از تهدید به انصراف تا فحاشی روی آنتن
سقوط آزاد فوتبال ایران
آنچه شب گذشته رخ داد، نه یک جنجال مقطعی، که تصویری عریان از وضعیت امروز فوتبال ایران بود.
به گزارش ایلنا، ماجرا از جایی شروع شد که محمدرضا زنوزی، مالک باشگاه تراکتور، پس از تساوی تیمش مقابل شمسآذر، نه فقط به داوری یا اتفاقات یک مسابقه، بلکه به کلیت مدیریت فوتبال کشور تاخت؛ از رئیس فدراسیون و سازمان لیگ خواست کنار بروند، لیگ را زیر سؤال برد و حتی از تعطیلی فوتبال سخن گفت. ادبیاتی که بیشتر شبیه بیانیه سیاسی بود تا اعتراض ورزشی، اما در فضای فوتبال ایران، نه تنها عجیب نبود، بلکه بلافاصله تبدیل به محور یک زنجیره واکنش شد.
سازمان لیگ به جای پاسخ فنی و شفاف، با لحنی آمرانه و تحقیرآمیز وارد شد؛ «ظرفیت داشته باشید»، «تحمل نبردن را یاد بگیرید»؛ عباراتی که بیش از آنکه از یک نهاد مسئول شنیده شود، یادآور دعواهای کوچه-خیابانی است! در این پاسخ، نه خبری از رسیدگی به اصل ادعای شعارهای قومیتی بود، نه برنامهای برای کنترل بحران؛ فقط یک جدل رسانهای دیگر، آن هم از سوی نهادی که باید داور باشد، نه طرف دعوا!
اما این پایان ماجرا نبود. پای مدیرعامل پرسپولیس، رئیس هیئت فوتبال یک استان، بازیکن تیم ملی و در نهایت بیانیه رسمی یک باشگاه بزرگ هم به ماجرا باز شد. رئیس هیئت فوتبال یزد، در اوج شگفتی، روی آنتن زنده، توهین را از سطح شعارهای سکو به خانواده یک بازیکن کشاند؛ اتفاقی که اگر در هر فوتبال حرفهای دیگری رخ میداد، پایان فوری کار گویندهاش را رقم میزد. در فوتبال ایران اما، این حرف زده شد، پخش شد و تنها با یک «واکنش» پاسخ گرفت؛ نه عذرخواهی رسمی، نه برخورد انضباطی فوری!
شجاع خلیلزاده، کاپیتان تراکتور و بازیکن تیم ملی، واکنش نشان داد؛ واکنشی عصبی، تند و پرخاشگرانه. شاید از نظر انسانی قابل درک، اما دقیقاً بخشی از همان چرخهای است که فوتبال ایران را به این نقطه رسانده: هر کس زخمی میشود، تریبون میگیرد و زخمی جدید میزند. پرسپولیس هم در نهایت، با بیانیهای رسمی وارد میدان شد؛ بیانیهای که تلاش داشت خود را بیرون از این آشوب نشان دهد، اما ناخواسته تأیید کرد که این فوتبال، دیگر ظرفیت «سکوت حرفهای» هم ندارد.
مسئله اصلی اما نه زنوزی است، نه مهدی تاج، نه تفکری و نه شجاع. مسئله این است که فوتبال ایران سالهاست بدون «ساختار پاسخگو» اداره میشود. فدراسیونی که باید مرجع نظم باشد، خودش وارد نزاع میشود. سازمان لیگی که باید بحران را مدیریت کند، بیانیه احساسی میدهد. هیئت استانی که باید آرامش ایجاد کند، توهین میکند. بازیکنی که باید الگو باشد، ناچار به واکنش خشمگینانه میشود. و رسانهای که باید تحلیل کند، تبدیل به میدان تسویهحساب میشود!
وقتی هیچ خط قرمزی تعریف نشده، وقتی هزینهای برای بیادبی، تهدید، اتهام و بیمسئولیتی وجود ندارد، نتیجه همین است: فوتبالی که هر هفتهاش با بیانیه، هر شبش با جنجال و هر فصلش با بحران میگذرد. فوتبالی که در آن، به جای پیشرفت فنی، باید منتظر دید چه کسی امشب روی آنتن، چه حرفی میزند.
این وضعیت، نه با عذرخواهیهای موردی درست میشود و نه با بیانیههای متقابل. فوتبال ایران نیاز به یک بازنگری اساسی دارد؛ از نحوه انتخاب مدیران تا شیوه برخورد با توهین، از تعریف حدود اختیارات تا کنترل تریبونهای رسمی. در غیر این صورت، این چرخه ادامه خواهد داشت: جنجال، واکنش، توهین، بیانیه و فراموشی… تا بحران بعدی.
سؤال ساده است و پاسخاش تلخ:
اگر این فوتبال، واقعاً قرار است همین باشد، چه کسی مسئول اصلاح آن است؟