خبرگزاری کار ایران

کارگردان نمایش «شب دوازدهم» در گفتگو با ایلنا مطرح کرد؛

وفاداری به متن و معاصر بودن از هم جدا نیستند/ تئاتر مسیر گفتگو با جامعه را باز نگه داشته است

وفاداری به متن و معاصر بودن از هم جدا نیستند/ تئاتر مسیر گفتگو با جامعه را باز نگه داشته است

عدم امنیت شغلی بزرگ‌ترین چالش فعالان تئاتر است

محسن صادقی‌اصفهانی، کارگردان نمایش «شب دوازدهم» درباره مسیر شکل‌گیری نگاه کارگردانی خود، انتخاب اثر شکسپیر گفت: متون کلاسیک، از جمله آثار شکسپیر، همواره مسائلی ازلی و ابدی انسان‌ها را بازتاب می‌دهند که در دوران معاصر نیز همچنان اهمیت دارند. بنابراین هر متن کلاسیک باید با در نظر گرفتن زمانه خود و زمانه‌ای که در آن نوشته شده، مطالعه و اجرا شود تا بتواند با مخاطب امروز ارتباط برقرار کند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، نمایش «شب دوازدهم» به کارگردانی محسن صادقی اصفهانی از ۱۰ شهریور تا ۱۶ آبان در عمارت هما روی صحنه می‌رود. این اثر، اقتباسی موزیکال و کمدی از نمایشنامه ویلیام شکسپیر با عنوان «شب دوازدهم» است.

داستان نمایش، عاشقانه و ماجراجویانه است و به موضوعاتی چون دلدادگی، هویت‌های پنهان و بازی‌های عاشقانه می‌پردازد. طراحی صحنه اثر توسط حامد جلالی‌منش و طراحی و اجرای موسیقی نیز توسط علی‌سینا رضانیا انجام شده و بازیگران اصلی شامل محمدرضا آبانگاه، الهام جدی، آرش راسخ، حمید رشید، نگار سلحشور، الناز شهبازی، امین سیمیار، خشایار قائدرحمتی و شهاب نظام‌دوست هستند.

محسن صادقی اصفهانی درباره جزییات اجرای نمایش «شب دوازدهم» با ایلنا گفتگو کرد.

وفاداری به متن و معاصر بودن از هم جدا نیستند/ تئاتر مسیر گفتگو با جامعه را باز نگه داشته است

ایده‌ی اصلی نمایش «شب دوازدهم» از کجا شکل گرفت و  چطور به برداشت امروزی از متن رسید؟

انتخاب نمایش «شب دوازدهم» به پایان‌نامه کارشناسی ارشد من برمی‌گردد. در طول دوره کارشناسی ارشد، علاقه من به آثار شکسپیر روزبه‌روز افزایش یافت و همه آثار او را چندین بار مطالعه کردم و مقالات و کتاب‌های مختلفی را بررسی کردم. به دلیل علاقه شخصی‌ام به کمدی، تصمیم گرفتم یکی از کمدی‌های شکسپیر را برای پایان‌نامه خود انتخاب کنم. موضوعاتی چون «تغییر هویت»، «بدل‌پوشی» و «عشق»، سهم مهمی در این انتخاب داشتند. همچنین هدف من اجرای اثری بود که کمتر اجرا شده و نسبت به سایر آثار شکسپیر ناشناخته‌تر باشد؛ تا به این واسطه بتوانم از ویژگی‌های بکر و ناشناخته بودن متن بهره ببرم. در طول این انتخاب، آثار شکسپیر را با همکارم شهاب نظام‌دوست مطالعه و تحلیل کردیم و در نهایت تصمیم گرفته شد که «شب دوازدهم» برای پایان‌نامه کار شود، موضوعی که بعدها به پروژه‌ای طولانی‌تر در مسیر حرفه‌ای من تبدیل شد.

در اجرای اخیر، شاهد فضایی مینیمال و موسیقایی هستیم؛ این انتخاب از کجا می‌آید و چطور با محتوای اثر پیوند می‌خورد؟

یک دیالوگ کلیدی در نمایشنامه وجود دارد که می‌گوید: «اگر موسیقی غذای روح عشاق است، پس بنوازید.» در متن اصلی نمایشنامه نیز شاهد بخش‌هایی هستیم که به شکل ترانه خوانده می‌شوند؛ به عنوان مثال، شخصیت فست در یک صحنه آواز می‌خواند و خود کنترل سینا درباره رابطه عشق و موسیقی را بیان می‌کند.

زبان و لحن نوشتاری ویلیام شکسپیر در این میان چه نقشی داشت؟ برایتان چالش بود یا به کمک‌تان آمد؟

زبان شکسپیر به خودی خود موزون و شعرگونه است و این ویژگی‌ها الهام‌بخش تصمیم ما برای موزیکال و موسیقایی کردن نمایش شد. علاوه بر این، شیوه اجرای نمایش‌های شکسپیری تحت تأثیر نمایش‌های دوره‌گرد قرون وسطایی است که در گذرگاه‌ها و میادین اجرا می‌شدند و ما نیز سعی کردیم دکوری انعطاف‌پذیر داشته باشیم که هر مکان و زمان را بازنمایی کند.  همچنین با تمرکز بر شیوه‌های اجرایی کمدی سنتی، تلاش کردیم روابط شخصیت‌ها و نمود آن‌ها در صحنه به خوبی دیده شود.

فضا و دکور و آکسسوار چه؟

دکور دارای پرده‌ای است که باز می‌شود و یک شخصیت از دل آن بیرون می‌آید، ایده‌ای که با همکاری طراح صحنه حامد جلالی‌منش شکل گرفت و تأکید بر نمایشی بودن و تئاتری بودن اثر دارد؛ زیرا در طول نمایش شخصیت‌ها دائماً نقش بازی می‌کنند و با فعل و انفعالات کمیک، در نهایت به زندگی واقعی خود بازمی‌گردند.

شما در برخورد با متون کلاسیک، بیشتر دنبال وفاداری به متن هستید یا بازآفرینی آن برای مخاطب معاصر؟

دیدگاه شخصی من این است که وفاداری به متن و معاصر بودن آن را نمی‌توان از هم جدا دانست. من هیچ‌گاه این دو را در تضاد با یکدیگر نمی‌دانم و معتقدم متون کلاسیک، از جمله آثار شکسپیر، همواره مسائلی ازلی و ابدی انسان‌ها را بازتاب می‌دهند که در دوران معاصر نیز همچنان اهمیت دارند. بنابراین هر متن کلاسیک باید با در نظر گرفتن زمانه خود و زمانه‌ای که در آن نوشته شده، مطالعه و اجرا شود تا بتواند با مخاطب امروز ارتباط برقرار کند.

انتخاب موسیقی زنده در صحنه چه نقشی در ساختار نمایشی و ریتم اجرا داشت؟

با توجه به اینکه نمایش «شب دوازدهم» موزیکال و زنده است و هر اتفاق غیرمنتظره‌ای ممکن است رخ دهد، اهمیت زیادی داشت که موسیقی و خوانندگی هر دو زنده باشند. این موضوع امکان واکنش آنی و هماهنگی بازیگران با یکدیگر را فراهم می‌کرد و اجازه می‌داد هر کنش و واکنش در لحظه روی صحنه با صداقت و دقت اجرا شود. من به عنوان کارگردان معتقدم تئاتر، هنر زنده است و عناصر آن، از جمله موسیقی، باید در همان لحظه و براساس اتمسفر صحنه شکل بگیرند تا تجربه تماشاگر واقعی و زنده باشد.

وفاداری به متن و معاصر بودن از هم جدا نیستند/ تئاتر مسیر گفتگو با جامعه را باز نگه داشته است

به نظر می‌رسد طراحی صحنه و میزانسن‌ها آگاهانه در مرز میان رئال و بستری نمادین حرکت می‌کنند؛ درباره این رویکرد توضیح می‌دهید؟

ما به هیچ عنوان تمرکز خود را بر مرز میان رئال و نمادین قرار ندادیم. آنچه برای من و بازیگران اهمیت داشت، صداقت و باورپذیری اجرا و پرهیز از ادا و تقلید مصنوعی بود. هر میزانسن بر اساس بازی مرکزی صحنه و کنش‌ها و انگیزه‌های شخصیت‌ها شکل گرفت و با لحنی هماهنگ و طبیعی در صحنه تمرین و اجرا شد تا تأثیرگذاری روی تماشاگر افزایش یابد.

در روند تمرین، چطور با بازیگران به زبان مشترک اجرایی رسیدید؟

در طول تمرین‌ها، ما بارها و بارها به تحلیل آثار شکسپیر پرداختیم و کنش‌ها و تم‌های مختلف نمایشنامه‌ها را بررسی کردیم. ما برای هر صحنه تلاش می‌کردیم نوعی مابه‌ازای ملموس و قابل فهم برای بازیگران پیدا کنیم. در ادامه با بررسی شباهت‌ها و تفاوت‌ها، درک عمیق‌تر و دقیق‌تری از هر صحنه و کنش حاصل شد. این تمرین مستمر موجب شد که همه بازیگران به زبان مشترک اجرایی برسند و سپس، هماهنگی لازم در صحنه شکل گیرد.

«شب دوازدهم» در لایه‌های درونی‌اش از «عشق»، «تملک» و «رهایی» می‌گوید؛ آیا این مفاهیم برای شما در جهان امروز معنای خاصی دارند؟

موضوعات «عشق»، «هویت»، «بدل‌پوشی»، «جنسیت» و خود مسئله بازیگری از تم‌های مهم آثار شکسپیر هستند. هر کارگردان می‌تواند به نسبت سلیقه و نگاه خود، برخی از این تم‌ها را پررنگ‌تر کرده و در اثر خود بازآفرینی کند. این تنوع تم‌هاست که باعث شده نسخه‌های متعددی از آثار شکسپیر در جهان اجرا شود و همواره قابل بازخوانی و بازآفرینی باشد.

آیا در انتخاب بازیگران، به ویژگی‌های بدنی و موسیقایی خاصی توجه داشتید؟

در انتخاب بازیگران علاوه بر مهارت‌های بدنی و موسیقایی که بسیار حیاتی بود و مورد توجه قرار گرفت، تسلط بر آثار شکسپیر و آشنایی با شخصیت‌ها و پیچیدگی‌های نمایشنامه‌های او اهمیت بسیار بالایی داشت. شخصیت‌های شکسپیر نیازمند انرژی و تمرکز زیادی هستند و اجرای آن‌ها بدون آمادگی کامل بسیار دشوار است. بنابراین این نکات هنگام توافق با بازیگران و در طول تمرینات به دقت بررسی شد و مدام مهارت‌ها تقویت و بهبود یافت تا اجرای نهایی با کیفیت و حرفه‌ای ارائه شود.

واکنش تماشاگران برای شما تا چه اندازه در شکل‌گیری نهایی اجرا مؤثر است؟

تئاتر بدون حضور و بازخورد تماشاگر معنا ندارد. در طول تمرین‌ها تمام تلاش بر این بود که بازیگران با آمادگی کامل و تسلط کافی بر نقش‌هایشان روی صحنه حاضر شوند. جزئی‌ترین نکات، راهنمایی‌ها و هدایت‌های دقیق به بازیگران منتقل شد تا اجرای نهایی به شکل واقعی و تأثیرگذار برای تماشاگر ارائه شود و آن‌ها بتوانند با شخصیت‌ها و داستان ارتباط برقرار کنند. عدم امنیت شغلی بزرگ‌ترین چالش فعالان تئاتر است

در وضعیت کنونی تئاتر ایران، بزرگ‌ترین چالش کارگردان‌ها را چه مورد یا مواردی، می‌دانید؟

به نظرم بزرگ‌ترین چالش برای هر هنرمند، فارغ از حوزه فعالیتش، عدم امنیت شغلی است. متغیرهایی که در مسیر حرفه‌ای افراد رخ می‌دهند، غافلگیری ایجاد می‌کنند و شرایط پیشرفت و فعالیت را دشوارتر می‌سازند. این مسئله برای فعالان تئاتر نیز بسیار ملموس است و مشکلات زیادی برای تولید و ارائه آثار ایجاد می‌کند.

اگر امکان تحقق شرایط ایده‌آل در تولید نمایش داشتید، چه تغییراتی را در فرایند کار اعمال می‌کردید؟

در شرایط ایده‌آل، داشتن بودجه بیشتر به ما امکان می‌داد تبلیغات وسیع‌تری انجام دهیم و کیفیت عناصر مختلف نمایش، از جمله موسیقی، بازی، لباس و صحنه، ارتقا یابد. متریال‌های متنوع‌تر و با کیفیت‌تر می‌توانست در صحنه استفاده شود و سیستم‌های صوتی حرفه‌ای‌تر به تنظیم بهتر موسیقی و خوانندگی کمک می‌کرد. همچنین این شرایط می‌توانست تجربه تماشاگر را بهبود بخشد و امکان دسترسی آزادتر و گسترده‌تر به نمایش فراهم شود.

چقدر به امکان گفت‌وگوی تئاتر با جامعه امروز باور دارید؟

تئاتر هزاران سال است که حضور دارد و همیشه توانسته راه‌های ارتباطی خود با جامعه را حفظ کند. دیدگاه‌ها، سبک‌ها و متدهای مختلف همواره به وجود آمده‌اند تا این گفت‌وگو امکان‌پذیر باشد. در حال حاضر نیز ابزارها و امکانات موجود کافی هستند، کافی است هنرمندان خود و جامعه را بشناسند و با خلاقیت خود این ارتباط را شکل دهند.

شما نسل جوان‌تری از کارگردانان تئاتر هستید؛ چه تفاوتی میان نگاه نسل خودتان و نسل‌های پیشین نسبت به تئاتر، می‌بینید؟

به طور شخصی تفاوت عمده‌ای بین نسل خودم و پیشینیان نمی‌بینم. ما نیز تحت تأثیر اساتید خود قرار گرفته‌ایم و آثار آن‌ها را مطالعه و با نگاه به کارهایشان مسیر خود را شکل داده‌ایم. طبیعتاً با گذر زمان ظاهر کارها تغییراتی داشته، اما ریشه‌ها همچنان به هم متصل هستند و مسیر آموزش و تجربه از نسل‌های گذشته به نسل ما منتقل شده است.

چطور شد که به تئاتر علاقمند شدید؟ از مسیر ورودتان به تئاتر و شکل‌گیری نگاه کارگردانی خودتان بگویید.

ورود من به دنیای تئاتر به دوران نوجوانی بازمی‌گردد،  که با علاقه‌ای عمیق به بازیگری و به‌ خصوص بازیگری سینما شروع شد و بعدها، برای دریافت آموزش‌های بیشتر، در کلاس‌های بازیگری سینما شرکت کردم. در آن زمان، خانم نصیرپور، آقای محمد یعقوبی و اساتید دیگر در این آموزشگاه تدریس می‌کردند و مبنای آموزش آنان در واقع تئاتر بود. بدین ترتیب من وارد فضای بازیگری شدم و برای انجام تمرینات کلاسی و حضور فعال در گروه‌ها، مسئولیت هدایت و هماهنگی تمرین‌ها به عهده من گذاشته شد. این تجربه‌ها به تدریج علاقه و تمایل مرا به سمت کارگردانی سوق داد. پس از مدتی، فعالیت‌های من بیشتر جنبه کارگردانی پیدا کرد و چند اثر آموزشی و کلاسیک را هدایت کردم. این مسیر ادامه پیدا کرد و باعث شد که در نهایت تمرکز اصلی من بر خلق اثر و کارگردانی باشد و نه صرفاً بازیگری. مسیر تحصیلی من در دانشگاه نیز در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد به همین جهت ادامه یافت و موجب شد نگاه کارگردانی من شکل بگیرد.

در پایان، اگر بخواهید با یک جمله تئاتر آرمانی خود را توصیف کنید، آن جمله چیست؟

تئاتر آرمانی که در ذهن من شکل گرفته، بیشتر یک تصویر درونی و یک احساس ذهنی است که با کلمات به‌طور کامل قابل توصیف نیست. گاهی این تصویر روشن و شفاف است و گاهی مبهم و گنگ، اما همیشه حضور دارد و الهام‌بخش ایده‌ها و خلق اثر می‌شود. این تصویر ذهنی برای لحظاتی واضح می‌شود و به من جهت می‌دهد تا اجراهایی ایجاد کنم که به تئاتر آرمانی نزدیک‌تر باشند.

عکاس:  فرید کیامرثی 

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز