خبرگزاری کار ایران

جابر قاسمعلی در گفتگو با ایلنا مطرح کرد؛

اقتباس ادبی در سینمای ایران قربانی نبود صنعت است

اقتباس ادبی در سینمای ایران قربانی نبود صنعت است

اقتباس ادبی در سینمای ایران منجر به تولید آثار سینمایی ماندگاری شده است اما میزان اقتباس ادبی در سینمای ایران نسبت به دنیا بسیار کمتر بوده و سینمای ما برخلاف سینمای جهان وابستگی چندانی به اقتباس ادبی ندارد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، یک فیلمنامه‌نویس و پژوهشگر سینما با تاکید بر اینکه رابطه ادبیات و سینما در ایران هنوز به بلوغ صنعتی نرسیده است، بیان کرد: رابطه ادبیات و سینما زمانی می‌تواند پایدار شود که صنعت واقعی در سینما شکل بگیرد. او افزود: در حالی که ۸۰ درصد تولیدات سینمای آمریکا بر پایه اقتباس از آثار ادبی شکل می‌گیرد، در ایران هنوز صنعت سینما وجود ندارد و همین مسئله مانع از شکل‌گیری جریان مداوم اقتباس ادبی شده است. 

سینما و ادبیات؛ رابطه‌ای دوسویه

جابر قاسمعلی با اشاره به اینکه رابطه ادبیات و سینما یک ارتباط دوسویه است، بیان کرد: از یک سو، ادبیات به سینما، داستان، فرم و روایت می‌دهد و از سوی دیگر، سینما با امکانات بصری خود روایت ادبی را دگرگون کرده و آن را به شکل تازه‌ای به ادبیات بازمی‌گرداند. 

او افزود: در ادبیات هر خواننده می‌تواند متنی را به گونه‌ای متفاوت تصور کند، اما در سینما تخیل به یک تصویر محدود می‌شود و همین امر نوعی دیکتاتوری در تصویرسازی ایجاد می‌کند. 

قاسمعلی گفت: اگرچه سینما از ادبیات تأثیر می‌گیرد، اما به‌واسطه قدرت تصویر و گستره مخاطبانش می‌تواند به دیده‌شدن آثار ادبی کمک کند. در بسیاری از کشورهای غربی، فیلم‌هایی که بر اساس رمان‌ها ساخته می‌شوند موجب افزایش فروش همان کتاب‌ها شده‌اند. 

اقتباس در جهان و ایران

قاسمعلی با اشاره به رواج اقتباس ادبی در سینما در غرب بیان کرد: در آمریکا تقریباً ۸۰ درصد آثار سینمایی بر مبنای اقتباس از رمان یا داستان کوتاه ساخته می‌شوند. زمانی که هیچکاک رمان «از میان مردگان» اثر پیر بوالو و توماس نارسژک را به فیلم «سرگیجه» تبدیل کرد، تازه آن اثر ادبی دیده شد و تیراژش بالا رفت. به گفته او، این نشان می‌دهد سینما می‌تواند خوانندگان جدیدی برای ادبیات خلق کند. 

وی بیان کرد: در سینمای ایران نمی‌توان گفت هر فیلم‌سازی که از ادبیات اقتباس کرده الزاماً اعتبار خود را از آن گرفته است، اما رابطه میان این دو حوزه، درخشش آثار را دوچندان می‌کند. 

او با اشابه به اقتباس‌های ادبی داریوش مهرجویی از آثار غلامحسین ساعدی و شهرت و افزایش تیراژ آثار ساعدی بعد از اقتباس مهرجویی، بیان کرد: داریوش مهرجویی با همکاری غلامحسین ساعدی توانست به نقطه‌ای برسد که سینمای ایران را متحول کند. فیلم‌هایی چون «گاو» و «دایره مینا» نشان دادند که ادبیات و سینما چگونه می‌توانند مکمل هم باشند. 

قاسمعلی گفت: اعتبار مهرجویی صرفاً از ادبیات نمی‌آمد بلکه این تعاملی دو سویه بود که هم فیلم‌ها را ماندگار کرد و هم موجب شد آثار ساعدی بیش از گذشته دیده شوند. سال‌ها پیش پاتوق‌های فرهنگی مانند کافه نادری محفل گفت‌وگو میان نویسندگان و فیلم‌سازان بود و از دل همان ارتباط‌ها فیلم‌هایی مانند «خاک» یا «شازده احتجاب» به‌وجود آمدند، اما بعدها این حلقه‌های ادبی از میان رفت و سینمای ایران از صنعت فاصله گرفت. 

نبود صنعت؛ مانع اقتباس

قاسمعلی با انتقاد از ساختار غیرصنعتی سینمای ایران گفت: در ایران صنعت سینما نداریم، چون همه نقش‌ها در هم آمیخته‌اند. تهیه‌کننده از فیلمنامه‌نویس می‌خواهد هم داستان خلق کند و هم فیلمنامه آن را بنویسد. 

او افزود: در کشورهای صنعتی، رایت اثر ادبی خریداری شده و سپس به فیلمنامه‌نویس سپرده می‌شود تا از آن اقتباس کند. اما در ایران این چرخه وجود ندارد و همین باعث شده اقتباس ادبی تبدیل به یک سنت ادبی جریان ساز نشود. 

قاسمعلی گفت: وقتی صنعت نباشد، اقتباس به شکل سفارشی و فرمایشی درمی‌آید.

او افزود: گاهی نهادی مانند بنیاد فارابی بودجه‌ای برای اقتباس می‌گذارد، اما چون فاقد نگاه صنعتی‌ست، در نهایت نتیجه ملموس و ماندگاری حاصل نمی‌شود. 

او تاکید کرد: از سویی حاکمیت و سیاستگزار فرهنگی به دلایل سیاسی اجازه نمی‌دهد آثار داستانی برخی نویسندگان ایرانی تبدیل به فیلم شود. از نظر آن‌ها تیراژ کتاب پایین است و خواننده اندکی دارد اما تماشاگر فیلم میلیونی و بسیارند و به همین دلیل مانع اقتباس ادبی می‌شوند و طبعا ساخت صنعتی در سینما اتفاق نمی‌افتد. 

مشکل نویسندگان و ظرفیت ادبیات

قاسمعلی گفت: بسیاری از نویسندگان ایرانی به دلایل مختلف از همکاری با سینما اجتناب می‌کنند و اجازه نمی‌دهند از آثارشان اقتباس شود. برخی دیگر تجربه‌های ناخوشایندی از همکاری با سینما داشته‌اند و معتقدند فیلم‌سازان چنانکه باید به ارزش‌های ادبی و یا روایی داستانشان اهمیت نداده‌اند. 

او افزود: ادبیات معاصر ایران نیز در سال‌های اخیر از روایت داستان‌گو فاصله گرفته است. بسیاری از نویسندگان امروز کمتر داستان تعریف می‌کنند و بیشتر به ادبیت داستانی و یا توصیف حالات درونی شخصیت‌ها می‌پردازند که البته چندان به کار سینما نمی‌آید؛ چون سینما به روایت نیاز دارد. 

قاسمعلی گفت: البته نویسندگان برجسته‌ای هم داریم که روایت‌محور نوشته‌اند؛ از جمله زویا پیرزاد و سیمین دانشور. این آثار ظرفیت بالایی برای اقتباس دارند، اما با همه تلاش‌های پراکنده‌ای که در زمینه ساخت این آثار صورت گرفته، متأسفانه کمتر به آن‌ها پرداخته شده است. 

اقتباس از ادبیات جهان

قاسمعلی گفت: در چنین شرایطی، وقتی سینما با ادبیات بومی و داخلی به چالش بر می‌خورد، طبیعی است فیلم‌سازان به سراغ آثار خارجی بروند. 

او افزود: تا زمانی که صنعت سینما شکل نگیرد، اقتباس ادبی در ایران نمی‌تواند به یک سنت پایدار تبدیل شود. وقتی ساختار تولید حرفه‌ای نباشد، نه نویسنده اعتماد می‌کند و نه تهیه‌کننده سرمایه‌گذاری درازمدت دارد. تا زمانی که این چرخه اصلاح نشود، رابطه ادبیات و سینما در ایران (جز تلاش‌های پراکنده برخی نویسندگان و فیلمسازان) همچنان ناپایدار و فردمحور باقی خواهد ماند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز