گفتگوی ایلنا با کارگردان فیلم مهمان داریم:
واقعیت با پارازیت فرستادن یا دیوار سیمانی کشیدن؛ پاک نمیشود
در مقطعی از دوره سیدمحمد خاتمی تلاش شد آرمانها و واقعیتها بهم نزدیک شوند که به دلیل مخالفتهای بخشی از قدرت و گروههای سیاسی به نتیجه نرسید.
مهدی عسگرپور در پنجمین فیلم سینمایی خود بعداز ساخت فیلمهایی همچون پرواز در نهایت، قدمگاه، اقلیما، هفت و پنج دقیقه، فیلم سینمایی مهمان داریم را کارگردانی کرده است. عسگرپور این فیلم را در دورهای ساخت که به خاطر مسئولیتش در مدیریت خانه سینما؛ وظیفه سنگینی برای دفاع از این خانه دربرابر رفتارهای ناجوانمردانه دولت دهم داشت. با محمدمهدی عسگرپور درباره فیلم تازهاش گفتگو کردهایم.
همه فکر میکردند فیلم جدید شما قطعا یک فیلم اعتراضی خواهد بود اما به سراغ یک موضوع دفاع مقدسی رفتید. چرا؟
دفاع مقدس و مسائل بعد از آن وجه مشترکی است که به شدت ذهن من و خیلیها را مشغول کرده. اینکه ما بعداز جنگ تقاطعی بین آرمانها و واقعیتهایمان شکل گرفت و مسائل بسیاری را بوجود آورد که خیلی از آنها را مدیران نتوانستند حل کنند و چون نتوانستند؛ پاسخهای بیربطی به آن دادند و جامعه در یک سردرگمی قرار گرفت که بعداز ۲۰ سال از جنگ ما همچنان سردرگم بین آرمانها و واقعیتها هستیم. این پدیده همیشه با ماست البته اینکه مقصر کیست بحثمفصلی است. در این فیلم من به دنبال این بودم تا جامعه آرمانی را در شکل کوچک یک خانواده در یک یا دو روز تجربه کنم. خانواده آرمانی که پیچیده نیست و به دنبال داشتن اتوبان، برجهای آنچنانی و همه امکانات رفاهی که جامعه امروز به دنبال آن است؛ نیست بلکه همزیستی شیرین یک خانواده میتواند جامعه آرمانی ما را شکل دهد. البته با مشکلاتی که ما در دوره قبل با دولت قبلی درباره خانه سینما داشتیم؛ خیلیها تصور میکردند قلم من به سراغ بغض فروخورده برود. به همین دلیل در زمان نوشتن فیلمنامه دقت داشتم فیلمنامه یک دفعه آلوده به مسائلی که من در چند سال مشخص به آن مبتلا شدهام، نشود. از طرفی هم فیلم باید به گونهای ساخته میشد که فرزند زمان خود تلقی شود.
به نظرتان جامعه ما از ابتدا آرمانی بوده یا بعدها این آرمان بوجود آمده؟
آرمان فراتر از این محدوده است. آرمانهای جامعه بخشی ریشه در تاریخ ملت دارد. همه ما را به عنوان جامعه شیعه میشناسند و بخشی از آرمانهایمان برگرفته از عاشوراست که البته حرف درستی هم هست.
بنابراین آرمانهای ما ریشه تاریخی دارد و در دوره مشخصی شکل نگرفته است. حتی بخشی از این ریشه به قبل از اسلام برمیگردد یعنی بخشی از آرمان ما از ایرانی بودنمان در تمدن کهن برگرفته است. به عنوان تمدنی که اولین بار اعلامیه حقوق بشر را مطرح کرد. اینها میتواند آرمان یک ملت را شکل دهد و انقلاب به این آرمان شکل خاص داد. انقلاب ما انقلاب به مفهوم مطلق است و بلافاصله درگیر جنگ شدیم جنگی که بیش از یک فیزیک، روح داشت. روحی که همچنان با ماست. اینها مجموعه آرمانها را میسازد. در تفکر آرمانی زندگی، روابط آرمانی، حقوق شهروندی، سیاستورزی، اداره جامعه، مرئوس بودن و مدیریت جامعه برای خود تعریف دارد. اگر از ما میپرسیدند جامعه آرمانی ما در حوزه زن و مرد، خودروسازی، پاک دستی مسئولان و حفظ بیتالمال چگونه ممکن است باشد یک تعریف مشخصی در دوره جنگ داشتیم اما آن چیزی که امروز با آن موجه هستیم را اگر روی کاغذ بنویسیم با آرمانهای آن زمان متفاوت است. اگر بر روی کاغذ بنویسیم که آرمانهایمان درباره حقوق شهروندی چه بوده و الان چه شده است یا آرمانهایمان درباره ترافیک چه بوده و امروز چه شده یا درباره دستاندازی بیت المال چه بوده، متوجه میشویم که یکسری واقعیت پیش روی ما قرار داده شده که جامعه از پس آن برنیامد. درواقع آمادگی ورود به عرصه واقعی را نداشتیم اما واقعیت با جامعه ما طوری رفتار میکند که ما نمیتوانیم آنرا نبینیم و با پارازیت فرستادن یا دیوار سیمانی کشیدن اتفاقی نمیافتد.
نقش مدیران فرهنگی و اقتصادی در این تقابل چقدر بوده؟
روز به روز به سردرگمی مدیران جامعه بیشتر دامن میزنند تا آنجا که ما نمیدانیم در یک جامعه واقعی یا در یک جامعه آرمانی زندگی میکنیم. متاسفانه آرمانها و واقعیتهای جامعه خیلی از هم جدا شدهاند. کسی که چند سالی بر جایی مدیریت میکند ممکن است یکسری حسن و یکسری عیب داشته باشد اما ما ممکن است آنرا به همه عملکرد آن تعمیم دهیم.
گروهی معتقدند این تقابل بین آرمان و واقعیت در سینما نیز وجود دارد به همین دلیل همیشه عدهای معترض هستند که چرا درباره دفاع مقدس و انقلاب اسلامی فیلمهای زیادی ساخته نشده درحالیکه بسیاری از بهترین فیلمهای سینمای ایران فیلمهای گونه دفاع مقدس هستند. امروز گروهی معتقدند چرا سینمای ایران درباره لانه جاسوسی و بسیاری از افتخارات کشور فیلم نمیسازد. اما مثلا در کشوری مانند آمریکا فیلمهای بسیاری درباره این موضوع یا حتی جنگ جهانی اول و دوم ساخته میشود و جایزه هم میگیرند. به نظر من ما باید همین چرا را جلوی روی همین افراد قرار داد که آیا این چراها به بیکفایتی مدیران برمیگردد یا کمعلاقگی تعدادی از سینماگران؟
من معتقدم این موضوع برمیگردد به اینکه در جامعه آمریکا واقعیتها و آرمانهایش بهم بسیار نزدیک است. آنها یکسری آرمان داشتند که واقعیتهایشان هم مثل همان است اما ما یکسری آرمانهایی داریم که واقعیتهایمان به آن شبیه نیست. به همین دلیل است که اگر درباره موضوعات آرمانی فیلم بسازیم؛ همه میگویند شعار است. ما هنوز وقتی بسیاری از مسئولان اظهارنظر میکنند؛ میگوییم این آدمها انگار نمیدانند در این جامعه چه اتفاقی میافتد؟ و تنها یک شکل متظاهرانه به رفتار و کلامشان میدهند. این دور بودن واقعیت و آرمان آنقدر زیاد است که مثلا ما وقتی سریال و فیلم میسازیم میخواهیم خیابانی را نشان دهیم که عابر از آن رد میشود حتما باید خیابان را ببندیم و خودمان سیاهی لشکر بگذاریم به این دلیل که پوشش مردم قابل پخش نیست.
تلویزیون یک مسئله برایش مهم است و جامعه یک مسئله دیگر. ریشه این مشکلات کجاست؟ آیا در جامعه است یا در نوع رفتار مدیران با جامعه است؟ همه اینها ریشه تنها در مدیریت جامعه دارد زیرا اساس حرکتهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ما به دست دولت است و به طور کلی همه چیز از دولت شروع میشود. دولت نه تنها به حرکتهای مردمی کمک نمیکند بلکه حرکتهای مردمی را نیز دولتی میکند. امروز ما در کشورمان شاهدیم که شهرداری و دولت حتی هیاتها را هم تجهیز میکنند یعنی حرکتهای مردمی هم دولتی شده است. اینکه جامعه ما چگونه باید آرمانها و واقعیتهای آن بهم نزدیک شود تنها کار دولتمردان است و همه دولتهای ما تا به امروز نمره منفی گرفتهاند. البته در مقطعی در دوره سیدمحمد خاتمی تلاش شد تا آرمانها و واقعیتها بهم نزدیک شوند که به دلیل مخالفتهای بخشی دیگر از قدرت و گروههای سیاسی و سنگاندازی آنها به نتیجه نرسید.
در سینمای آمریکا فیلمهایی که درباره جنگ ساخته میشود بسیار به خود جنگ میپردازد اما در فیلمهای ما حتی در فیلمهای دفاع مقدسی بجای اینکه فضای جنگ را نشان دهیم بیشتر یک اعتراض را مییبینیم. این اعتراض از کجا میآید؟ در مهمان داریم نیز یکی از شخصیتها به شدت معترض است؟
در ایران هیچ رزمندهای برای پول نجنگیده است اگر شنیده باشید که فرماندهای در گوش فرماندهای دیگر زده است باز احساس میکنید که آرمانها در یک جهت است و همه برای دفاع از انقلاب و نظام بوده است. اما در دنیا بدین
شکل نیست. در دنیا افراد یا اجباری جنگیدهاند یا برای آن پولی گرفتهاند که برای ما سختتر است زیرا یک آرمان هم برای آن تعریف میکنیم که با واقعیت متفاوت است.
در فیلم «مهمان داریم» تلاشم این بود که ما یکسری آرمان داریم که در شکل یک خانهای است که دارد فرو میریزد برای بازسازی خانه چه کاری باید انجام دهیم؟ طبیعی است کسانیکه رفتند و هستند باید یکی شوند و واقعیت را بسازند.
اما آدم اصلی فیلم رضا(بهروز شعیبی) همچنان آرمانهای تندش را دارد و معترض است حتی به پدر و مادرش.
آن تلخی واقعی است یعنی رضا گیر افتاده بین آرمان و واقعیت است و هر دوی اینها دارند رضا را میکشند و از وسط به دو نیم میکنند. ظاهر تلخی دارد اما آرمان آن واقعی است. در داستان اینطور فکر کردم که ۳ فرزند این خانواده به شهادت رسیدهاند و زمانیکه یکی از برادرها با رضا صحبت میکند میگوید اگر شما هم زنده بودید امروز این اتفاق میافتاد.
سوال امروز من هم همین این است که اگر امروز شهید همت زنده بود چگونه میشد؟ آیا شبیه شهید تهرانی مقدم میشد یا شبیه محسن رضایی یا برخی فرماندهان ما که امروز در مجلس هستند یا فرماندهان ما که کار اقتصادی میکنند یا نامزد ریاست جمهوری شدند؟ شهید همت، باقری و بروجردی اگر امروز بودند چه وضعیتی پیدا میکردند؟ پدر و مادر داستان هم کاری زیادی از دستش برنمیآید. آنها مربوط به نسلی هستند که با لقمه حلال این نسل بعدی را بوجود آوردند و جامعه هم که کار خود را انجام میدهد. این وسط نماینده نسلی وجود دارد که رضاست و وسط قرار گرفته. تب و لرز دارد و زمینگیر هم شده و زبانش تلخ است و پایی برای رفتن ندارد. این نماینده همین جریان است که بین آرمانها و واقعیتها دست و پا میزنند.
پدر و مادر داستان مهمان داریم آیا آرمانها و واقعیتها را پذیرفتهاند یا بیخیالاند؟
نسل قبلتر از ما نسلی هستد که از جایی به بعد خیلی نتوانستند به روز شوند. نتوانستند ساختمانی را که دارند حفظ کنند و به نسل بعد بسپارند به همین دلیل امروز نیز در بین جامعه گیر افتادهاند و کار زیادی از دستشان برنمیآید. درواقع پدر رضا(پرویز پرستویی) در این موقعیت گیر افتاده یعنی ساختمانی که اصالت آن با آن تعریف شده؛ با آن کجدار مریض رفتار میکند و تا قبل از پایان داستان انتقال به نسل بعدی در آن وجود ندارد.
فضای فیلم با آمدن شهدا تلطیف میشود ولی انتظار میرفت جدال بین رضا و پدرش بیشتر دیده شود اما ناگهان فضا عوض میشود.
اگر شرایط و شکلی که وجود داشت ادامه پیدا میکرد مانند فیلمهای اجتماعی روز میشد که باید درباره ترافیک و سایر مشکلات جامعه صحبت میشد اما من میخواستم زودتر وارد گره جدید شویم که اینها چطور بهم رسیدند. نماد این پاک شدن برای رسیدن به موقعیت جدید حمام کردن رضا بود که همه آماده میشدند تا وارد شرایط جدید شوند و من میخواستم به ظاهر از آن شرایط خارج شوم.
از انتخاب پرستویی نگران نبودید که بازی او در این فیلم شبیه فیلمهای دیگر شود؟
پرستویی خیلی زود به ما ملحق شد و اولین کسی بود که به پروژه پیوست. نگران نبودم که نقش او شبیه نقشهای دفاع مقدسیاش شود زیرا او در این فیلم پدر شهید بود که شاید خودش هم به جنگ نرفته باشد و سعی دارد همه
کارهایشان را خودشان انجام دهند. پرستویی قبل از این فیلم مدتی کار نمیکرد بعد از ۳ سال «مهمان داریم» اولین فیلمش بود که با انرژی زیادی سر این کار حاضر شد.
شما به فقر بازیگری در سینمای ایران اعتقاد دارید. اینکه دست کارگردانهای ما برای انتخاب چنین نقشهایی بسته است؟
اعتقاد دارم و ممکن است درباره چنین فیلمهایی این اتفاق بیافتد اما درباره پرویز پرستویی اینطور نبود زیرا انتخاب اول من او بود و اگر ۱۵۰ بازیگر دیگر هم داشتیم بازهم بنظرم انتخاب من پرویز پرستویی بود.
قبل از دیدن فیلم تصور این بود که آدمی که آخر فیلم میآید؛ رهبر انقلاب است. برای شما زمان نگارش فیلمنامه اهمیت داشت که او چه کسی باید باشد؟
درباره این موضوع خیلی بحثداشتیم. من و منوچهر محمدی بیشترین بحثرا داشتیم و حوزه هنری هم به عنوان سفارش دهنده بحثهای خود را داشت. نهادهای این چنینی مسائل روز خود را بیشتر مدنظر قرار میدهند. با اینکه ممکن است در جلسات بلند نظری هم وجود داشته باشد. در مورد این فیلم دوستان حوزه نسبت به ما بلندنظری داشتند زیرا به ما اعتماد داشتند اما در بحثی که با آقای محمدی داشتم؛ احساس کردم موضوع بزرگتری وجود دارد که با وجود یک مهمانی که هرکسی میتواند در ذهن ما ساخته شود؛ آن موضوع بزرگ ترجمه درستی شود بنابراین این سطح با سطحی که بخواهیم بگوییم این فیلم را ساختیم تا بگوییم مهمان کیست؛ فرق دارد. زمانیکه ما هردو مفهوم را داشته باشیم؛ میتوانیم به یک بخش اکتفا کنیم اما سعی من بر این بود تا به همه مفاهیم توجه داشته باشم. بنابراین اینکه مهمان کیست موضوع حل شده است اما موضوع اصلی نیست اما میدانیم که یک مهمان در دایره ارزشی این خانواده است.
گفتگو: علی زادمهر