خبرگزاری کار ایران

پژوهشگر ارتباطات در گفتگو با ایلنا:

ضرغامی هیچ گزارش کاری به مردم نداد/ سرافراز توان اجرای حتی یکی از شعارهایش را ندارد

آیا ضرغامی گزارش کار مستندی به ملتش داد؟ طی 10 سال چه گلی به جمال مردم افزود؟ کدام مستندات؟ کو کارنامه موفق؟ رونق صداوسیما به دست سرافراز میسر نمی‌شود.

ارزیابی عملکرد مدیریت سرافراز و تفاوت این مسیر با راهی که ده سال ضرغامی آن را پیمود، عواقب جانبداری‌ سازمان صداوسیما از برخی جناح‌های خاص آن‌هم در آستانه انتخابات مجلس و تجربه رسانه ملی دیگر کشورها در چگونگی برقراری تعادل میان حزب‌های مختلف برخی از سئوالاتی‌ست که اسماعیل قدیمی (مدرس دانشگاه علامه طباطبایی و پژوهشگر علوم ارتباطات ) در گفتگو با ایلنا به آن‌ها پاسخ داده است.

عملکرد سرافراز را از دید سیاسی و تغییرات درون سازمانی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

سرافراز اختیارات محدودی دارد. اصولاً روسای صداوسیما باوجود آن همه بودجه و نیروی انسانی، قدرت محدودی دارند. تقاضاهای متفاوت، گروه‌های‌ فشار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، شورای نظارت، اقشار مختلف جامعه هم هرازچندگاهی وارد معرکه می‌شوند و صداوسیما را به یک ابزار سانسور و خودسانسوری تقلیل می‌دهند. اگر یک جمله از فلان قومیت یا صنف و ... کم و زیاد شود یا از یک قشر انتقاد شود، بلافاصله فشارها افزایش می‌یابد. جریان «درحاشیه» را فراموش نکنید. در کجای دنیا پخش یک سریال طنز را بخاطر انتقادناپذیری یک صنف و گفتن برخی واقعیات، متوقف می‌کنند؟ در این رسانه‌ای که هزاران نفر با نفوذ و گاه اقشار مختلف حساسیت نشان می‌دهند، سرافراز چه می‌تواند بکند؟ حالا به این همه مشکل گرایش‌های شخصی و ایدئولوژیک سرافراز را هم اضافه کنید!

ساختار نیروی انسانی صداوسیما از نظر حرفه‌ای و قابلیت‌های تولید رسانه‌ای نیرومند نیست. با شرایط موجود هم هیچ تغییر اساسی امکان ندارد. پارادایم، نگرش و بینش و بنیادها باید تغییر کند تا تغییر به‌وجود آید. سرافراز در پیام نوروزی‌اش «هدایت و مدیریت فرهنگ و افکار عمومی جامعه»، «گسترش دین، اخلاق، امید و آگاهی»، «ترویج سبک زندگی اسلامی ایرانی»، «پشتیبانی رسانه‌ای همه‌جانبه و مبتکرانه در امر بسیج عمومی» و «کمک به مدیریت‌های اجرایی درجهت تامین اهداف و اجرای سیاست‌های کلان نظام در عرصه‌های ملّی و بین‌المللی» را محورهای اصلی فعالیت رسانه‌ ملّی در سال ۹۴ اعلام می‌کند. سئوال اینجاست که او این همه هدف کلان را با چه توانی محقق می‌کند؟

با توان او و افراد مشابه او؛ حتی یکی از این هدف‌ها هم قابل تحقق نیست. چرا مسئولان ما دست از شعار دادن برنمی‌دارند؟ چرا سعی نمی‌کنند بین ادعا و توان اجرایی و حدود اختیارات خود تناسب برقرار کنند. وقتی بخشی از مردم و مسئولان و صاحبنظران با تلویزیون قهرند؛ ایشان چطور می‌خواهد افکارشان را هدایت کند؟ با چه پتانسیلی؟ چه ابزاری، کدام شاخص ارزیابی؟ رقبا چه؟ وقتی یک سریال تلویزیونی برون‌مرزی را میلیون‌ها ایرانی می‌بینند و سریال‌های صداوسیما رمق رقابت ندارند چه؟ کدام تحقیق؛ موفقیت او را رصد می‌کند؟ در جامعه‌ای که تحقیق ضعیف است، حافظه تاریخی اهمیت ندارد، کسی نمی‌تواند مطالبه جدی کند و همه از زیربار مسئولیت اجتماعی شانه خالی می‌کنند، می‌شود شعار داد و ادعا کرد و رفت و هیچکس هم سراغتان نیاید! آیا ضرغامی گزارش کار مستندی به ملتش داد؟ طی 10 سال چه گلی به جمال مردم افزود؟ کدام مستندات؟ کو کارنامه موفق؟

مسیری که شش ماه است سرافراز آغاز کرده؛ چه تفاوتی با راهی که برای ده سال ضرغامی در پیش گرفته بود؛ دارد؟

مشکل صداوسیما ساختاری و سیستمی است! مشکل مملکت ما مشکل روزمرگی مدیران است! صداوسیمایش هم همینطور! رییس جدید نمی‌تواند معجزه کند، او فقط در تاکتیک‌ها، قدرت مانور دارد. آن هم اگر بخواهد و بتواند. درحالی‌که مشکل صداوسیما استراتژیک است! مشکل صداوسیما تک‌قرائتی بودن گفتمان و فقدان آزادی عمل و نبود خلاقیت است. مشکل صداوسیما مخلوط کردن خبر و تفسیر است! ضعف دربرابر فشارهای سیاستمداران انتقادناپذیر، انحصارطلبی این و آن و فلان جناح و مانند این‌ها. شش ماه آقای سرافراز با 10 سال آقای ضرغامی چه تفاوتی دارد؟ آیا وقتی آقای سرافراز وارد صداوسیما شد؛ همه مدیران و کارکنان برایش فرش قرمز پهن کردند و یک دفعه تصمیم گرفتند صداوسیما را به یک رسانه ملی پرنفوذ تبدیل کنند؟ همه خلاق و نوآور شدند و ناگهان همه تصمیم گرفتند با او همراهی کنند؟ پزشکان تصمیم گرفتند انتقادپذیر شوند و یک سریال طنز پرمخاطب را تحمل کنند تا شاید بازار صداوسیما گرم شود؟ قشر تحصیل کرده‌ای که می‌توانست با تحمل انتقاد؛ به الگویی برای دیگران تبدیل شود، به‌جای اصلاح خود نفی انتقاد کرد و فاجعه از اینجا شروع می‌شود!

مشکل صداوسیما مشکل انتقادناپذیری اقشار گوناگون جامعه است. آیا با آمدن سرافراز ناگهان جناح‌های سیاسی آماتور یا نمایندگان مجلس و وزرای دولت تصمیم گرفتند همدلی و همزبانی نشان دهند و انتقادپذیر باشند و طی 6 ماه تلویزیون به کانون نقداجتماعی و اصلاح و بهبود تبدیل شد؟ رونق صداوسیما به دست سرافراز میسر نمی‌شود. همه قشرها، همه مسئولان و همه اجزای سیستم های انتقادناپذیر کشور در این ناکارآمدی دخیل‌اند!

آقای سرافراز با مژده تغییر؛ کوچک کردن بخش بسیار اندکی از سازمان را به نام چابک‌‌سازی در پیش گرفت اما به‌نظر می‌رسد فلسفه‌ی این تغییرات تنها آرام نگاه داشتن جریان منتقد برای مدتی کوتاه بوده است. آیا  می‌توان گفت که از ابتدا قرار بر هیچ تغییری نبوده است؟

بعید می‌دانم چیز خاصی تغییر کند. صداوسیمایی که تحت ده‌ها اهرم فشار کار می‌کند و پتانسیلی برای بهبود ندارد و اصلاً بنا هم نیست چنین کند، نمی‌تواند تغییر کند. کوچک‌سازی، لااقل، باعث کاهش هزینه‌ها می‌شود. حالا که بناست بیشتر مردم با برنامه‌های تلویزیون‌های فرامرزی سرگرم شوند؛ پس بودجه صداوسیما به‌جای سرپا نگهداشتن ده‌ها تلویزیون کم‌مشتری صرف چند تلویزیون با توان مالی بالا شود تا شاید کمی بهتر برنامه‌‌سازی کند.

باتوجه به نزدیکی انتخابات مجلس؛ نگاه جانبدارانه رسانه ملی از گروهی خاص که پرچم جبهه پایداری و دلواپسی در دست‌شان است و محور آن رئیس دولت قبل است؛ چه معنا و مفهومی دارد؟

صداوسیما یک ابزار برای تنویر افکار عمومی کل جامعه است. جامعه‌ای که دارای تنوع قومیتی، سیاسی، سبک زندگی و انسان‌هایی انعطاف‌پذیر و ... تقاضاهای متفاوت است. حالا صداوسیما بیاید 24 ساعته از جبهه فلان یا جناح بیسار حمایت کند، جز آن‌هایی که صداوسیما را قبول دارند، کسی تحت تأثیر قرار نمی‌گیرد. شعار من این است که اگر صداوسیما همه مردم را نبیند، همه مردم هم آن را نخواهند دید. دنیای امروز دنیای انتخاب است. اگر این کار از سوی صداوسیما انجام شود، مفهومی جز از دست دادن تعداد بیشتری از مخاطبانش ندارد.

حمایت از یک گروه خاص چه خطراتی برای جامعه دارد و چه تاثیری در اعتماد مردم خواهد داشت؟

مردم طی سال‌های اخیر برخوردشان با صداوسیما و رسانه‌های فرامرزی مبتنی بر تئوری استفاده و خشنودی و یا تئوری استحکام بوده است. این تئوری‌ها می‌گویند که مردم براساس نیاز و گرایش فکری خود یک رسانه را انتخاب می‌کنند. وقتی دیدند رسانه‌ای خاص فقط به دنبال القای یک تفکر خاص است، آن را طرد می‌کنند و به دنبال رسانه‌ای می‌روند که بلد است به تنوع فکری مخاطبش احترام بگذارد و آن را به رسمیت بشناسد. می‌روند سراغ رسانه‌ای که بلد است بی‌طرفی از خود نشان دهد. مردم هرگاه احساس کنند صداوسیما یا رسانه‌ای دیگر به دنبال القای یک ایده خاص، کاندیدای خاص یا جناح خاصی است، آن را تحریم می‌کنند. استقبال مردم از رسانه‌های بیگانه نشانگر عدم موفقیت صداوسیما در جذب مخاطبانی است که محتوای برنامه‌های صداوسیما را نمی‌پسندند. بنابراین، هرچه این مواضع در صداوسیما به نفع یک جریان شدیدتر باشد، اعتماد مردم به آن کمتر شده و اقبال‌شان به رسانه‌های فرامرزی بیشتر می‌شود. خطر این وضعیت زیاد است. این امر ازدست رفتن اعتبار رسانه ملی، رشد شایعات مخرب، امکان فروپاشی اجتماعی، رشد تضادها و ازبین رفتن اعتماد عمومی نسبت به حاکمیت و رسانه ملی و ده‌ها آسیب دیگر را درپی دارد.

اصولا آیا گروه قدرت حق چنین استفاده‌ای از ابزار مجلس؛ رسانه ملی و  مطبوعات عمومی را برای منافع خود دارد و امکان مقابله با چنین روش‌هایی برای منتقدان چگونه شدنی‌ست؟

خیر! براین اساس، دموکراسی و مردمسالاری چه معنایی دارد؟ هیچ قدرتی حق تمامیت‌خواهی ندارد. همه چیز را همگان دانند. همه حق دارند ابراز نظر کنند. حق اطلاع و حق ارتباط دو حق طبیعی بشر است. هر انسانی حق دارد عقیده‌اش مورد احترام باشد. معنای همدلی واقعی یعنی همین. همدلی یعنی من دیگران را آنطور که هستند؛ بپذیرم نه آنطور که می‌خواهم!!

اگر یک جناح فکری نخواست این حقوق را رعایت کند، طرد خواهد شد. این قانون طبیعت است. همیشه حق با کسانی است که برای دیگران هم احترام قائلند. مجلس جای قانونگذاری برای همه است نه یک قشر و دو قشر و جناح خاص. رسانه ملی به همه تعلق دارد. اسمش رسانه ملی است نه رسانه یک قشر خاص. مردم حق دارند رسانه‌ای را که حقوق آن‌ها را رعایت نمی‌کند، نبینند.

برخورد جناحی این رسانه؛ بی‌طرفانه بودن و صحت انتخابات پیش رو را چگونه می‌تواند خدشه‌دار کند؟ آیا نباید نگران ریختن بخشی از آراء و کناره‌گیری بخشی از مردم در انتخابات بود؟

رأی مردم در صندوق‌ها تعیین می‌شود نه صفحه تلویزیون. رأی مردم در شبکه‌های اجتماعی و فضای عمومی تعیین می‌شود. در جامعه پیشرفته دارای تجربه مردمسالاری زیاد؛ رادیو و تلویزیون‌های ملی هم بخشی از عناصر فضای عمومی‌اند اما در ایران شبکه‌های اجتماعی گوی سبقت را ربوده‌اند. با این وجود، بعید می‌دانم تلویزیون چنین کاری را انجام دهد. صحت انتخابات به دست نهادهای مربوطه است نه تلویزیون. مردم هم براساس برنامه‌های تلویزیون پای صندوق‌ها نمی‌آیند. انتخابات در ایران پرنشاط است و انشالله مردم نمایندگان خود را به مجلس خواهند فرستاد. رهبران فکری، گفتگوهای مبتنی بر شبکه‌های اجتماعی و تلویزیون‌های ماهواره‌ای هم در رأی مردم تأثیر دارند.

اصولا با چه ابزاری می‌توان بر عملکرد صداوسیما در دوران انتخابات نظارت کرد؟ مجری این نظارت چه افراد یا نهادهایی باید باشند؟

سازوکاری خاصی برای نظارت بر صداوسیما در دوران انتخابات وجود ندارد. آن‌ها یک شورای نظارت حکومتی دارند. بازهم تأکید می‌کنم. صداوسیما در انتخابات فقط نقش اطلاع‌رسانی دارد. آن‌ها تنها نظر مقامات مسئول را منعکس می‌کنند و در صحت و سقم انتخابات و دخالت در آراء و امثالهم تأثیری ندارند.

تجربه‌ی کشورهای دیگر در این زمینه چیست و شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی آنها چگونه در میان گروه‌ها و احزاب محتلف تقسیم‌بندی شده یا مقابلشان صف‌‌آرایی می‌کنند؟

در کشورهای دارای دموکراسی ریشه‌دار رادیو و تلویزیون و مطبوعات دارای استقلال حرفه‌ای، معتقد به تکاثر عقاید و آزادی‌گرایی هستند. رسانه‌ها تنها نقش تهیج سیاسی و تبلیغ و تحریک مردم به حضور در انتخابات را دارند. هیچ رسانه ملی‌ای حق دخالت به نفع حزب و جناحی را ندارد. رسانه‌ها نماینده عموم مردم هستند و نقش وکیل مدافع مردم دربرابر مقامات را دارند. رسانه‌های همگانی وظیفه دارند حقایق را به مردم منعکس کنند. البته رسانه‌های حزبی هم وجود دارند که هرکدام طرفدار حزب متبوعه‌اند. اما رسانه‌های ملی و حاکمیتی تنها به رأی مردم اشاره می‌کنند و از حزب و جناحی حمایت نمی‌کنند. قانون چنین اجازه‌ای به آن‌ها نمی‌دهد.

در کشورهای پیشرفته احزاب وجود دارند و در ایران ما هنوز صاحب حزب حرفه‌ای نیستیم. آن‌ها ظرفیت مبارزه حزبی بالایی دارند. ماهنوز درحال تجربه مردمسالاری هستیم و هنوز تا رسیدن به یک وضعیت ایده‌آل فاصله زیادی داریم. دموکراسی چندحزبی پارلمانی یک تجربه چندصدساله است و مردمسالاری ما تنها 4 دهه عمر دارد. آن‌ها سیاستمداران‌شان حرفه‌ای شده‌اند و همواره رقیبان قدر مواظب رقبایند که مبادا حرکتی خلاف قانون انجام دهند. ما در ایران درحال تجربه یک کنش اجتماعی مدرن هستیم درحالی که 2500 سال استبداد را تجربه کرده‌ایم. سیاستمداران ما غالباً تجربه حزبی کافی ندارند و آماتور عمل می‌کنند. بنابراین، رسانه‌های آن‌ها تجربه سیاسی حرفه‌ای را منتشر می‌کنند و رسانه‌های ما تجربه مردمسالاری نونهال را. رسانه‌های آن‌ها مبارزات حزبی سیاستمداران دارای تجربه حزبی زیاد را منتشر می‌کنند و ما کنش‌های سیاستمدارانی را پخش می‌کنیم که هنوز با بسیاری از اصول و مبانی حزبی و اخلاق حزبی آشنا نیستد. آن‌ها سیاستمدارانِ دارای تحصیلات سیاسی و تجربه حزبی را نشان می‌دهند و ما مهندسان، پزشکان و تحصیل کرده‌های رشته‌های بیشتر فنی را که تجربه سیاسی و حزبی ندارند. آن‌ها برای مردمی برنامه پخش می‌کنند که با بسیاری از فنون رسانه‌ای و حزبی آشنایند و ما برای مردمی برنامه پخش می‌کنیم که تنها از سال 1388 به بعد با مناظرات سیاسی غیرحرفه‌ای آشنا شده‌اند. به هرحال صداوسیما باید درخصوص نشاط برگزاری انتخابات موثر باشد و در تعیین رأی مردم وقتی موثر خواهد بود که به استقلال حرفه‌ای برسد، تکاثر عقاید را بپذیرد و براساس آزادی بیان و پاسخگویی مستند به افکارعمومی، نقد منصافنه و پرهیز از تعصب و سوگیری همه مردم و جناح‌ها احساس کنند صداوسیما نسبت به قدرت‌ها بی‌طرف است و تنها مدافع سلامت فضای عمومی، تنویرافکارعمومی، دفاع از منافع عمومی و ترویج سیاست‌های عمومی است.

کد خبر : ۲۸۱۵۲۹