«اقتباس از امر قدسی»؛ چالش بزرگ سینما با روایتهایی که دیوار چهارم ندارند
پیشنشست تخصصی هفتمین همایش مطالعات فیلم کوتاه تهران با عنوان «اقتباس از امر قدسی؛ بازآفرینی روایتهای کتب مقدس در سینما» با حضور محمد علی صفورا عضو هیئت علمی دانشگاه تربیتمدرس و نادره سادات سرکی کارگردان فیلم کوتاه و عضو شورای علمی همایش مطالعات فیلم کوتاه تهران عصر یکشنبه 16 آذر در سالن استاد اکبر عالمی دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد.
به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی انجمن سینمای جوانان ایران، محمدعلی صفورا، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیتمدرس، در پیشنشست همایش مطالعات فیلم کوتاه با تأکید بر ضرورت مشاهده منبع اصلی آثار اقتباسی، گفت: لازم است ابتدا اثر ادبی یا منبع اصلی را ببینیم تا بتوانیم میزان وفاداری فیلم به آن و همچنین بخشهای خلاقانه و مستقل اثر سینمایی را تحلیل کنیم. گاهی اقتباس چنان ماهیتی مستقل پیدا میکند که مخاطب حتی بدون آگاهی از متن اصلی، با یک اثر تازه مواجه میشود و همین استقلال، ارزشمند است.
او ادامه داد: از منظر اقتباس، نخستین نکته این است که اقتباس یک فرآیند سازنده است؛ زیرا گفتوگویی میان رسانهها ایجاد میکند و ادبیات، سینما، نمایش یا نقاشی میتوانند با هم ترکیب شده و جهانی تازه خلق کنند. اقتباس این امکان را به ما میدهد که ظرفیتهای یک رسانه دیگر را نیز در خدمت سینما بگیریم و به فضا، اتمسفر و روابط تازهتری دست پیدا کنیم.
صفورا توضیح داد: در تولید آثار سینمایی یا تلویزیونی معمولاً سه مسیر اصلی پیش روی ماست: «ایدههای کلاسیک» مثل کازابلانکا و آثار شناختهشده، شخصیتها یا جهانهای ساختهشده قبلی است؛ «ایدههای تضمینی» که پیشتر در یک رسانه موفق شدهاند، امتحان خود را پس دادهاند و حالا به شکل تازهای بازآفرینی میشوند؛ و «ایدههای اورجینال» که کاملاً مستقل و بدون اتکا به گذشته خلق میشوند. بهویژه در حوزه اقتباس، ایدههای تضمینی نقش مهمی دارند زیرا مخاطب خود را یافته و موفقیت اولیهشان تضمین شده است.
او با اشاره به تجربههای جهانی ادامه داد: بخش زیادی از آثار موفق جهان، از جمله در هالیوود، اقتباسی از ایدههای تضمینیاند؛ از رمانهایی مانند «هری پاتر» گرفته تا عروسکها یا کمیکها که تبدیل به فیلم و سریال میشوند. در حوزه انیمیشن نیز همین روند وجود دارد و بسیاری از آثار محبوب، در رسانههای مختلف بازتولید شدهاند.
صفورا تصریح کرد: در ایران اما فاصلهای با اقتباس وجود دارد؛ یا ایدههای تضمینی را نمیشناسیم یا ارتباط کافی با ادبیات نداریم. با این حال نمونههای موفقی همچون «مانیکور» ساخته آرمان فیاض با اقتباس از یکی از داستانهای بیژن نجدی یا «کودکان ابری» ساخته رضا فهیمی بر اساس داستان کوتاه «کودکان ابری» از مجموعه داستان «باغ اناری» نوشته محمد شریفی نعمتآباد نشان میدهد که هرجا اقتباس درست انجام شده، نتیجه درخشان بوده است. فیلمسازانی مانند داریوش مهرجویی نیز بخش عمده آثارشان اقتباسی است و همین امر بیانگر اهمیت تکیه بر متون موفق برای خلق فیلمهای مؤثر است.
وی ادامه داد: در اقتباس باید بدانیم کدام لایههای اثر ادبی برای سینما مناسب است؛ گاهی فقط درونمایه، گاهی شخصیت و گاهی حالوهوا باید انتخاب شود. اقتباس الزاماً وفادارانه نیست و ممکن است فیلم تنها حالوهوای یک متن را به ارث ببرد. مهم این است که روایت درست، زبان سینما و عناصر قابل انتقال به تصویر را بشناسیم.
بررسی سه فیلم ارائهشده در نشست
صفورا درباره فیلم اول یعنی «رئیس شمایی» کار امین خنکال گفت: با حالوهوای چخوفی و پایان غافلگیرکنندهاش به خوبی ویژگیهای داستان کوتاه را منتقل کرده بود؛ فضای ابزورد، وسواس فکری شخصیت و عدم اعتمادبهنفس او از نقاط قوت این اقتباس بود.
او درباره فیلم دوم «راز» افزود: این فیلم با بهرهگیری از عناصر داستان «کوایدان» فضای وحشت و مالیخولیا را ایجاد کرده بود، اما پایان آن به نوعی رها شده بود و میتوانست انسجام بیشتری داشته باشد. در اینگونه فضاها باورپذیری موقعیتها دشوار است و نیاز به پرداخت عمیقتری دارد.
وی درباره فیلم سوم «هایکپی» که اقتباسی آزاد از کتاب «شرکت سهامی آدمهای مصنوعی »نوشته ری برادبری است نیز بیان کرد: موضوع همزاد، هوش مصنوعی و شبیهسازی هنوز در سینمای کوتاه ایران به بلوغ زبانی نرسیده و به همین دلیل برخی عناصر میزانسن، طراحی صحنه و بازیگری امکان ایجاد جهان باورپذیر را کامل فراهم نمیکردند. این ژانرها نیازمند زیرساختهای بصری و روایی دقیقتری هستند.
اهمیت تجربهورزی در سینمای کوتاه
صفورا تأکید کرد: وجود این ضعفها، تجربهگرایی در سینمای کوتاه ایران ارزشمند است و باید ادامه پیدا کند. تنها از طریق تجربه مداوم است که میتوان عناصر ادبی را بهدرستی به مدیای سینما منتقل کرد و آثار اثرگذار ساخت.
او در پایان گفت: فیلمسازان باید با مطالعه و شناخت دقیق متون، بدانند از کدام جنبهها باید اقتباس کنند و چگونه حالوهوای اثر ادبی را در فیلم بازآفرینی کنند. نمونههایی مانند «کودکان ابری» نشان میدهد که وقتی جهان ادبیات بهدرستی به سینما راه پیدا میکند، نتیجه بسیار درخشان خواهد بود.
راوی قرآن کنشگر است؛ سینما توان بازسازی این جهان روایی را ندارد
در ادامه نشست نادره سادات سرکی، کارگردان و عضو شورای علمی هفتمین همایش مطالعات فیلم کوتاه تهران، در پیشنشست این همایش با اشاره به چالشهای اقتباس از روایتهای قرآنی گفت: سینمای جهان بارها به سراغ روایتهای عهد عتیق و عهد جدید رفته است، اما ما در ایران کمتر به اقتباس از قرآن پرداختهایم. سالها پیش دلیل این فاصله را ضعف عمومی در اقتباس میدانستم؛ چراکه تعداد هنرمندانی که توانایی خلق اثری همسنگ متن اولیه را داشته باشند، بسیار محدود است. اقتباس، برخلاف تصور رایج، کار سادهای نیست و متن آمادهشدهای در اختیار ما نمیگذارد؛ بلکه فرایندی پیچیده و دشوار است.
او افزود: وقتی به اقتباس از روایتهای قرآن میرسیم، دشواریها چند برابر میشود. حتی اگر هنرمندی توانمند باشد و حتی اگر جامعه، اقتباس از روایتهای قرآنی را با هجمه و حساسیت پاسخ ندهد، باز هم خودِ قرآن اقتباس را بسیار پیچیده میکند. تجربه آثاری مانند فیلم عاشوراییِ احمدرضا درویش نشان میدهد که حتی خوانش شخصی و اعلامشده هنرمند نیز مصون از اعتراضها نیست.
سرکی در ادامه با مقایسه ساختار روایت در قرآن و کتب مقدس پیشین گفت: روایتهای عهد عتیق و عهد جدید واجد یک جهان داستانی مشخصاند؛ با راوی سومشخص دانای کل که محدودیت زمانی، مکانی و آگاهی ندارد. اما قرآن کاملاً خارج از گونهشناسی روایتهای بشری عمل میکند. در قرآن با راویای سر و کار داریم فراتاریخی، فرازمینی و نامحدود، که نهتنها ناظر است، بلکه کنشگر جهان روایت نیز هست؛ پیام میفرستد، مانع رخدادی میشود، شخصیتها را خطاب قرار میدهد و در رویدادها مداخله میکند.
او تأکید کرد: قرآن دائماً با مخاطب در گفتوگوست و دیوار چهارم در آن معنایی ندارد. دامنه مخاطبان آن نیز فراتر از انسانهاست؛ از پیامبران گرفته تا کافران، تا کوهها و حتی آهن. همین ویژگیها جهان روایی قرآن را به کلی متفاوت و اقتباس از آن را بسیار چالشبرانگیز میکند.
سرکی با اشاره به نبود خط زمانی خطی و ثابت در قرآن افزود: در قرآن نه تنها نظم زمانی خطی وجود ندارد، بلکه بسیاری از داستانها چندباره روایت میشوند و هر بار با تأکید بر بخشی متفاوت از ماجرا. این ویژگی برخلاف عهد عتیق و عهد جدید است که داستانها را در توالی زمانی مشخص و فقط یک بار روایت میکنند.
او ادامه داد: قرآن کتاب داستان نیست، بلکه متنی است با گفتمانی معرفتشناختی که داستانها را در دل همین گفتمان و برای تبیین مفاهیم نقل میکند. به همین دلیل بخشهای مختلف یک داستان در قرآن بر اساس نیاز آن گفتمان مطرح میشود و آغاز و پایان سنتی ندارد.
این پژوهشگر با بیان اینکه «داستانهای قرآنی پر از جای خالیاند»، گفت: برای نمونه در سوره کهف چهار داستان آمده که هیچ کدام نام، زمان، مکان و جزئیات تاریخی مشخص ندارند و در هیچ متن مقدس دیگر هم تکرار نشدهاند. یا در سوره صاد داستان داوود با یک حلقه مفقوده آشکار در علیت روایت میشود؛ روایتی که بدون شناخت فرامتنی و جهان معرفتی قرآن قابل درک و بازآفرینی نیست.
ساخت فیلم از قرآن جسارت میخواهد
سرکی افزود: اقتباسگر ناچار است این گپها را پر کند؛ اما پر کردن این خلأها باید با سپهر معرفتشناختی قرآن همساز باشد. بسیاری از اقتباسهای سینمایی ما مثل یوسف پیامبر یا مردان آنجلس گپها را طوری پر کردهاند که با متن و جهانبینی قرآن سازگار نیست.
او با بیان اینکه قرآن متنی به شدت تعاملی است، گفت: هر خواننده خلأهای روایت را به گونهای متفاوت پر میکند. همین امر اقتباس را به امری مناقشهبرانگیز بدل میکند؛ زیرا هر بازآفرینی ممکن است با خوانش گروهی دیگر در تضاد قرار گیرد و حساسیت ایجاد کند.
سرکی در پایان تأکید کرد: روایتهای قرآن بیش از آنکه قابل تصویر کردن باشند، قابل خواندن و تأویلاند. اقتباس از آنها نه ناممکن، بلکه نیازمند شناخت عمیق، ظرافت، جسارت و سازگاری با جهان متنی قرآن است.