگیهای جهان معاصر فراخواند. او با اشاره به فجایع قرن بیستم و فقدان جایگزینهای سیاسی مؤثر برای نظامهای سرمایهداری جهانی، تأکید کرد: اکنون بیش از هر زمان دیگری، نیازمند شجاعتی هستیم که بتواند انسان را در برابر اضطراب بنیادین زندگی هدایت کند و فلسفه را از حاشیه به متن زندگی بازگرداند.
او توضیح داد که این شجاعت فراتر از مقابله با ترسهای روزمره است؛ زیرا ترس همواره به یک شیء مشخص مربوط است، اما اضطراب فاقد چنین شیءی است و انسان را با بیاساسی تجربهها، فقدان معنا و خلأ بنیادین هستی مواجه میکند.
در بخش دیگری از سخنرانی، رودا به اهمیت «شجاعت فلسفی» پرداخت و خاطرنشان کرد: فلسفه، تنها با ایجاد شجاعت فکری و تشویق به مواجهه با اضطراب، میتواند انسان را قادر سازد تا در جهان پیچیده و پرچالش امروز، آزادی، خلاقیت و معنای انسانی را حفظ کند.
پروفسور جرمی شیرمور فیلسوف استرالیایی، به عنوان سومین سخنران، به بررسی عمیق آموزههای فلسفه علم و نقد رویکرد تحلیلی در فلسفه پرداخت و توجه مخاطبان را به اهمیت عقلانیت انتقادی و گفتوگوی چندصدایی جلب کرد.
وی گفت: در نگاه پوپر، انسان با مسائلی مواجه است که ناشی از تضاد میان انتظارها و واقعیتهای عینی جهان است. تلاش برای حقیقت همواره با خطاپذیری همراه است و تجربههای شخصی و احساسات اطمینان فردی به خودی خود ارزش معرفتی ندارند. بنابراین، آنچه اهمیت دارد، بررسی انتقادی ادعاهای افراد در مواجهه با آزمونهای تجربی و پذیرش موقت آنها در صورت عبور از نقد همگانی است.
در پایان، شیرمور یادآور شد که فلسفه نباید به جستجوی واحدهای تحلیلی «بیطرف» محدود شود، بلکه باید با آگاهی از محدودیتهای خود و پذیرش ضرورت بازبینی و اصلاح مداوم، نقش خود را در هدایت علم و فهم جهان ایفا کند.
دونالد گیلیز، فیلسوف انگلیسی علم و فناوری، به عنوان چهارمین سخنران، با تحلیل انقلاب شگفتآور هوش مصنوعی از سال ۲۰۱۲ تا ظهور ChatGPT در نوامبر ۲۰۲۲، توجه مخاطبان را به پیامدهای اخلاقی و اجتماعی این فناوری جلب کرد.
او توضیح داد: شبکههای عصبی پیشرفته و یادگیری عمیق، طی دهه اخیر کاربردهای گستردهای در صنعت، تجارت و حتی زندگی روزمره پیدا کردهاند، اما بسیاری از این کاربردها، به ویژه در زمینه تبلیغات هدفمند، از نظر اخلاقی مورد انتقاد قرار گرفتهاند. به گفته او، فلسفه هوش مصنوعی امروز نمیتواند بدون بررسی اخلاق این کاربردها کامل باشد.
سخنرانی دونالد گیلیز با برجسته کردن چالشهای اخلاقی و اجتماعی ناشی از انقلاب هوش مصنوعی، از جمله جمعآوری و استفاده تجاری از دادههای شخصی، مخاطبان را به تفکر عمیق درباره محدودیتها و مسئولیتهای فناوری در زندگی روزمره و آینده جامعه فراخواند و زمینهای برای بحثهای جدی درباره حقوق دیجیتال و تدوین استانداردهای اخلاقی فراهم کرد.
محمد اصغری، استاد فلسفه دانشگاه تبریز ایران، به اهمیت گفتوگوی میان فلسفههای شرق و غرب برای درک تحولات بیسابقه جهان امروز پرداخت. او تأکید کرد که فلسفه شرق با تکیه بر شهود، معنویت و تجربههای عرفانی، و فلسفه غرب با تمرکز بر علم، عقلانیت و روشهای تجربی، هر یک ابزارهایی ارزشمند در تحلیل جهان ارائه میدهند. اما در دنیای امروز، این دو نیازمند گفتوگو و تبادل فعالاند تا بتوانند مسائل جهانی را از دریچهای جامع و بینرشتهای بررسی کنند.
اصغری سخنرانی خود را با تأکید بر ضرورت ایجاد فضایی برای بازاندیشی فلسفی در سطح جهانی به پایان رساند و خاطرنشان کرد: هیچ کس نمیتواند به تنهایی نسخه کامل حقیقت را ارائه دهد؛ تنها از طریق گفتوگوی فلسفی میان اندیشمندان میتوان به آیندهای انسانی و معنادار دست یافت.
رضا غلامی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و رایزن فرهنگی ایران در اتریش در سخنرانی خود، از وضعیت فعلی فلسفه انتقاد کرد و اعلام داشت که این رشته علمی در «انزوای آکادمیک» گرفتار مانده و با غرقشدن در صنعت مقالهنویسی، از جامعه و مسائل واقعی انسان فاصله گرفته است.
او با لحنی صریح بیان کرد: فلسفه نمیتواند تماشاگر باشد. فلسفه باید در دل جامعه حضور داشته باشد و برای هدایت انسان در بحرانهای آینده نقش ایفا کند. در غیر این صورت، به حرفهای بیاثر تبدیل میشود.
این استاد فلسفه اذعان داشت: احیای نقش فلسفه در حل مسائل جهانی، هدفی است که در دهههای اخیر به شدت کمرنگ شده و نیاز به تلاشهای جدی دارد.
غلامی تأکید کرد: برای ورود دوباره فلسفه به حضور غیر تشریفاتی عرصه عمومی، فیلسوفان به آزادی بیان واقعی نیاز دارند؛ آزادیای که در بسیاری از نقاط جهان تحت فشار دولتها، شرکتهای بزرگ و ساختارهای قدرت قرار دارد.
او هشدار داد که «وقتی فیلسوف از آزادی محروم شود، فلسفه در خدمت قدرتها قرار میگیرد و از قلب مردم میمیرد.
بخش اصلی سخنرانی غلامی به شناسایی تهدیدات عمیق آینده اختصاص داشت. او هوش مصنوعی را «متغیری تعیینکننده در سرنوشت بشر» خواند، اما هشدار داد که این فناوری میتواند توان انسان برای تحلیل، خلاقیت و نگاه کلان را تضعیف کند.
غلامی بحران کار را «یکی از بزرگترین بحرانهای وجودی آینده» توصیف کرد و گفت حذف گسترده انسان از عرصه اشتغال تنها یک مشکل اقتصادی نیست، بلکه «چیزی را تهدید میکند که هسته معنای زندگی انسان است».
استاد پژوهشگاه علوم انسانی از تهدید سیطره الگوریتمها بر فرهنگ سخن گفت و اعلام داشت که «فرهنگ خلاق» در برابر تجاریسازی و تولید انبوه الگوریتمی در معرض فروپاشی قرار دارد.
غلامی تأکید کرد که علوم تجربی نمیتوانند جای فلسفه را بگیرند. او معتقد است علم تنها درباره کارکردها و قوانین جزئی اشیاء سخن میگوید، اما فلسفه باید به سؤالات بنیادی پاسخ دهد: «چه کاری درست است؟» و «چه کاری باید انجام داد؟»
غلامی گفت: علوم انسانی و اجتماعی بدون فلسفه به «ابزارهایی تهی» تبدیل میشوند.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی سخنرانی خود را با این هشدار به پایان برد که «آینده انسان و حتی معنای انسانبودن، وابسته به پاسخهایی است که امروز به این مسائل میدهیم.
رابرت هانا، فیلسوف کانادایی، در سخنرانی خود از ونکوور آیلند به بررسی چالشهای بنیادین هوش مصنوعی و فناوری دیجیتال پرداخت و تأکید کرد که هیچ سامانه دیجیتالی یا فناوری رایانهای، حتی پیشرفتهترین آنها، هرگز قادر به برابری یا فراتر رفتن از ظرفیتهای ذاتی، متعقل و متجسم انسان نیست.
هانا بیان کرد: فلسفه باید پیشگام حرکت حفاظت از کرامت انسانی باشد و با اطلاعرسانی و هدایت جامعه، از توسعه فناوریهایی که انسانها را به ابزار وابسته تبدیل میکنند جلوگیری کند. به این ترتیب، بشر میتواند آیندهای را تجربه کند که هم با کرامت انسانی همسو باشد و هم ظرفیتهای عقلانی و تصمیمگیری مستقل خود را حفظ کند.
توماس باور، فیلسوف و نظریهپرداز اتریشیِ رسانه و فرهنگ، در سخنرانی خود، تصویری عمیق و در عین حال هشداردهنده از تحول دیجیتال ترسیم کرد. او دیجیتالشدن را نه فقط یک جهش فنی، بلکه یک «بازسازی فرهنگیِ کامل واقعیت» خواند؛ فرآیندی که در آن جامعه نه تنها ابزارهایش را عوض میکند، بلکه شیوه فهم خود از زمان، هویت، اعتماد و حقیقت را از نو میسازد.
باور با ارجاع مداوم به دیرک بائوکر، جامعهشناس اتریشی-سوییسی، تأکید نمود: ما امروز در آستانهٔ یک تغییر پارادایمی قرار داریم. رسانه دیگر فقط کانالی برای انتقال پیام نیست؛ رسانه «زبان جامعه» شده است. همانطور که زبان صرفاً ابزار سخن گفتن نیست، بلکه خودِ فکر را شکل میدهد، رسانه دیجیتال نیز دیگر فقط وسیله نیست، بلکه شیوه بودن ما در جهان است.
در پایان، توماس باور پیشنهاد کرد که اگر میخواهیم آیندهای معنادار بسازیم، باید از سه معیار جدا نشدنی عبور کنیم: هر چیزی باید همزمان «کاربردی»، «اخلاقی» و «زیباشناختی» باشد. هیچکدام از این سه بدون دیگری ممکن نیست. تنها در این صورت است که دیجیتالشدن از یک طوفان کور تکنولوژیک به فرصتی برای بازاندیشی عمیق در «بودن با هم» تبدیل میشود.
موریس همینگتون، فیلسوف آمریکایی در کنفرانس بینالمللی آینده جهان ومسائل نوین فلسفی، یکی از امیدوارکنندهترین سخنرانیهای سال را ارائه کرد. او با استناد به تازهترین گزارش مؤسسه «گونههای دموکراسی» (V-Dem 2024) اعلام کرد که جهان برای اولین بار پس از سال ۲۰۰۱ دوباره بیشتر خودکامه است تا دموکرات: تنها ۲۹ دموکراسی لیبرال باقی مانده، ۷۲ درصد مردم جهان در رژیمهای اقتدارگرا زندگی میکنند و حتی ایالات متحده، که زمانی الگوی دموکراسی بود، در آستانهٔ تبدیل شدن به «شبهخودکامگی» قرار گرفته است.
در برابر این تاریکی، همینگتون یک جایگزین رادیکال و در عین حال کاملاً ملموس پیشنهاد میکند: دموکراسیِ مراقبتمحور؛ نظامی که در آن مراقبت نه یک سیاست رفاهی حاشیهای، بلکه اصل اول و غیرقابل مذاکره پیمان اجتماعی باشد.
وی در پایان با اشاره به اینکه «وظیفه فیلسوف در دوران تاریک، نه فقط مقاومت بلکه ارائه امید است»، اعلام کرد: مراقبت میتواند مبنای یک «پوپولیسم خیرخواه» باشد؛ چیزی که حتی مخالفان سیاسی هم نمیتوانند آن را رد کنند، چون همه ما در زندگیمان مراقبت را تجربه کردهایم.