سالگرد انتخابات ۱۴۰۳ | صالحی امیری: کاندیدای مطلوب نظام پزشکیان بود

سیدرضا صالحی امیری یکی از معاونان ستاد و از اعضای موثر کمپین انتخاباتی پزشکیان انتخابات ۱۴۰۳، به تحلیل آن انتخابات پرداخته، ویژگیهای او را برشمرده و خاستگاه شعار «برای ایران» را معرفی میکند.
آقای صالحی امیری که وزیر میراث فرهنگی و گردشگری است، بررسی کارنامه یکساله دولت چهاردهم را به فرصت دیگری موکول میکند اما در چند جملهای که میگوید باورش به اینکه حضور مسعود پزشکیان در راس قوه مجریه مانع از شکست یا ورشکستگی شد، موج میزند.
شما از کنشگران انتخابات ریاستجمهوری سال قبل هستید و در این یکسال اتفاقات متعددی رخ داده که شاید آن انتخابات را در خاطر جامعه کمرنگ کرده باشد. میخواهم آن انتخابات را تحلیل و روایت کنید.
همه فکر میکنند انتخابات سال گذشته شروع شد، نه! من خاطرم هست اواخر سال ۱۳۹۸ یا اوایل سال ۱۳۹۹، وقتی در کمیته ملی المپیک مسئولیت داشتم، در جلسهای آقای علیاصغر شفیعیان تحلیل مرا از انتخابات آتی ریاست جمهوری پرسید و من تحلیلی ارائه دادم مبنی بر اینکه پس از بحران اجتماعی سنگین سال ۹۸، نیازمند تغییر هستیم و این تغییر هم مطالبه جامعه و هم خواست نظام سیاسی است. گفتم این تغییر باید در چارچوب تغییر گفتمانی صورت بگیرد.
پیشنهاد شفیعیان، ویژگیهای پزشکیان
آقای شفیعیان نظر من درباره آقای دکتر مسعود پزشکیان را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری پرسید، من گفتم بسیار گزینه خوبیست آقای پزشکیان.
گفتم چهرهای است که به لحاظ روانشناسی اجتماعی ویژگیهای ممتاز و مثبتی دارد که مورد پسند و علاقه جامعه ایران است.
گفتم ویژگی اول ایشان سلامت است. جامعه ایران اصولا آدمهای سالم و ضدفساد را دوست دارد. ویژگی دوم ایشان صداقت مثالزدنی است. تحلیلم از ویژگی دیگر ایشان این بود که او یک چهره نسوخته سیاسی است که در بزنگاههای سیاسی و حوادث دچار دوگانگی و تعارض نشده و ثابت قدم مانده است.
ویژگی دیگر آقای پزشکیان هم پایبندی به ارزشهای انقلاب، امام و رهبری است. تسلط کمنظیرش به قران و نهجالبلاغه و استنادشان به ائمه اطهار، به او کمک میکند نشان دهد سیاست دینی به عنوان گفتمان مسلط میتواند در جامعه امروز ایران مطرح باشد.
ضمن اینکه ما به طور طبیعی باید کاندیدای خود را از میان اصلاحطلبان انتخاب میکردیم و باز ایشان به دلیل سه ویژگی ممتاز، میتوانست کاندیدای مطلوب جریان اصلاحطلب باشد؛ مقبولیت نسبی درون نظام، سرمایه اجتماعی اندوخته بابت صراحت لهجه و پاکدستی و در نهیات قدرت اجماعسازیاش بین نیروهای انقلاب. این ویژگیها هم آقای پزشکیان را به یک چهره قابل اتکا تبدیل میکرد.
بنابراین جمعبندی من در اوایل سال ۹۹ این بود که اگر دکتر مسعود پزشکیان برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ کاندیدا شود، حتما صحنه را تغییر میدهد و به عنوان یک چهره تازه و غیر تکراری، پتانسیل رایآوری دارد.
متاسفانه به دلیل برخی کجسلیقگیهای حاکم، آقای پزشکیان در انتخابات سال ۱۴۰۰ ردصلاحیت شد، بدون آنکه هیچ دلیل قانعکنندهای ارائه شده باشد. اما به هر حال ایشان تابع قانون و نظامهای موجود درون سیستم بود و بدون هیچ واکنشی از موضوع ردصلاحیت عبور کرد.
وقتی سال گذشته خبر اتفاق برای هلیکوپتر حامل رئیس جمهور و همراهانشان منتشر و سپس خبر تاسفبار شهادت ایشان تایید شد، من فکر کردم الان شرایطی به وجود آمده که میتوان دوباره آقای پزشکیان را مطرح کرد.
تقابل اجتماعی اشتباه
چرا معتقد بودید پزشکیانی که در انتخابات ۱۴۰۰ ردصلاحیت شده، در ۱۴۰۳ تایید صلاحیت میشود. تازه با توجه به وضعیت جامعه، تایید صلاحیت هم به معنای رایآوری نبود و کاندیداتوری ریسک داشت.
فشارهای معیشتی از طرفی و نارضایتیهای فرهنگی و اجتماعی از طرف دیگر، مردم را ناراحت و عصبانی کرده بود. رویکرد افراطیگری که به اعتقاد من در بخشهایی فشارهای ناروا به مردم وارد میکرد در ایجاد نارضایتی موثر بود.
فشار تحریمها هم بر مردم و معیشتشان سنگینی میکرد و یک جریان رادیکال که هنوز هم فعال است، نمیخواست و نمیگذاشت کشور به سمت حل و فصل اختلافات و کاهش تنش پیش برود و از فشار تحریمها کم کند. میدانید که در دوره آقای رئیسی هم توافقی بین ایران و وزرای اروپایی حاصل شد و قرار بود که شهید امیرعبدالهیان در دوشنبه آتی این توافق را امضا کند اما عدهای در داخل به بهانه زمستان سرد اروپا، مانع امضای این توافق شدند که سبب اتفاقات بعدی شد.
در داخل انتظار جامعه این بود که رویکرد نظام سیاسی با مردم، انعطافپذیر باشد. رویکرد سازگاری و تعامل با مردم انتخاب شود و دختران و پسران مردم را فرزندان خود ببیند و در یک تقابل فرهنگی با نسل جوان قرار نگیرد.
متاسفانه حوادث تلخی در پاییز ۱۴۰۱ رقم خورد که بروز تند همین تقابل فرهنگی نظام سیاسی با نسل جوان بود. همان مقطع شاید با دهها گروه مرجع از دوستان امنیتی گرفته تا اصحاب رسانه، کارشناسان فرهنگی و اجتماعی و… جلساتی برگزار و این دغدغهها را مطرح کردیم که شرایط اجتماعی کشور بسیار نامطلوب است.
وقتی تقابل اجتماعی با نسل جوان به کف خیابان کشید که نباید میکشید، وارد تقابلی شدیم که قطعا برندهاش نظام سیاسی نیست. مردم هم برندهاش نیستند. وقتی نارضایتی جامعه را پاسخ نمیدهید، به اعتراض تبدیل میشود. وقتی به اعتراض پاسخ نمیدهید، به عصبیت منجر میشود و عصبیت به خشم میانجامد. نتیجه خشم، خشونت است و وقتی خشونت رخ میدهد، شاهد انتقامجویی کف خیابان خواهیم شد. این لوپ خطرناکی است که چند بار پس از انقلاب واردش شده و از آن خارج شدهایم.
من معتقد بوده و هستم که میتوانستیم و میتوانیم بجای مناقشه با جامعه و تقابل در کف خیابان، میشود رویکرد گفتوگو و تعامل و اقناع و سازگاری را طی کرد.
آنچه در ۱۴۰۱ رخ داد به شدت به مقبولیت دولت لطمه زد. این موضوع بسیار مهمی است که هر چه به آن بپردازیم، باز هم جای کار دارد.
نظام سیاسی تحت هیچ شرایطی نباید مقابل مردم و نسل جوان خود بایستد و باید مسیرهای جایگزین پیدا کند. آیا ممکن است، حتما! تجربه دنیای امروز میگوید میتوانیم با تولید سرمایه اجتماعی، با ایجاد اعتماد اجتماعی مسیر اقناعسازی را طی کنیم. سپس به سمت اجماعسازی برویم و پس از ایجاد اقناع و اجماع، به سمت همراهسازی جامعه برویم.
چهرهای برای ترمیم شکافها
باور من این بود که در انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری سال ۱۴۰۳، نظام سیاسی به دنبال چهره جدید میگشت تا نقار میان حاکمیت و جامعه را برطرف کند. این موضوع را با آقای پزشکیان هم در میان گذاشتم. ایشان پرسید چرا من؟ اینهمه چهره دیگر وجود دارد. من پاسخ دادم از خاستگاه اصلاحطلبی صحبت میکنم و باور ندارم که نظام سیاسی به دنبال چهرههای تکراری است.
نکته دیگرم این بود که نظام، آن تقابلهای خیابانی را بسیار بسیار پرخسارت تلقی کرده و میخواهد یک آشتی ملی میان ساختار و جامعه شکل دهد و این کار نیازمند کسی است که قدرت این اجماعسازی و تعامل را داشته باشد.
دست آخر اعتقاد داشتم نظام به دنبال فرد قابل اعتماد است و میخواهد قدرت را به کسی بسپارد که امانتدار خوبی برای آن باشد.
این ویژگیها در شخص مسعود پزشکیان وجود داشت.
مفهوم ایران در شعار برای ایران
وقتی ستاد انتخاباتی ایشان تشکیل شد، چه مشی و روشی انتخاب شد تا مردم قهر کرده را به صحنه بازگرداند؟
ایشان تاکیدش این بود که هر کس دلش برای ایران میتپد، میتواند در این گفتمان جای بگیرد. وفاق بعد از پیروزی شکل گرفت، قبل از انتخابات شعار اصلی ما «برای ایران» بود. برای ایران یعنی انسجام ملی. یعنی هر ایرانی فارغ از رنگ و پوست و نژاد و مذهب و جنسیت، از حقوق برابر برخوردار است و رئیسجمهور مدافع حقوق همه ایرانیان است.
تمرکز شعار «همه با هم برای ایران» روی مفهوم ایران بود. تلاشی برای انسجام ملی که پس از پیروزی در انتخابات هم تکامل پیدا کرد.
شما باور دارید که شعار برای ایران تکامل پیدا کرده است؟
بله بله.
این شعار در تکامل به انسجام و سپس وفاق تبدیل شد. انسجام ارگانیکی یعنی به هم پیوستگی همه اجزای جامعه بدون هیچ دخالت مکانیکی. انسجام ملی یعنی حرکت هماهنگ و هارمونیک اجزای جامعه به سمت هدف متعالی است. اجزای جامعه چیست؟ جامعه ایران. هدف متعالی چیست؟ توسعه ایران.
آقای پزشکیان با این گفتمان وارد انتخابات شد.
گفتمان دیگر ایشان صداقت، راستی و شفافیت در عرصه سیاست و اجرا بود. به شدت روی سیاستبازی موضع داشت و سیاستورزی را باور داشت.
من معتقد بوده و هستم اراده نظام به تغییر بود. باز معتقدم کاندیدای مطلوب نظام پزشکیان بود. چرا چنین ادعای بزرگی دارم؟ من در تمام انتخاباتهای پس از انقلاب با شدت و ضعف حضور داشته و فراز و فرودهای آن را میشناسم. در این انتخابات هیچ رفتاری که موید این نکته باشد که نظام روی کاندیدای خاصی تمرکزی کرده و پزشکیان کاندیدای فرعی برای گرمکردن تنور انتخابات است، رخ نداد. برعکس، نشانههای گوناگونی وجود داشت که نشان میداد کاندیدای مطلوب نظام پزشکیان است و هر چه تنور انتخابات گرمتر شود، پیروز انتخابات پزشکیان خواهد بود.
دولت، مدیریت بحران و جنگ ۱۲روزه
حالا که به اینجا رسید اجازه بدهید بپرسم همه اینها در عمل چه نتیجهای برای مردم داشته است. به نظر شما مردم تغییر و تفاوت پررنگی را با قبل حس کردهاند؟ این تغییر نتیجه ملموسی در زندگی ایشان داشته است؟
من به عنوان عضوی از دولت حق و صلاحیت آن را دارم که درباره عملکرد دولت قضاوت کنم. وقت مستقلی را تعیین کنید که من راجع به کارنامه یک ساله دولت پزشکیان در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حوزه بینالملل مشروحا توضیح دهم که پزشکیان چه مجموعه اقداماتی انجام داد که نظام سیاسی توانست حیات سیاسی خود را تداوم ببخشد.
این جنگ ۱۲ روزه یکی از صحنههای محک و آزمایش دولت پزشکیان بود. بحران از این بزرگتر که نداشتهایم. زایش دولت در بحران بود و تا همین امروز در بحران قرار دارد.
از جنگ غیرمستقیم وارد جنگ مستقیم شدیم. منهای اینکه مسئولیت جنگ در حوزه عزیزان نظامی است، آنچه در جنگ اهمیت دارد، پشتیبانی جنگ است و تامین مطالبات مردم.
جنگ با کمبود، جنگ با قحطی، جنگ با شورشهای اجتماعی همراه است. جنگ یعنی خسارت، جنگ یعنی کمبود. در این ۱۲ روز دولت پزشکیان تا حدود زیادی توانست با تامین نیازهای مردم، رضایت نسبی را جلب کند.
ما در جمعه اول بحران، طی یک روز ۲۰۰ میلیون لیتر بنزین توزیع کردیم. میانگین این عدد ۱۱۰ میلیون لیتر در روز و نقطه اوج در نوروز، ۱۳۰ میلیون لیتر بود.
۸۰۰هزار تن کالای اساسی از بنادر در سطح کشور توزیع شد. مردم امکان تامین کالاهای مورد نیاز خود را داشتند
جنگ خیلی ملالتآور است اما کمبودها آزاردهندهتر است و بنابراین دولت سعی کرد مردم غیر از احساس تلخی جنگ، سختی و تلخی دیگری تحمل نکنند. این فقط یک نمونه از ظرفیت دولت در پشتیبانی از مردم و همزمان نیروهای نظامی است. من از نزدیک درگیر بودم اما هنوز باز نشده که دولت چگونه پای کار آمد.
همه ظرفیت دولت درگیر جنگ بود و وسط میدان بودیم. تمام دولت در خدمت مردم بود. هیچ جلسهای از دولت در زیرزمین و پناهگاه برگزار نشد. هیچ بخشی از دولت نبود که درگیر جنگ نشده باشد. این پایبندی به همان شعارمان است که میگوییم دولت هیچ شانی جز خدمتگذاری مردم ندارد.
افق را چگونه میبینید؟
شرایط کشور بسیار پیچیده است. سادهسازی، سادهلوحانه است. باید پیچیدگی شرایط کشور را تحلیل و سناریوهای برونرفت از بحران را تدوین کرد. باید کمهزینهترین سناریو برای تداوم حیات ملت ایران را انتخاب کنیم.
ما ۴ اصل داریم که باید به آن وفادار باشیم. اصل اول حیثیت ملی است. ایرانیان در طول تاریخ به حیثیت ملی و اقتدار ملی خود بسیار حساس بودهاند. حیثیت ملی خیلی مهم است.
اصل دوم بقای ایران است. وقتی از ایران صحبت میکنیم فقط از این خاک که همه به آن تعلق داریم حرف نمیزنیم. بقای ایران یعنی بقای هویت ایران. یک جسم ایران داریم که همین خاک ایران است و یک روح ایران داریم که هویت و تاریخ و فرهنگ تمدن ایرانی است.
اصل سوم بقای نظام سیاسی است. نظام سیاسی مقتدر باید در سر کار باشد تا از حیثیت ملی و هویت ایرانی دفاع کند. نظام سیاسی مقتدر و دارای قدرت انسجامبخشی، باید بر سر کار باشد که بتواند در مقابل دشمن کودککش و جنایتکار از ایرانیان دفاع کند.
اصل چهارم برای مردم است و همه آن سه اصل وقتی معنا و مفهوم دارند که جامعه ایران زنده باشد، جامعه ایران با نشاط باشد. سرمایه اجتماعی در آن موج بزند.
این ۴ شاخص، ۴ پایه بقای یک جامعه و یک نظام سیاسی هستند.
امروز میگوییم با اقتدار تمام برای حیثیت ملی میجنگیم. برای بقای ایران همه جان و همه هویتمان را فدا میکنیم و برای بقای نظام سیاسی از همه ظرفیتمان استفاده میکنیم.