معاون صنایع دستی کشور در گفتگو با ایلنا مطرح کرد:
وامهای کلان صنایعدستی به طرح داده میشود نه به فرد/ پدر خودمان را درآوردیم تا وارد تبصره ۱۸ شویم

از پس زیر یک خمِ صنایعدستی ایران برآمدهام
معاون صنایعدستی کشور معقتد است، از پس زیر یک خمِ صنایعدستی ایران بر آمده است. او زنی است که از قطار دولت سیزدهم پیاده نشد و همراه با دولت چهاردهم، مدیریت صنایعدستی کشور را با اصلاح پیش برده است. هر چند که معتقد است، مشکلات اقتصادی صنایعدستی کشور ریشهای و تحتتاثیر مشکلات اقتصادی کلان کشور است اما تاکید دارد به راهکارهایی رسیده است که مردان صنایعدستی پیش از آن، از زیر یک خَم آن بر نیامدهاند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مشکلات صنایع دستی ایران پایان ندارد و ایلنا در گفتوگوی مفصل خود با مریم جلالی دهکردی، معاون صنایع دستی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی پیشتر به بخشی از مشکلات صنایع دستی ایران از نگاه او پرداخت. حالا در این گفتوگو معاون صنایع دستی کشور به وضعیت صنایع دستی در تغییرات مدیریتی پرداخته و از وضعیت اقتصاد صنایع دستی سخن گفته است.
خانم جلالی به نظر می رسد برنامه ریزی ها در حوزه صنایع دستی با تغییر مدیریتها تغییر می کند و مدیران جدید چرخ را از نو اختراع میکنند. اینطور نیست؟
خیر! اتفاقا من از صفر شروع نکردم. تمام اتفاقاتی که رخ داده بود را ادامه دادم. معاونت صنایعدستی متخصصین خبره دارد و اتفاقا من تاریخ را برنگرداندم. مدیریت تغییر با انقلاب و اصلاح فرق میکند. من انقلاب نکردم. به تدریج تغییر روش و منش دادم. مفهومی مثل شهرها و روستاهای جهانی صنایع دستی داشتیم و روزی که من آمدم، همه گفتند این مفهوم ناموفق بوده، اما من رهایش نکردم. بلاخره یکسری اتفاقات افتاده بود و بررسی کردم. شهرها و روستاهای صنایع دستی اتفاقا یک دستمایه فوق العاده بود. اما از ظرفیتهای آن استفاده نکرده بودیم. شهر و روستاهای ملی و جهانی ما یک امتیاز نیست که آن را بگیریم و قاب کنیم و یک گوشه بگذاریم. این موضوع را تبدیل به یک مسئولیت کردم و این مسئولیت را مرتب به دبیرخانهها یادآوری کردم. به همین خاطر نمایشگاههای شهرها و روستاهای صنایع دستی سال گذشته را استانداران برگزار کردند. در حال حاضر هم استانداران با ما به همراه نمایندگان مجلس و دستگاههای دیگر جلسه میگذارند. سعی کردم در این حوزه کارهایی را که مدیران قدیمی کرده بودند ظرفیتشناسی کنم. چون اعتقاد دارمعدم قطعیت اصل موفقیت در مدیریت است. در مدیریت نه شکست داریم و نه موفقیت. نمیتوانید بگویید یک برنامه کاملا موفقیتآمیز بوده، حتما شکستی هم در آن وجود دارد. به همین دلیل جشنواره ششم فجر صنایع دستی با ۱۲۰ نفر و ۶۰ اثر برگزار شد و دوره هفتم آن با ۴۰۰ اثر و ۲ هزار هنرمند در برج میلاد تهران برگزار شد و فجر هشتم با ۱۲ هزار اثر برپا شد. حتی مدیرکلهای استانی خودمان هم میگفتند موضوع شهرها و روستاهای جهانی صنایع دستی شوآف است و رهایش کن. اما نکردیم. نکته دیگر این است که در برنامه هفتم توسعه چند بخش بطور مستقیم راجع به صنایع دستی حرف زده است و در بخشهای بسیاری نیز رویکردهایی وجود دارد که نام صنایعدستی در آن نیست، ولی مربوط به صنایعدستی است. تا همین حالا برنامه هفتم را حتی مدیران کل هم اینطور نخوانده بودند و ما با همین رویکردها در جلسات کشوری حضور پیدا میکنیم و دنبال تحقق برنامههای صنایعدستی هستیم. شما ببینید قبلا ستاد سفر برنامه میگذاشت اما صنایعدستی در آن نبود. الان هست.
با توجه به این صحبتها؛ انگار در شرایط تحریم و بحرانهای اقتصادی صنایع دستی هیچ مشکلی نداشته است.
الان در شرایط خاص اقتصادی هستیم که همه کسب و کارها دچار رکود هستند. صنایعدستی هم به تبع کل شرایط اقتصادی کشور است. به لحاظ اقتصادی حتی شبیه به شرایط سال ۸۵ یا دوره کرونا هم نیستیم. در دوره کرونا همین معاونت صنایع دستی وامهای بلاعوض کلان داد. البته وامهای بلاعوض که داده شد نظریه توسعهای پشت آن نبود. خب تا زمانی که مدیریت هزینهای باشد. یعنی وقتی اعتبار هست کار میکنیم و زمانی که نیست کار نمیکنیم، اوضاع همین است. اگر بتوانیم مدیران درآمد و سرمایهگذاری و کشف ظرفیت باشیم آنوقت وضعیت بهبود خواهد یافت. من که آمدم تبصره ۱۸ به صنایعدستی تعلق نمیگرفت. میگفتند صنایعدستی همان مشاغل خانگی است و وامهای خرد بین ۱۵۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان میدادند. وام تبصره ۱۸ اما از یک میلیارد تومان بالاتر بود. میگفتند صنایعدستی چنین وامهایی نمیخواهد. ما پدر خودمان را در آوردیم و وارد تبصره ۱۸ شدیم و الان بر پروژههای ۲۰ میلیارد تومانی در صنایعدستی دارد سرمایهگذاری میشود.
من که آمدم تبصره ۱۸ به صنایعدستی تعلق نمیگرفت. میگفتند صنایعدستی همان مشاغل خانگی است و وامهای خرد بین ۱۵۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان میدادند. وام تبصره ۱۸ اما از یک میلیارد تومان بالاتر بود. میگفتند صنایعدستی چنین وامهایی نمیخواهد. ما پدر خودمان را در آوردیم و وارد تبصره ۱۸ شدیم و الان بر پروژههای ۲۰ میلیارد تومانی در صنایعدستی دارد سرمایهگذاری میشود.
این وامهای کلان چطور و به چه کسانی صورت داده میشود؟
به طرح داده میشود نه به فرد. من یک زمان هنرمند هستم و درخواست وام میکنم و این وام را میگیرم و چند کار بزرگ با آن انجام میدهم. اما توان فروش محصول ندارم و تازه بدهکار وام هم شده ام. اما اگر یک تشکل یا یک کارگاه بزرگ تولیدی بگوید این بیزنس پلن و طراحی من است آنوقت این وام برایش مهم است. به آقای آقاجانی که یکی از برندهای صنایع دستی اصفهان است وام دادیم و موانع را از سر راهش برداشتیم. این فرد هم کارگاهش را توسعه داد و هم رفت در دوبی شوروم صنایع دستی زد. خب این فرد فقط خودش نیست. دارای زیرساخت و تشکیلات است و ۳ هزار هنرمند دارد. اسمش این است که به آقاجانی این وام را دادیم اما در واقع این وام به ۳ هزار نفر دارد کمک میکند. شما اگر با هنرمند صحبت میکنید هنرمند یک نفر است. ولی وقتی دارید از حوزه کسب و کار و حوزه اقتصاد حرف میزنید باید بنگاههای بزرگ را حمایت کنید. یک شرکت بستهبندی بود که الان با حمایتهای صورت گرفته همان شرکت دارد از استانهای ما کالای صنایع دستی خریداری میکند. خب هنرمندان همواره از وامهای خرد و تسهیلاتی که داده میشود گلایه دارند. صندوق کارآفرینی هم که تسهیلات نمیدهد. حتی اگر بدهد هم این تسهیلات و حمایت این گونه یک چاه ویل است که هر چی در آن بریزید پر نمیشود. بنابراین وقتی مدیریت سرمایهگذاری میکنید، نتیجهاش میشود کارگاهی در دولت آباد تهران که برای دیدن آن باید بلیت خریداری کنید. در استانهایی مثل ایلام که کم برخوردار هستند با رویکرد جدید مدیران، چهارشنبه بازار صنایع دستی آنها برند شده است که درحال حاضر عراقیها از آن بازارها خرید میکنند. پس باید انعطاف داشته باشیم. انفکاک عجیب و غریبی بین حوزه سوغات و صنایعدستی وجود داشت. صنایعدستی، سوغات را درشان خود نمیدانست. اما آمدیم جشنواره بزرگ آش زنجان را تبدیل به جشنواره «آش با جاش» کردیم. «جاش» صنایعدستی تولید شده از شیشه و سفال است. و این جشنواره ۱۷ سال است برگزار میشود. پس باید بتوانید در دوره جدید به برندینگ وصل شوید. دنیا دارد میگوید، کالای زود مصرف باید به کالای دیر مصرف وصل شود. کالای دیر مصرف ما صنایع دستی است که میتوانید مثلا زعفران را در ظرف خاتم یا پسته را در مفشوی کرمان عرضه کنید و بفروشید. بنابراین نباید با درک مقطعی و نقطهای مسیر صنایع دستی را ارزیابی کنیم. باید آینده زیست بوم صنایعدستی را ببینیم و جای پای خود را عوض نکنیم. شترمرغ نیستیم که بگوییم بار ببر، بگوید من مرغم و بگوییم تخم بگذار، بگوید شترم. در این دیدگاه وقتی از اصالتها و ریشهها سخن میگوییم باید حتما به بازار فروش وصل شویم و اینطور نباشد که وقتی از فروش صحبت میکنیم دوستان بگویند ما هنرمندیم. تمام پروسه صنایع دستی مستلزم فروش است. وقتی در تحریم هستید و بازارها را در اختیار ندارید چگونه باید از این ظرفیت بهرهبرداری کنید؟ پس باید اول فروش حضوری و شورومها و فروشگاههای خود را تقویت کنیم. درست است که باید هنرمند را حمایت کنیم، اما همین حمایت از صنعتگر مثل سم است. بدهکارش میکند. بنابراین باید صنعتگر را توانمند کنیم. مثلا باید برق را با احداث پنل خورشیدی برای کارگاهش رایگان کنیم و تکنیکهای زنجیره ارزش را به او بدهیم. وگرنه بازرگان و هنرمندی که بخواهد فقط حمایت مالی شود که این دیگر اسمش رانت است. بازرگان باید تجارت بلد باشد و ما باید در این مسیر او را تشویقش کنیم.
باید آینده زیست بوم صنایعدستی را ببینیم و جای پای خود را عوض نکنیم. شترمرغ نیستیم که بگوییم بار ببر، بگوید من مرغم و بگوییم تخم بگذار، بگوید شترم. در این دیدگاه وقتی از اصالتها و ریشهها سخن میگوییم باید حتما به بازار فروش وصل شویم و اینطور نباشد که وقتی از فروش صحبت میکنیم دوستان بگویند ما هنرمندیم. تمام پروسه صنایع دستی مستلزم فروش است. وقتی در تحریم هستید و بازارها را در اختیار ندارید چگونه باید از این ظرفیت بهرهبرداری کنید؟ پس باید اول فروش حضوری و شورومها و فروشگاههای خود را تقویت کنیم.
چه تعداد بازرگان و تاجر مهم صنایع دستی در کشور داریم؟
یکسری بازرگان داریم که در خفا و بصورت شخصی تجارت صنایع دستی انجام میدهند. در حالی که باید باید تکلیف خود را روشن کنیم تا منافع فردی در خدمت منافع ملی قرار بگیرد. دولت کاری به این موضوع ندارد که فلان بازرگان در سال چند کانتینر سفال صادر میکند. ما باید تسهیلگر صادرات باشیم. در برنامه هفتم توسعه تکلیف گرفتیم که زیست بوم و زنجیره ارزش صنایعدستی را کامل کنیم. چون باید به وزارت صمت میگفتیم چکار کند؟ یا سازمان فنی و حرفهای چه آموزشهایی بدهد و کتابهای درسی آموزش و پرورش چه دروسی را در ارتباط با صنایع دستی در متون خود بگنجانند. انسجام درون سیستمی گردشگری و میراث با صنایعدستی باید بین دستگاهها هم ایجاد میشد. دانشگاهها و پژوهشکده هنرهای سنتی چه سهمی از تولید و توسعه صنایعدستی داشتند؟ اصلا همدیگر را نمیشناختند. چرا نباید قلم آرایهها و تزئینات معماری مثلا مقرنس کار یا گچکارهای ما در سازمان توسعه و تجارت در بخش صادرات خدمات فنی و مهندسی نباشند؟ الان این اتفاق افتاده اینکه ما با متر و میزانهای قدیمی با گزارهها و پیشقضاوتهای قدیمی مسئله جدید صنایعدستی را بررسی کنیم بزرگترین آسیب است. حتی روزنامه نگاری مطالبهگر با مطالعه هم در حوزه صنایعدستی نداشتیم. مطالبهگر این حوزه ما یک کمپین است که شخصیت حقوقی آن هم معلوم نیست و هر کاری بکنیم میگوید چرا کردید؟ فقط مطالبه بدون مطالعه دارد. اصلا نمیداند میتواند پته صادراتی را چمدانی به گمرک بدهد و آنها پلمپ کنند و راحت از فرودگاه امام خمینی صادر شود. اینها فقط داد و فریاد و صداهای بیریشه هستند. یک عده داریم که فقط توصیف آسیبها میکنند و میگویند ما بدبختیم. بازار فروش نداریم. چرا یک نفر نمیآید راهکار بدهد؟ یک نفر بگوید من میخواهم این کار را انجام بدهم. بیاید بگوید این مشکل من است و چگونه باید آن را حل کرد؟ در یک نمایشگاه ده روزه در سعدآباد، طبق خود اظهاری اعلام کردند ۸ میلیارد تومان فروش کردهاند. معتقدم که باید از مرز توصیف آسیبها عبور کنیم و به توضیح و تشریح و تفسیر و تحلیل برای راهکار برسیم. به جرات میتوانم بگویم الان راهکارها را پیدا کردهایم. باید موانع تحقق راهکارها را رفع کنیم. مثلا آن روزی که قانون پست بر ماده ۳۷ مبنی بر اینکه فقط یکبار میتوانید کالای غیرتجاری پست کنید، هیچ متولی صنایعدستی نرفت بگوید صنایعدستی با محصولات دیگری که پست میشود تفاوت دارد و باید مستثنی شود. به همین خاطر است که صادرات یکبار صنایع دستی در سال معافیت مالیاتی میخورد و اگر بخواهید دوبار پست داشته باشید مشمول مالیات میشود. در حالی که صادرات صنایعدستی اصلا معاف از مالیات است.
اینکه صنایعدستی را با متر و میزانهای قدیمی و با گزارهها و پیشقضاوتهای قدیمی مسئله جدید صنایعدستی را بررسی کنیم بزرگترین آسیب است. حتی روزنامه نگاری مطالبهگر با مطالعه هم در حوزه صنایعدستی نداشتیم. مطالبهگر این حوزه ما یک کمپین است که شخصیت حقوقی آن هم معلوم نیست و هر کاری بکنیم میگوید چرا کردید؟ فقط مطالبه بدون مطالعه دارد.
راهکارهای شما عملیاتی شده؟
نامه نگاریها را کردهایم. زنجیره ارزش یعنی همین. الان هنرمند میخواهد نقره ببرد گمرک اجازه نمیدهد و میگوید باید از فلان جا نامه بیاوری. خب معلوم است هنرمند این را بلد نیست که این مسیر را چگونه باید طی کند؟ اصلا چرا باید هنرمند خودش بفروشد و خودش پای غرفه بایستد؟ مغازه مجانی در همه شهرها به هنرمندان دادهایم. روزی دو ساعت نمیرود در مغازه را باز بگذارد. چون این فضا را مجانی به او دادهایم و انگیزهای ندارد. اما اگر رویکرد تجاری داشته باشد از آجر به آجرش پول در میآورد. چرا آقاجانی مشکلش را حل میکند. چون اگر این کار را نکند کارگاهش تعطیل میشود. ولی کارگاهی که مجانی در اختیار هنرمند باشد بود و نبودش برایش فرقی ندارد. الان صادرات راهکار اصلی ماست و باید موانع صادرات را رفع کنیم و شرکتهای بزرگ پشتیبان و سرمایهگذار بیاوریم.
اما مسأله اصلی این است که موضوع ایجاد یک شرکت صادراتی صنایع دستی که مدیران قبل از من هم رفتند زیر یک خم آن و نتوانستند اجرا کنند در دوران من کارهایش تمام شد و سرمایهگذار هم آمد و سرمایهگذاری کرد. الان ۵ سرمایهگذار آمده است. یعنی شرکت توسعه صادرات صنایع دستی کارش در تعاونی اداره کل تعاون انجام شده و شرکت سهامی صنایع دستی هم اساسنامهاش نوشته شده و سرمایهگذار آن پیدا شده است. ۵۱ درصد از سهم هم متعلق به سرمایهگذار و ۴۹ درصد آن متعلق به پذیرهنویسی است. یعنی اصلا دولتی نیست. ما فقط کمک کردیم این کار انجام شود. اما خب طبیعی است که نمیتوان این موضوع را جدا از اتفاقات و مسائل اقتصادی ببینیم. طبیعی است که یک اتفاقاتی میافتد و ما هم در آن چرخه میچرخیم ولی همواره یک راهی پیدا میکنیم. الان معاونین صنایع دستی در شوراهای استانها حضور دارند و حرف میزنند و از محل مسئولیت اجتماعی بنگاههای بزرگ در حوزه صنایع دستی سرمایهگذاری میکنند. این یعنی یک کوشش بیهوده به از خفتگی اتفاق افتاده است.
موضوعی که همواره کارشناسان صنایع دستی از آن صحبت میکنند این است که بخش صنایعدستی نتوانسته نیروهای متخصصی در سطح مدیریت آموزش دهد و به همین دلیل تخصص صنایعدستی در حوزه مدیریتی هم از دست رفته است.
باید ماهیت این حوزه را شناخت. بعضی وقتها فکر میکنیم حتما باید یک تحصیلکرده صنایعدستی بیاید و این حوزه را مدیریت کند. اتفاقا منطق آلیاژی این است که ممکن یک پزشکی که هنردرمانی را میفهمد، ممکن است بتواند به حوزه صنایعدستی کمک کند و هنرهای سنتی ایران را یک مرتبه نجات دهد. ما الان داریم با بهزیستی برای درمان اوتیسم و بیماریهای عصبی کار میکنیم. شاخصها را استخراج کردیم و متوجه شدیم قلمزنی جلوی خشونت را میگیرد. متوجه شدیم رودوزی برای افراد مبتلا به اوتیسم بهترین کار است. یک کتاب دعا در حوزه صنایعدستی داریم به نام قانون حمایت از هنرمندان که خیلی قانون پیشرفتهای است و اگر مفاد آن قانون را بخوانید میبینید به همه چیز فکر شده است. فقط ایراد این است که به هیچ منبع درآمدی وصل نشده است. یعنی گفته قانون حمایت از هنرمندان بیمه است. اما نگفته از کجا باید تامین اعتبار شود و دولتها میگویند نمیتوانیم اجرا کنیم. یا گفته مسکن هنرمندان تامین شود، اما نگفته اعتبارش باید از کجا تامین شود و قصد علیهذا!
گفتگو: مریم جلیلوندفرد