خبرگزاری کار ایران

شهر برای ثروتمندان است؛

یک عمر دوندگی برای چند متر جای خواب!

یک عمر دوندگی برای چند متر جای خواب!

وقتی زمین از آنِ صاحبان قدرت است و «شهر» تیول ثروتمندان، خانواده‌ی کارگر ارزان و تحت استثماری که بعد از عمری دوندگی حتی یک سقف بالای سر ندارد، با زندگی پانسیونی وشب‌خوابی در پارک‌ها و گرمخانه‌ها تکه تکه می‌شود. نهادی به نام «خانواده» پابرجا نمی‌ماند....

به گزارش خبرنگار ایلنا، پنجره را که باز می‌کند، باد سر پاییزی داخل می‌آید؛ شهر اسیر راه‌بندان است: «ماهی یازده میلیون تومان را از این پنجره به بیرون پرت می‌کنم....».

این بازنشسته که حالا راننده اسنپ است و به قول خودش روزی هشت ساعت دنده صد تا یک غاز عوض می‌کند، بعد از سی سال کار در یک کارخانه تولید پوشاک، فقط ۱۵ میلیون تومان حقوق می‌گیرد؛ او «شهر» را بعد از چند نسل زندگی باآبرو ترک کرده، ناخواسته برای چند متر جای خواب آواره شده:

«ما چند دهه تهران زندگی می‌کردیم اما حالا مجبور شدم برای زندگی مستاجری به شهرک اندیشه بروم و آنجا هم ماهی ۱۱ میلیون تومان اجاره خانه بدهم تا خانواده سه نفره‌ام سرپناه داشته باشد؛ اگر یک روز مسافرکشی نکنم، نان شب هم نداریم».

این راننده به پاییزِ بی‌باران و خشکِ بیرون پنجره خیره شده: «این شهر دیگر جای ما نیست.....».

مردم از «شهر» رانده شده‌اند

سیطره‌ی اصحاب ثروت و قدرت بر ابرشهر تهران، جایی برای ساکنان عادی و مزدبگیر نگذاشته است؛ شهر فقط برای ثروتمندان است. رویکرد غالب سیاستگذاران شهری در دهه‌های اخیر به خصوص در این ده سال، بر این هدف اصلی متمرکز بوده که ساکنان عادی کلانشهرها و به طور مشخص تهران به حاشیه‌های بیرون شهر یا شهرک‌های تازه‌ساز و غالباً بی‌امکانات، همان گتوهای دولت‌ساخته یا شرکت‌ساخته برای سکونت آدم‌هایی که از قطار تورم عقب مانده‌‌اند، رانده شوند یا در بدترین حالت، آن چنان درمانده شوند که حتی سقفی شخصی برای سکونت نداشته باشند.

بررسی‌های میدانی ما نشان می‌دهد در ماه‌های اخیر، قیمت اجاره هر تخت در اتاق‌های چند نفره در پانسیون‌های مرکز تهران به ماهی ۶ تا ۷ میلیون تومان رسیده است؛ یعنی کارگری با حداقل دستمزد باید نصف حقوق ماهانه‌اش را بدهد تا بتواند یک تخت در یک اتاق اشتراکی در یک پانسیون عمومی اجاره کند و شب را با چهار پنج غریبه زیر یک سقف مشترک به سر ببرد! در نتیجه اصلاً اغراق نیست اگر ادعا کنیم زندگی به همراه خانواده در تهران برای مزدبگیران، حتی لایه‌های متوسط طبقه مزدبگیر از جمله کارگران متخصص، معلمان و پرستاران دیگر مقدور نیست. «مردم» از شهر رانده شده‌اند!

داده‌های رسمی

داده‌های رسمی به خوبی «ناتوانی در تامین سقف بالای سر» را نشان می‌دهند. گزارش مرکز آمار نشان می‌دهد که متوسط سهم هزینه مسکن از سبد هزینه‌های خانوار شهری کشور، حتی در دوران رکود حاکم بر بازار مسکن در بازه یکساله و چندماهه اخیر، به ۴۳.۷ درصد افزایش یافته است. این آمار نشان می‌دهد که سهم مسکن در سبد هزینه‌های خانوار در برخی از نقاط کشور مثل بوشهر ۲۰ درصد و در برخی مناطق مثل تهران تا ۵۹.۹ درصد هم رسیده است. در لرستان سهم مسکن در سبد هزینه خانوار ۳۴ درصد، در کرمانشاه ۳۳ درصد، در آذربایجان شرقی ۳۲ درصد، در آذربایجان غربی ۳۷ درصد، در استان مازندران ۳۵ درصد، در استان سمنان ۳۸ درصد، در استان گلستان ۳۴ درصد و در استان خراسان رضوی ۴۰ درصد است.

این داده‌ها البته مربوط به متوسط سهم هزینه از سبد هزینه‌ی خانوارهای شهری با توزیع درآمد مختلف است؛ اگر فقط مزدبگیران شاغل و بازنشسته را در نظر بگیریم، سهم مسکن از درآمد پایه خانوار بدون احتساب شغل دوم و این کاسه و آن کاسه کردنِ معمول مردم، در تهران به ۱۰۰ درصد یا حتی بیشتر می‌رسد و در شهرستان‌ها چیزی بیش از ۶۰ تا ۷۰ درصد است.  

در مهرماه امسال نیز علیرغم تشدید رکود مسکن، قیمت مسکن و قیمت اجاره خانه همچنان در مسیر صعود قرار داشته است. شاخص قیمت اجاره در این ماه رشد کرده و به ۳۵۳.۱ واحد رسیده که نشان‌دهنده افزایش اجاره‌بها در آغاز نیمه دوم سال است. تورم ماهانه اجاره نیز در مهرماه با رشد ۰.۲ واحدی نسبت شهریورماه، به سه درصد رسید. علاوه بر این، تورم نقطه به نقطه اجاره در مهرماه ۳۴ درصد اعلام شد؛ یعی براساس داده‌های رسمی، هر خانواده در مهرماه امسال به نسبت مهر سال قبل به طور میانگین ۳۴ درصد بیشتر اجاره خانه می‌پردازند.

در این تورم شتابان و بدون توقف، نه فقط کارگران مهاجر، حاشین‌نشین یا روستاییان بلکه طبقه متوسط و مزدبگیران با درآمد بالاتر هم از شهرها به سمت گتوها عقب رانده شده‌اند. «شهر» سهم کسانی شده است که با رانت، کار غیرمولد، دلالی و نزدیکی به اصحاب قدرت، در این اقتصاد بیمار خود را بالا کشیده‌اند و سند شهر را به نام خود زده‌اند.

خانواده‌ها تکه تکه می‌شوند

«طاهر حیدری» فعال صنفی بازنشستگان در توصیف این شرایط به ایلنا می‌گوید: بخش بزرگی از جامعه دیگر نمی‌تواند در همان شهری زندگی کند که در آن کار می‌کند. پرسش نخست این است که چرا با وجود انبوه طرح‌ها و شعارها، خانه برای مردم عادی این‌قدر دور از دسترس مانده است. پاسخ ساده نیست، اما اگر از واقعیت‌های روزمره شروع کنیم از اجاره‌خانه‌ها، خانه‌های خالی و وام‌های بی‌اثر، به الگوی کلی می‌رسیم؛ ساختار اقتصاد مسکن در ایران نه برای زیستن، بلکه برای انباشت طراحی شده است. در خیابان‌ها خانه‌هایی وجود دارند که هیچ‌کس در آن‌ها زندگی نمی‌کند، اما هر روز ارزش‌شان بالا می‌رود. در همان نزدیکی، خانواده‌هایی در انتظار تمدید اجاره، وسایل‌شان را بسته‌اند. این تضاد، تصویر واقعی از سیاست زمین و مسکن در ایران است. 

او اضافه می‌کند: بر اساس آمار رسمی، بیش از ۲.۵ میلیون خانه در کشور خالی است. اگر خانه وجود دارد اما بی‌ساکن است، پس بحران نه فقط در کمبود فیزیکی بلکه در منطق مالکیت نهفته است. برای تحلیل ریشه‌های بحران باید به پنج سوال کلیدی پاسخ دهیم: چرا خانه گران است، چون زمین گران است. چرا زمین گران است، چون عرضه‌اش در اختیار نهادهای خاص است. چرا این نهادها زمین را آزاد نمی‌کنند، چون زمین سرمایه‌ای است که ارزش سیاسی دارد. چرا دولت نمی‌تواند کنترل کند، چون خود بازیگر بازار است و چرا این چرخه شکسته نمی‌شود، چون سیاست مسکن، تابع منافع کوتاه‌مدت انتخاباتی و رانتی است.

حیدری تاکید می‌کند که «نتیجه این چرخه، زندگی‌های بی سامان است. خانواده‌هایی که هر سال باید محله عوض کنند، کودکانشان مدرسه‌شان را از دست می‌دهند، روابط اجتماعی‌شان از هم می‌پاشد. بحران مسکن، بحران سکونت است، و سکونت یعنی ثبات و امنیت روحی و روانی، خاطره و ریشه. یادمان نرود که وقتی خانه نباشد، «جامعه» هم تکه‌تکه می‌شود».

نیازی به تکرار نیست که طرح‌های دولت‌های متوالی و نشست‌های رنگارنگ و قرارگاه‌ها و کمیته‌های متعدد ذیلِ عنوانِ «مسکن کارگری» هیچ کدام به خانه‌دار شدن کارگران نینجامیده است؛ با وجود اعلان‌های مکرر دولت‌ها، در دهه اخیر، یک خانه، حتی یک خانه برای کارگران نساخته‌اند. مسکن کارگری یک برهوت بی‌پایان است.

وقتی زمین از آنِ صاحبان قدرت است و «شهر» تیول ثروتمندان، خانواده‌ی کارگرِ ارزان و تحت استثماری که بعد از عمری دوندگی حتی یک سقف بالای سر ندارد، با زندگی پانسیونی و شب‌خوابی در پارک‌ها و گرمخانه‌ها، تکه تکه می‌شود. نهادی به نام «خانواده» پابرجا نمی‌ماند....

گزارش: نسرین هزاره مقدم   

 

 

 

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز