خبرگزاری کار ایران

یک حساب و کتاب ساده در رسانه‌ی ملی؛

ده راهکاری که صداوسیمای "پساضرغامی" را از مرگ نجات می‌دهد

121 خروجیِ صداوسیما؛ سهمِ دو هزار و 400 میلیارد تومانی از بودجه و درآمدهای کشور را می‌بلعند اما این هزینه‌‌ی سنگین چه کارکردی دارد؟ باید باور کرد این رسانه برای بازپس‌گیریِ مخاطبانش به سرعتِ جت‌وار نیاز دارد نه حرکتِ لاک‌پشتی.

سه هزار ساختمان در سراسر کشور؛ سهمِ هزار و 100 میلیارد تومانی از بودجه سال 94؛ جذبِ هزار و 300 میلیارد تومان از محلِ تبلیغات و زیرمجموعه‌های درآمدزا و نهایتا دراختیار داشتنِ دو هزار و 400 میلیارد تومان بودجه در سال برای چه؟ برای نیرویِ انسانیِ متشکل از دو هزار مدیر و 45 هزار کارمندی که 800 میلیارد تومان از این بودجه را می‌مکند. و گرداندنِ 121 شبکه‌ رادیویی و تلویزیونی که ثابت کرده‌اند رابطه‌ی چندان خوبی با اصلِ "مشتری مداری" ندارند.

این‌ها اطلاعاتِ کلی و تقریبی از یک سازمانِ عریض و طویل با بروکراسیِ پیچیده و محرمانه با نام "صداوسیما"ست که با همه‌ی دم و دستگاه و کبکبه و دبدبه؛ کم‌ترین موفقیت را در جذبِ مخاطب میانِ رقبایی منهوک‌تر  از خود دارد. و رسانه‌ی جمعیِ بدونِ مخاطب یعنی هیچ.

این صحیح؛ که گرفتنِ آمار از این سازمان راه به جایی ندارد. اما این‌که بدانیم چند درصد از ایرانیان به تماشای برنامه‌های رسانه ملی می‌نشینند و چند درصدشان ساعاتِ خود را با سریال‌های ماهواره‌ای پرمی‌کنند؛ نیازی به محاسباتِ پیچیده‌ی آماری ندارد. وضعیت آ‌ن‌قدر بغرنج است که هرکس با هر شغل و سمت و جایگاه و سواد و فرهنگی آن را می‌فهمد. اما آنان که باید بفهمند و چاره‌جویی کنند؛ سرشان به چه گرم است و دل‌شان به چه خوش؟ چراکه تغییری در مسیرِ در حالِ طی‌شان دیده نمی‌شود.

رابطه مستقیمِ کارکردِ صداوسیما با نشاط و توسعه در جامعه

به اعتقادِ "یورگن هابرماس" جامعه‌شناسِ آلمانی؛ رسانه‌های جمعی که تلویزیون از مهمترین آن‌هاست؛ عنصرِ فضای عمومی‌ و فضای بحث و گفتگو در جامعه‌‌اند. افراد، گروه‌ها، سازمان‌ها، نهادها و موسسات در این فضا به بیان دیدگاه‌های عمومی و تخصصی خود می‌پردازند و به تعبیرِ دیگر وجودِ چنین فضایی به شکل‌گیری "گفتمان اجتماعی" می‌انجامد. حال هرقدر تلویزیون عقلانی‌تر و حرفه‌ای‌تر عمل کند؛ این فضای عمومی بانشاط‌‌‌‌تر ‌شده و درنهایت به رشدِ اجتماعی و ارتقایِ سوادِ عمومی منتهی می‌شود. اما اطلاع‌یابیِ مبتنی بر آمار است که موجبِ تجزیه‌ و تحلیل این فضای عمومی و شکل‌گیری فضای بانشاط و افکار عمومی می‌شود که صاحب‌نظران و مدیران می‌توانند از این فضا برای شکل دادن به سیاست‌های کلان و توسعه کشور مدد بگیرند.

کالبدشکافیِ ضعف‌های صداوسیما

در ایران؛ پژوهشگران و کارشناسان ارتباطات؛ فقدانِ اطلاعات و آمار را یکی از مهمترین دلایلِ ناکارآمدی‌ صداوسیما و به دنبال آن؛ نبودِ فضای عمومی و گفت‌وگو می‌دانند. چنانچه ما هم در تماس‌های تلفنی‌مان با دستگاه‌های رسمی پژوهشی این سازمان ازجمله "مرکز پژوهش‌ها و افکارسنجی صداوسیما" و "مرکز تحقیقات" با این جمله‌ سنگ قلاب شدیم: "این اطلاعات مهروموم و محرمانه هستند که برای امور داخلی سازمان تهیه می‌شوند."

اسماعیل قدیمی(مدرسِ دانشگاه و پژوهشگر ارتباطات)؛ از آمار و اطلاعات به‌عنوان مهمترین ابزار برای افزایش اثربخشی و کارایی رسانه‌های جمعی نام می‌برد که باید دراختیارِ پژوهشگران، محققان، روزنامه‌نگاران و صاحب‌نظران قرار گیرند و ادامه می‌دهد: یکی از دلایلِ ضعفِ شبکه‌های تلویزیونیِ داخلی؛ محرمانه بودنِ اطلاعات و نگاهِ بسته‌ای‌ست که بر این سازمان حاکم است.

به اعتقاد او و براساسِ نظریه‌ی هابرماس؛ میانِ شاد نبودنِ فضای کشور، عدم ارائه‌ی آمار و اطلاعاتِ شفاف ازسوی صداوسیما و توسعه‌ی کشور رابطه‌ی مستقیمی وجود دارد. و درست عمل کردنِ فضای عمومی کشور درکنارِ تغذیه صحیح؛ دلیلِ پیشرفتِ کشورهاست. در ایران این موضوع درحالی مورد غفلت واقع شده که در قانونِ اساسی بر انتقاد روی عملکردِ صداوسیما تاکید شده است.

نیازِ جدی صداوسیما به پوست‌اندازی

ساختارِ حجیم صداوسیما با پرسنلِ 40ـ50 هزار نفری‌اش؛ دومین دلیل بی‌تاثیری صداوسیماست که سرافراز در 6 ماه فعالیتِ خود؛ چابک‌سازی و کوچک کردن این مجموعه را جزوِ اولویت‌های کاری خود قرار داد اما روندِ کاری او از دید صاحب‌نظران عرصه‌ی رسانه متناسب با سرعت پیشرفت فناوری نیست.

قدیمی با اشاره به ضرب‌‌‌المثل "کوچک زیباست"؛ کوچک‌سازی را مبتنی بر سازوکار منطقی موثر می‌داند: در این سازمان باید افرادِ خلاق، باذوق، پرانرژی و باتواناییِ بالا مشغول به کار شوند. کوچک‌سازی باید به "انباشتِ سرمایه و ظرفیت‌سازی" و تولید کارهای فاخر کمک ‌کند که بعید می‌دانم با این دقت و ظرافت این کوچک‌سازی در حال انجام باشد.

قدیمی در تاییدِ صحبتِ خود به تجربه‌ی کشورِ ترکیه برای ساختِ فیلم "حریم سلطان" اشاره می‌کند: ترکیه با انباشتِ سرمایه توانست این فیلم را تولید کند. بدون انباشتِ سرمایه نمی‌توان کار اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی انجام داد. ترکیه با تولیدِ سریال‌های مختلف و صادرات آن‌ها نه تنها فرهنگ بلکه اقتصاد خود را توسعه داد.

قادر باستانی؛ دیگر پژوهشگر عرصه‌ی رسانه؛ از حرکتِ آهسته‌ی رییسِ جدید گله‌مند است: برنامه‌های سرافراز متناسب با سرعتِ فناوری نیست. باتوجه به اینکه هر روز شاهد بیشتر شدن قدرتِ شبکه‌های اجتماعی هستیم؛ اعمالِ برنامه‌ها با این سرعتِ لاک‌پشتی تنها از دست دادنِ هرچه بیشتر مخاطبان را در پی دارد. تلفیقِ دو شبکه و عوض کردنِ نام "واحد مرکزی خبر" به "خبرگزاری صداوسیما" به معنای هیچ است.

او می‌گوید: ‌زمانی که ساختارِ رسانه‌ای نباشد و تنها بروکراسی حاکم باشد؛ هیچ تاثیری روی شرایط ندارد. رسانه باید رسانه باشد. به مخاطب توجه کند و همه قوایش را برای محتوا و مخاطب بگذارد. صداوسیما نیازِ جدی به پوست‌اندازی دارد. کوچک‌سازی سازمان، چابک‌سازی و بهبودِ محتوای تولیدات؛ برنامه‌های خوبی هستند اما سرعتِ انجام امور مناسب نیست.

به اعتقادِ باستانی؛ با روندِ کنونی ممکن است در درازمدت؛ ما سازمانِ جراحی شده‌ای داشته باشیم اما آن زمان این سازمانِ جراحی شده دیگر کارایی نخواهد داشت و نوش‌دارو پس از مرگ سهراب است.

باستانی؛ از جایگاهِ رفیع و انحصاریِ صداوسیما که موجبِ محدودیتش شده به‌عنوان دیگر دلیلِ ناکارآمدی‌ این سازمان نام می‌برد و داشتنِ موضعِ بی‌طرفی را شرطِ اساسی ارتباطِ رسانه با مردم عنوان می‌کند که در ساختارِ کنونی سازمان مذکور چنین پتانسلی وجود ندارد. زیرا توجه به خواسته‌های یک گروه به موضع‌گیریِ گروهِ مقابل منتهی می‌شود. لذا ارتباط‌ گرفتن با مردم؛ اعتراضِ گروهِ ارزشی را به دنبال دارد و پرداختن به خواسته‌های گروهِ ارزشی نتیجه‌اش از دست دادن مردم می‌شود.

قدیمی نیز با تایید این مطلب که بیشترِ برنامه‌های تلویزیون با تولیدِ محتوای مذهبی و برای گروهی خاص تهیه می‌شود؛ ادامه داد: من براساسِ مشاهداتِ شخصی‌ام تنوعی در برنامه‌ها نمی‌بینم. مضاف بر این؛ تعدد شبکه‌ها بی‌دلیل است و غالب برنامه‌ها محتوایی تکراری دارند. چنانچه می‌توان همه‌ی این محتوا را در دو تا سه شبکه گنجاند.

چراییِ نیاز به یک بازویِ کمکی به‌ نام بخشِ خصوصی

19 شبکه‌ ملی تلویزیونی، 11 شبکه‌ برون‌مرزی تلویزیونی،  34 شبکه استانی تلویزیون درکنار 11 شبکه ملی رادیو، 12 شبکه برو‌ن‌مرزی رادیو و 34 شبکه استانی رادیو؛ 121 خروجیِ صداوسیما هستند. اما این تعداد شبکه به جز تحمیلِ هزینه‌های سنگین چه کارکردی برای فرهنگِ کشور داشته‌اند؟ و حال که این شبکه‌ها منطقی یا غیرمنطقی ایجاد شده‌اند؛ راهکارِ اداره و استفاده‌ی به‌صرفه از آن‌ها چیست؟

باستانی در نکوهشِ تعددِ شبکه‌های تلویزیونی می‌گوید: زمانِ مدیریتِ قبلی به تقلید از ماهواره‌ها؛ سیاستِ افزایشِ شبکه‌ها جزو اولویت‌ها قرار گرفت. اما قبل از اینکه برنامه‌ساز بیاورند؛ مدیر و مراکزِ بروکراتیک چیدند. درنتیجه دیگر پولی برای برنامه‌سازی نماند و شبکه‌ها اکثرا کارهای پخش شده را نشخوار می‌کنند. سیاست‌ها به گونه‌ای است که استان‌ها پتانسیلی برای دخالت در تصمیم‌گیری ندارند و از پایتخت هدایت می‌شوند. بسیاری از این شبکه‌ها حتی به اندازه‌ی یک شبکه ارزش ندارند و درصدِ کمی از آنها کارکردِ رسانه را دارند. این دست شبکه‌ها باید کم‌تر شوند و به بخش خصوصی سپرده شوند. بخش خصوصی با پولی کم‌تر؛ قطعا بهره‌وریِ ده برابری از آن‌ها خواهد گرفت.

او بر این اعتقاد است که انحصارِ سازمان صداوسیما به شدت عملکردش را تضعیف می‌کند و کارِ بدونِ رقیب؛ محیطِ بانشاط را از بین می‌برد و رغبتی هم برای افزایشِ کیفیت تولیدات باقی نمی‌گذارد. درنتیجه عملکرد موفق و قابل قبولی را شاهد نخواهیم بود.

این پژوهشگرِ وسایلِ ارتباطِ جمعی به نتیجه‌بخش بودنِ اجرای قانون اصل44 برای صنایع بزرگ، بانک‌ها و بیمه‌ها اشاره می‌کند و سپردنِ شبکه‌های موجود به بخشِ خصوصیِ مورد اعتماد و تحت نظارت صداوسیما را مفید ارزیابی می‌کند.

باستانی؛ ایجادِ شبکه‌های خصوصی را هم به نفعِ صداوسیما و هم نظام عنوان می‌کند: صداوسیما می‌تواند به‌عنوان شبکه‌ی مادر عمل کرده و همه قوایش را به تولید محتوا به‌عنوان رسانه‌ی رسمی دولت اختصاص دهد و تنها وظیفه‌ی ملی بودن را انجام دهد. شبکه‌های خصوصی نیز می‌توانند به تولیدِ محتوا برای مردم بپردازند. امروز صداوسیما به دلیل چنین خلایی مجبور است وظیفه‌ی شبکه‌هایی که نیستند را به دوش بکشد که تبعاتش به نظام هم برمی‌گردد. با ایجادِ شبکه‌های خصوصی دیگر عملکردِ شبکه‌های تلویزیونی به نظام ربط داده نمی‌شود.

او با تاکید بر این مطلب که صداوسیما غیر از چنین روشی؛ کاری از پیش نمی‌برد؛ گفت: دوره‌ای که صداوسیما می‌توانست به‌عنوان متکلمِ وحده صحبت کند تمام شده. باتوجه به پیشرفت‌ِ دنیای رسانه و فناوری؛ هریک روز تاخیر؛ به ضرر صداوسیماست.

قدیمی با اشاره به این مطلب که باوجودِ اینترنت و شبکه‌های اجتماعی؛ کارکرد وسایل ارتباط جمعی با دوره‌های گذشته تفاوت کرده؛ می‌گوید: این مسیر و تحولات نیاز به تغییر در ساختار مدیریتی صداوسیما دارد. در گذشته نیاز به مدیریتِ استراتژیک خاصی وجود نداشت اما بعد از دهه 80 و 90 که نقشِ رقابتِ رسانه‌های بین‌المللی پررنگ شد؛ صداوسیما نیز به مدیریت استراتژیک نیاز پیدا کرد.

او تاکید کرد: در این شرایط باید در فضای رقابتی؛ برنامه تولید کرد. باید ضعف و قوت‌هایمان را درکنارِ فرصت و تهدیدهای بیرونی‌ شناسایی کنیم و در یک فضای رقابتی برنامه‌هایی را تولید کنیم که توانایی رقابت با فیلم‌ها و سریال‌های خارجی را داشته باشند.

پیامدهای نبودِ یک کانالِ رسمیِ موردِ اعتماد مردم

اطلاع‌رسانی، همبستگی اجتماعی، آموزش و سرگرمی؛ چهار کارکردِ تعریف شده برای رسانه‌های جمعی به‌خصوص صداوسیما هستند اما در سیاستگذاری‌های تودرتوی این سازمان؛ اولویت با چه مسائلی بود که از کارکردهای اصلی غافل شد و درمقابل؛ شبکه‌های ماهواره‌ای با یک دفترِ کار و چند دوبلور و برنامه‌ساز؛ در قدمِ نخست؛ رگِ خوابِ مخاطبان ایرانی را به‌دست آوردند و فرهنگِ کشور را به سمتی که خواستند؛ سوق دادند؟

چراییِ جذبِ مخاطبانِ ایرانی به سمتِ تولیداتِ بی‌محتوای شبکه‌های ماهواره‌ای و ضریبِ نفوذ کم‌تر از 30 درصدی صداوسیما خیلی پیچیده‌ نیست. محتوای محدودِ تولیدات، عدم خلاقیت ِسوژه‌ها، چشم‌پوشی بر نیاز مخاطب، عدم وجودِ فضای انتقادپذیری، چمبره‌ی مدیران و کارمندانِ فاقد خلاقیت، وجودِ برخی خطوط قرمز که مقتضای یک کشور اسلامی‌ست، درکنار  خواب بودنِ مسئولان در زمانی که باید هوشیار می‌بودند؛ برخی از دلایلِ رسیدن به نقطه‌ی فعلی‌ست. اما سئوال مهم این‌جاست؛ فقدانِ یک کانال رسمی موردِ اعتماد ازسوی مردم چه پیامدهایی را به دنبال دارد؟

قدیمی؛ قبل از پاسخ به این سئوال؛ آماری از میزانِ مخاطبان شبکه‌‌های ماهواره‌ای ارائه می‌دهد. البته این نکته را هم متذکر می‌شود که در تمامِ دنیا صاحب‌نظران و نظریه‌پردازان حرف‌های‌شان براساس آمار و ارقام است اما ما از داشتنِ آمار محرومیم و بحث‌های‌مان مبتنی بر بصیرتِ کارشناسی و حدس و گمانی‌ست که شواهدِ شخصی و داخلیِ متخصصان آن‌ها را تایید می‌کند.

به گفته‌ی او؛ به دلیلِ اشتباهات، کم‌کاری و عدولِ مدیریتِ قبلی صداوسیما از وظایفِ قانونی خود؛ مخاطبان در ده سال گذشته به سمت برنامه‌های ماهواره‌ای جذب شدند. و امروز 60 تا 70 درصدِ شهروندانِ تهرانی از شبکه‌های ماهواره‌‌ای استفاده می‌کنند. برخی نیز از مخاطب داشتنِ 40 تا 50 میلیون نفری این شبکه‌‌ها در ایران صحبت می‌کنند.

قدیمی؛ "بی‌اعتمادی" و "تغییرِ سبک زندگی" در جامعه را از آسیب‌‌های عملکرد  نادرست صداوسیما مطرح می‌کند: زمانی که مردم به کانال‌های رسمی کشور بی‌اعتماد باشند و رسانه ملی جوابگوی نیازهایشان نباشد؛ شبکه‌های خارجی وارد گود ‌شده و سبک زندگی جوانان و مردم را تغییر می‌دهند. در ادامه‌ی این بی‌اعتمادی؛ شایعه در کشور شیوع پیدا می‌کند.

این پژوهشگر ارتباطات ادامه می‌دهد: در غیبتِ اقتدارِ صداوسیما؛ مدیریتِ فرهنگی کشور را دیگران در دست می‌گیرند و "اقتدار فرهنگی کشور" متزلزل می‌شود. در دنیای امروز تاثیرِ موسیقی نیز روی سبک‌های زندگی غیرقابل انکار است. زمانی که یک جوان؛ موسیقی بابِ طبعش را در رسانه‌های خود نمی‌یابد؛ این نیاز را از طریقِ موسیقی دیگر کشورها تامین می‌‌کند. این‌ها یعنی خطری بزرگ برای کشور و فروپاشی جنبه‌های اجتماعی و فرهنگی.  شرایطی که امروز در کشور شاهدیم.

نگاهی به دخل‌وخرجِ صداوسیما

سهمِ هزار و 100 میلیارد تومانی از بودجه‌ی سال 94 و جذبِ هزار و 300 میلیاردتومان از محلِ تبلیغات و زیرمجموعه‌های درآمدزا مانند دریافتِ هزینه‌ی آبونمان از همه مشترکان برق در ایران، دریافتِ مبلغی باعنوان عوارضِ توسعه‌ی شبکه صداوسیما از فروش هر دستگاهِ تلویزیون، دریافتِ مبلغ از تیم‌های ورزشی مورد نمایش در اوقات خاص، درآمدِ حاصل از انتشارات سروش، درآمدِ حاصل از انتشار مجلات، درآمدِ حاصل از روزنامه جام‌جم، درآمدِ حاصل از شرکتِ صنعتی سیماچوب، درآمدِ حاصل از شرکتِ صوتی و تصویری سروش و درآمدِ حاصل از شرکتِ سروش رسانه، بودجه‌ی این سازمان عریض‌وطویل را تامین می‌کنند.

این بودجه براساسِ طبقه‌بندی استان‌ها بین شبکه‌های مختلف تقسیم می‌شود. استان‌ها براساسِ کیفیتِ ساختِ آثار به گروه‌های "الف"، "ب" و "ج" رده‌بندی می‌شوند. شهرهایی مانند استان فارس، مشهد و اصفهان در گروه "الف"، استان‌هایی نظیر هرمزگان و بوشهر در گروه "ب" و استان‌هایی مثل ایلام و قم در گروه "ج" قرار می‌گیرند. این رده‌بندی براساس کیفیتِ آثار انجام شده و بودجه شبکه‌های هر استان نیز نسبت به این‌که در کدام گروه قرار می‌گیرند؛ بین 1.5 تا 5 میلیارد تومان پرداخت می‌شود.

تعدادِ پرسنلِ هریک از شبکه‌های استانی نیز بین 400 تا 600 نفر متغیر است. به‌طور تقریبی سالانه 100 تا 120 میلیارد تومان صرفِ شبکه‌های استانی می‌شود. اندیشیدنِ سازوکاری برای کم کردن تعداد شبکه‌ها، گنجاندن برنامه‌ها در چند شبکه‌ی محدود و سپردن برخی از آنها به بخش خصوصی؛ بالابردن کیفیت آثار و جذبِ مخاطب را نیز به دنبال خواهد داشت. کم کردن از کمیت و درمقابل آن؛ توجه به کیفیت؛ راهکاری‌ست که سرافراز با اجرایی کردن آن می‌تواند عملکردِ قابلِ قبولی از صداوسیمای "پساضرغامی" ارائه دهد. 

ساختِ برنامه در صداوسیما نیز به 4 گروهِ؛ "الف، ب، ج و د" تقسیم می‌شود. میزان هزینه‌ برای ساخت برنامه‌ها نسبت به اینکه در کدامیک از گروه‌ها قرار می‌گیرند؛ متغیر است.

مستندهای محض و سریال‌های پرهزینه‌ای که ساخت آن‌ها به چند سال زمان نیاز دارد؛ مانند امام علی(ع)، درچشم باد و مختارنامه در گروه "الف" قرار می‌گیرد که ساخت آن‌ها از دقیقه‌ای 200 هزار تومان تا یک میلیون و 500 هزار تومان متغیر است. از آن‌جایی که هزینه‌ی ساخت برنامه‌های این گروه بسیار بالاست؛ مجوزِ ساخت‌شان به امضای شخص رییسِ سازمان نیاز دارد و بخشی از هزینه‌ها از محلِ تبلیغاتِ فیلم‌ها تامین می‌شود.

سریال‌های آپارتمانی نیز در گروه "ب" قرار می‌گیرند که هزینه‌ی ساخت آن‌ها از 100 تا 400 هزار تومان متغیر است.

برای برنامه‌هایی نظیر ماه عسل یا نود که باعنوان برنامه‌های ترکیبی نامیده می‌شوند و در گروه "ج" قرار دارند از 30 تا 100 هزار تومان از سوی سازمان پرداخت می‌شود.

پخش فوتبال نیز در گروه "د" قرار دارد. این برنامه‌ها از دو طریق "خرید و پخش" تامین می‌شوند. میزان قرارداد به نسبتِ نوع بازی، تعدادِ بازی‌های پخش شده و گزارشگر نیز متغیر است.

آن‌گونه که مطرح می‌شود بیش از 800 میلیارد تومان از بودجه‌ی دو هزار چهارصد میلیاردی صداوسیما؛ صرفِ حقوق و مزایای مدیران و کارمندان سازمان می‌شود و اصولا مابقی باید خرج برنامه‌سازی شود که در این میان؛ دلیلِ پایین بودن کیفیتِ آثار محلِ مناقشه است.

چه‌کسانی بر آثار صداوسیما نظارت می‌کنند؟

آثار صداوسیما از دو طریق داخل سازمان و بیرون سازمان مورد ارزشیابی قرار می‌گیرند. شورای بیرونی صداوسیما متشکل از قوه قضاییه، دولت و مجلس هستند. از قوه قضاییه؛ شخصِ دادستان کل کشور، از دولت؛ حسام‌الدین آشنا و از مجلس سیدحسن شجاعی‌کیا‌سری و بیژن نوباوه حضور دارند. از داخلِ سازمان نیز معاون برنامه، مدیرتولید، معاون سیما، ارزیاب پخش، مدیرکل، تهیه‌کننده، شورای کیفی همچنین مدیرِ گروه کیفیتِ اثر را رصد می‌کنند. لابد؛ برخی دلایلِ کیفیتِ پایین را باید در کم‌کاری این مراجع جستجو کرد.

به دلیلِ عدم نظارت صحیح مراجع نظارتی؛ برنامه‌سازان و تهیه‌کنندگان؛ تولیداتی درخورِ مردم تولید نمی‌کنند و بیشتر از اینکه دغدغه‌شان؛ ارائه کار خوب باشد؛ فکر و ذکرشان سهم‌خواهی بیشتر از بیت‌المال و از کار؛ کم گذاشتن است. در نهایت مخاطبی که مطالباتش را در رسانه کشورش نمی‌بیند؛ "کنترل" را برداشته و یکی از کانال‌های ماهواره را برای تماشا انتخاب می‌کند. گرچه تجربه در این سال‌ها نشان داده که مخاطب داشتن یا نداشتن آثار رسانه ملی توفیری در تغییر سیاست‌ها نداشته و ندارد.

چه باید کرد؟

پیشنهادها درصورتی قابل بحث خواهند بود که فرض را بر برنامه‌سازی برای مردم بگذاریم نه محلی برای قدرت‌نماییِ گروهی خاص یا پرکردن جیبِ گروهی خاص از جیبِ بیت‌المال.

باستانی؛ پیشنهاداتِ خود را معطوف به خصوصی‌سازی صداوسیما می‌کند. از نظر او؛ صداوسیما بیشتر از اینکه به بودجه نیاز داشته باشد؛ به ایجادِ شبکه‌ی خصوصی و متقاعد کردنِ سیاستگذاران برای اجرای این تصمیم نیاز دارد. و هر اقدامی غیر از جا انداختنِ شبکه‌های خصوصی بی‌فایده است. زیرا همیشه صداوسیما به پولِ دولت و تبلیغات نیاز خواهد داشت و این دورِ باطل همیشگی‌ست.

او با تاکید بر اینکه مدیرِ شبکه خصوصی به شخصِ پشتِ میز؛ پولِ "الکی" نمی‌دهد و با یک مکانیزمِ مخاطب‌محور برای جذب مخاطب می‌جنگد؛ ادامه می‌دهد: شبکه افق که توسط سپاه تاسیس شد می‌توانست مقدمه‌ای برای خصوصی‌سازی باشد. تا در ابتدا نهادها وارد تاسیس شبکه شوند و در ادامه؛ این مهم به بخش خصوصی هم واگذار شود. مجلس و کمیسیون فرهنگی روی این طرح کار کرده‌اند و طرحی آماده اجراست که برای به نتیجه رسیدن نیاز به اراده جدی دارد. کافی‌ست موضوع در مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح شود. تا بخشی از وظایف به بخش غیردولتی واگذار شود.

قدیمی می‌گوید: باید به خودشان بیایند و متوجه این خطرات بزرگ باشند. در دنیایی که مشتری‌مداری حرف اول را می‌زند؛ چه کار مهمتری از مشتری‌مداری برای رسانه تعریف می‌شود.

درنهایت اینکه این رسانه ناچار از کاربردِ چند مسیرِ است:

اول اینکه؛ صداوسیما باید دست از کلیشه‌ها بردارد و مهندسیِ مجدد شود. یک مشکلِ اساسی بعدِ مدیریتی است که باید سبکِ مدیریتی‌ "آینده‌نگر" را اجرا کند. اقتضای دنیای مدرن؛ مدیریت علمی و سازمانی است. مدیریت باید چندبعدی باشد و سازماندهی، سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی، راهنمایی و رهبری، هماهنگی، ایجاد انگیزش، نظارت و کنترل را به‌طور موازی و با رویکرد ارتقای ظرفیت‌های رقابتی تقویت کند.

دوم؛ باید برخی از شبکه‌های صداوسیما با توجه به نیازهای جامعه و اقتضائات رقابتی به بخش خصوصی واگذار شوند. یکی از پیامدهای این واگذاری‌ها؛ بازسازیِ اعتمادِ از دست رفته‌ی مردم است.

سوم؛ درجه‌بندیِ سنیِ فیلم‌ها و سریال‌ها باید در برنامه‌سازی لحاظ شده و فیلم‌هایی که برای جوانان ساخته می‌شوند؛ از نظر محتوا و ساختار با فیلم‌های میانسالان متفاوت باشند.

چهارم؛ موسیقی ایرانی که در این سال‌ها به شدت تضعیف شده و درمقابل موسیقی خارجی بین جوان‌ها مرسوم شده؛ باید در صداوسیما تقویت شود.

پنجم؛ محرمانه بودنِ اطلاعاتِ سازمانِ صداوسیما که یکی از مصیبت‌های موجود است؛ باید از بین برود. بدون داده، آمار و اطلاعات نمی‌توان کاری از پیش برد.

ششم؛ صداوسیما یک سرمایه‌ی اجتماعی است و باید برای همه مردم تولید محتوا کند نه برای گروه و جناحی خاص. در این راستا باید بازخوردها را در برنامه‌ریزی‌های خود درنظر بگیرد.

هفتم؛ گسترشِ تحقیق و کمک گرفتن از دانشگاه‌ها که با حداقل هزینه ممکن خواهد بود؛ می‌تواند در پویایی صداوسیما نقش به‌سزایی داشته باشد.

هشتم؛ باتوجه به تاثیرِ آسیب‌های وارد شده به صداوسیما؛ همه ابعاد باید مورد مطالعه قرار بگیرند. نگاه مدیریتی صداوسیما باید انتقادپذیری خود را بالا ببرد.

نهم؛ تسریع در تصمیم‌گیری‌ها. تعدیل نیروها، استفاده از نیروهای خلاق و پویا همچنین فرآیندهای مدیریتی عقلانی مبتنی بر آمار.

دهم؛ قبل از انقلاب ایران از نظر تکنولوژی تلویزیون رتبه 4و5 جهانی را دارا بود و امروز باید خود را از این نظر تقویت کند. البته محتوا و تکنولوژی باید همراه با هم قوی شود. وجودِ تکنولوژی بدون محتوا منجر به انقلاب می‌شود چنانچه قبلا شاهد بودیم.

در آخر؛ صداوسیما با تمرکز روی یک بعد توانایی رقابت با دنیا را نخواهد داشت و برای اصلاح و پرورش همه این ابعاد به یک طرح جامع و فراگیر نیاز دارد.

کد خبر : ۲۸۰۴۱۳