خبرگزاری کار ایران

فرقۀ «وجود برتر»؛ دین تازه‌ای که انقلابیون فرانسه ساختند

فرقۀ «وجود برتر»؛ دین تازه‌ای که انقلابیون فرانسه ساختند

در سال ۱۷۹۴، «ماکسیمیلیان روبسپیر»، رهبر مشهور ژاکوبن‌ها، دین مدنی تازه‌ای برای فرانسه‌ی پس از انقلاب پایه‌گذاری کرد: فرقه‌ی «وجود برتر»

هدف غایی ماکسیمیلیان روبسپیر رهبر ژاکوبن‌ها (از مهمترین احزاب در فرانسۀ پس از انقلاب)، تأسیس «جمهوری فضیلت» در فرانسه‌ی پس از انقلاب بود. از دید او، اوج انقلاب در این بود که مردانی بافضیلت و سرشار از اخلاق مدنی خالص پدید آورد، اخلاقی نوین برای جمهوری.

در بیانیه‌ای در هفتم ماه مه ۱۷۹۴ (۱۸ فلورئال در تقویم انقلابی) او خواستار برگزاری فرقه‌ی «وجود برتر» به شکل یک جشن بزرگ شد. روبسپیر باور داشت یک فرقه‌ی متعالی می‌تواند جمهوری را به شکوهی بزرگ‌تر برساند.

روشن‌گری و اخلاقیات نوین جمهوری‌خواه

ایده‌ی دین مدنی حتی پیش از انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ ریشه داشت و مبانی آن در اصول نهضت موسوم به «روشن‌گری» نهفته بود.  در فرانسه، دوره‌هایی از دین‌های مدنی ظهور می‌کردند، مانند «فرقه‌ی عقل» در سال ۱۷۹۲ که ماهیتی بی‌خدا داشت و مورد انزجار روبسپیر بود. او به‌شدت به ضرورت باور به یک وجود برتر برای رسیدن به فضیلت اخلاقی ایمان داشت:

«فضیلت جمهوری‌خواهانه را می‌توان هم نسبت به مردم و هم نسبت به حکومت در نظر گرفت؛ در هر دو ضروریست. وقتی تنها حکومت فاقد فضیلت باشد، فضیلت مردم می‌تواند منبعی باشد؛ اما وقتی خود مردم فاسد شوند، آزادی از دست رفته است.»

فرقه‌ی «وجود برتر» دینی رقیب برای بی‌دینی واپس‌گرایانه‌ی «فرقه‌ی عقل» بود. پس از سقوط روبسپیر و فرقه‌ی او نیز، در سال ۱۷۹۶ «تئوفیلانتروپی» توسط شمن-دوپونتس معرفی شد که ایده‌هایی مشابه داشت.

تأثیر ژان-ژاک روسو بر فرقه‌ی وجود برتر

تأثیر فلسفه‌ی سیاسی ژان-ژاک روسو بر ایده‌ی فرقه‌ی «وجود برتر» انکارناپذیر است. دئیزمِ روسو پایه و اساس دین کامل روبسپیر بود. او در این باره می‌نوشت: «من خود، آن اصول ابدی را حمایت می‌کنم که به واسطه‌آن، ضعف انسان می‌تواند نیرویی بیابد تا جهشی به‌سوی فضیلت انجام دهد.»

فرض مشترک دیدگاه روشن‌گری درباره دین این بود که دین ساخته‌ی دست بشر و وابسته به مداخله و ساختاردهی انسانی است. این دیدگاه به گسترش دولت سکولار در انقلاب فرانسه منجر شد. بسیاری از این فیلسوفان و دانشمندان خود شاهد ویرانی‌های ناشی از جنگ‌های مذهبی در قرن‌های ۱۶ و ۱۷ بودند و آرزوی ایجاد نظم جهانی نوینی، مبتنی بر سکولاریسم داشتند.

دیدگاه روسو درباره‌ی طبیعت فراتر از قالب‌های مذهبی و مناقشات جامعه‌ی او بود. در رمان خود «امیلی»، او مفهوم تازه‌ای از همه‌ی ادیان ارائه داد: ادیان را به‌عنوان جلوه‌های گوناگون بیرونیِ یک جوهره‌ی جهانی طبیعت دانست. بنابراین هیچ دینی «جعلی» نبود و در قلب همه‌ی ادیان، «دین طبیعیِ» همگرا و مشترک وجود داشت. ادیان مختلف قابل شکل‌دهی توسط تخیل انسان بودند و می‌توانستند برای بهبود نظم و ساختار جامعه‌ی مدنی بازسازی شوند.

در همین نقطه است که ردّ تعصبات کاتولیسیزم و روحانیت آن توسط روبسپیر با انزجار عمیق او از گسترش بی‌خدایی در جمهوری نوپای فرانسه تلاقی می‌کند: «ما ادعا نداریم جمهوری فرانسه را به قالب اسپارتان درآوریم؛ نه ریاضت آن را می‌خواهیم و نه فساد صومعه‌ها را.» پاسخ او ناگزیر، دئیسم جمهوری‌خواهانه بود.

جشن فرقه‌ی وجود برتر

جشن فرقه‌ی وجود برتر روز هشتم ژوئن ۱۷۹۴ (۲۰ پریال سال دوم در تقویم ژاکوبن‌ها) برگزار شد. این جشن از اهمیت فراوانی برای فلسفه‌ی سیاسی روبسپیر برخوردار بود:

«نوعی بنیاد وجود دارد که باید جزئی جدایی‌ناپذیر از آموزش عمومی در نظر گرفته شود، یعنی جشن‌های ملی. وقتی مردم را گرد هم می‌آورید، آن‌ها را بهتر می‌کنید … و با دادن معنای اخلاقی و سیاسی بزرگ به اجتماعشان، عشق به حقیقت دل‌هایشان را پر می‌کند.»

عشق ارجمند هر فرد به وطن که از راه وجود برتر در قالب جشن برگزار می‌شد، به وحدت و اخلاقیات بالا منجر می‌انجامید. این جشن در پاریس برگزار شد و بازتاب‌های فراوانی در سراسر فرانسه داشت.

یکی از مشهورترین و برجسته‌ترین هنرمندان فرانسوی، ژاک-لویی دیوید، همراه با بازیگر فرانسوا-ژوزف تالما، مأمور طراحی برنامه‌ای مفصل و باشکوه برای این جشن شد. جشن در محل مناسبی بر فراز کوهی مصنوعی در میدان مارس برگزار شد. نمادهای کلاسیک جمهوری‌خواهانه در سراسر فضا به چشم می‌خورد و برای مردان، زنان، کودکان و سالمندان دستورالعمل‌هایی دقیق پیش‌بینی شده بود، درست مانند یک دین واقعی. این جشن، صحنه‌ای رؤیایی و دیدنی بود که توسط هنرمندان وطن‌پرست آن زمان به شکل کامل ثبت شد. جنبه‌ی نمایشی برجسته‌ای داشت و تعداد زیادی بازیگر و اجراکننده در آن شرکت کردند.

برپایی صحنه‌ای باشکوه

۲۴۰۰ نماینده از بخش‌های مختلف پاریس در قالب گروهی بزرگ جمع شدند. در اوج مراسم، همه با هم «مارسی‌یِز» یا سرود جدید «وجود برتر» را اجرا کردند.

در مرکز رژه، ارابه‌ای بزرگ با هشت گاو نر شاخ طلایی قرار داشت که نماد کار و تلاش بود. کودکان نابینا سرودی برای تقدیس ایزد می‌خواندند و مادران با گل سرخ و پدران با شمشیر فرزندانشان را هدایت می‌کردند.

کوهی سربه‌فلک‌کشیده از جنس گچ و مقوا برپا بود. بر فراز آن، بر ستون ۵۰ فوتی، هرکولوس عظیمی قرار داشت که در دستانش تندیس‌های کوچک آزادی و برابری جای گرفته بودند. این سه تندیس نماد حقیقت، شجاعت، قدرت و کار بودند.

درختی عظیم نیز رشد و وحدت جمهوری را نشان می‌داد. مراسم با پایین آمدن روبسپیر از کوه به پایان رسید، مانند پیامبری از فرقه‌ی وجود برتر.

نمادهای فرقه

بسیاری از نمادهای کلیدی فرقه و جشن، تصویر بزرگ‌تر و اندیشه‌ی روبسپیر درباره‌ی جمهوری را شکل می‌دادند. برای درک اینکه نظام انقلابی روبسپیر تنها فضیلت را به‌عنوان ویژگی برجسته خود نداشت، نیازی به کندوکاو عمیق نیست؛ بلکه این نظام بر پایه‌ی ترکیب فضیلت و ترس بنا شده بود.

سخنرانی او تا به امروز همچنان طراوت و اثر خود را دارد:

«اگر سرچشمه‌ی حکومت مردمی در زمان صلح، فضیلت است، سرچشمه‌های حکومت مردمی در انقلاب همزمان فضیلت و ترس هستند: فضیلتی که بدون آن ترس کشنده است؛ ترسی که بدون آن فضیلت ناتوان است. ترس چیزی جز عدالت سریع، سخت و استوار نیست؛ بنابراین، تجلی فضیلت است. ترس نه یک اصل ویژه، بلکه نتیجه‌ی اعمال اصل کلی دموکراسی در پاسخ به نیازهای فوری کشور ماست.»

همین است که تندیس‌های هرکول یا آزادی و سرودها نمایانگر آن هستند: در سیاست توده‌ای، نیاز به ترکیب فضیلت و ترس وجود داشت. این موضوع حتی در طراحی لباس‌ها نیز مشهود است.

جشن‌های این مراسم الهام‌بخش لباس ملی شد، از جمله کلاه‌های قرمز و شلوارهای راه‌راه که نماد پرولِتاریا یا «سان-کولوت‌ها» بودند. آن‌ها از حامیان و مبارزان رادیکال برجسته‌ی انقلاب فرانسه به شمار می‌رفتند. طبقه‌ی کارگر که بیشتر شرکت‌کنندگان جشن را تشکیل می‌داد، نماد خودِ طبقه‌ی کارگر بود. پیام روشن بود: تجسم فضیلت مدنی مردم هستند، در حالی که نماینده‌ی متافیزیکی آن، وجود برتر خداوندی است.

شهروندان فرانسوی در جشن  

چیدمان جشن شبیه یک تابلو از ژاک-لویی دیوید بود؛ تصویری که به دست مردم پس از انقلاب کامل شده بود. این نمایش آکنده از آرمان‌ها و نمادهای کلاسیک جمهوری‌خواهانه بود.

همان‌طور که پیش‌تر گفته شد، هرکول قهرمانی اسطوره‌ای و مهم برای جمهوری فرانسه بود. او نماد وحدت بود و قدرت‌های سلطنتی جهان قدیم را درهم می‌شکست. تصویر او ساده اما جادویی بود. یکی از مهم‌ترین نمادها برای روبسپیر، دسته‌بندی نقش‌های جنسیتی بود.

طرحی دقیق برای نیازهای مردان، زنان، جوانان، مردان سالمند و حتی کودکان نابینا تدوین شده بود، همان‌طور که در رژه بالا توضیح داده شد. اما برای زنان مسن نقشی در نظر گرفته نشده بود.

در برنامه‌ی جشن، مردان و پسران شاخه‌ای از بلوط حمل می‌کردند که نماد قدرت، روحیه و دانش بود. آن‌ها بنیان این جامعه‌ی آرمانی و دین مدنی کامل به شمار می‌رفتند. شهروندان کلاه قرمز آزادی به سر داشتند، نماد رسمی آزادی ژاکوبین‌ها. این کلاه در تاریخ، کلاه فریژی (یونانی) یا پیلئوس (رومی) بود که آزادی از زنجیرهای بردگی را نشان می‌داد. این نماد در انقلاب فرانسه اهمیت یافت و روبسپیر می‌خواست این پیام به روشنی در جشن منتقل شود.

چندین پرچم سه‌رنگ نیز در سراسر جشن به چشم می‌خورد. پرچم قرمز، سفید و آبی پس از انقلاب به پرچم ملی فرانسه تبدیل شد و سه ایده‌ی انقلاب را تجسم می‌بخشید: آزادی، برابری و برادری. رنگ لباس‌ها و پرچم‌ها به شهروندان نشان می‌داد روبسپیر برای فرقه‌ی خود چه آرزویی دارد و جایگاه آن‌ها در فرانسه را تثبیت می‌کرد.

فروپاشی روبسپیر و فرقه

تاریخ نشان می‌دهد فرقه‌ی وجود برتر پروژه‌ای کوتاه‌مدت و ناکام بود. جشن، هرچند در بخش‌هایی از فرانسه موفق بود، سرانجام به سقوط روبسپیر سرعت بخشید. پس از مرگ او در ۲۸ ژوئیه ۱۷۹۴، علاقه به فرقه فروکش کرد. ناپلئون بناپارت در سال ۱۸۰۱ آن را ممنوع و مسیحیت کاتولیک را دین رسمی اعلام کرد.

منبع فرادید
انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز