نیوزویک گزارش داد؛
نخستین آمریکایی عضو القاعده: زندگی میان شبهنظامیان، خستهکننده بود
نخستین آمریکایی که پس از ۱۱ سپتامبر به القاعده پیوست، زندگی درمیان آنها را به شدت ملالآور توصیف کرد.
به گزارش ایلنا به نقل از نیوزویک، مردی که به عنوان نخستین فرد امریکایی پیوسته به شبه نظامیان القاعده شناخته شده، پس ازانجام حملات ۱۱ سپتامبر گفته است که تجربه زندگی در میان القاعده در حد انتظار او نبوده است.
«بریانت نیل ویناس» یک آمریکایی اسپانیاییتبار که در حومه «لانگ آیلند» بزرگ شده، از سال ۲۰۰۸ به اتهام ترور، تحت بازداشت نیروهای امنیتی پاکستان بود. وی که بعدها در پی همکاری گستردهای با آنها به زندان ارتش آمریکا منتقل شده بود، برای نخستین بار از تجربیات خود از زندگی در میان القاعده مینویسد. ویناس با «میشل سیلبر» تحلیلگر امنیتی در آخرین شماره مجله «سنتینل»، مجله آکادمی نظامی آمریکا در مرکز مبارزه با تروریسم، روز دوشنبه منتشر شده است، همکاری دارد.
ویناس پیش ازگرویدن به دین اسلام و سفر به پاکستان در آستانه ششمین سالگرد ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۷ که به منظور پیوستن به شبهنظامیان مسلمان سنی صورت گرفت، در همکاری با ارتش آمریکا از سفر مخاطرهآمیز به مکانهایی چون کوبا بهره برد، آن هم در دورانی که تقریبا امکان هرگونه سفر شهروندان آمریکا به این جزیره تحت حاکمیت کمونیستها به شدت محدود بود.
به هر روی، این مرد ۲۴ ساله آمریکایی زمانی که در آنجا بود، زندگی درمیان مردان القاعده را به شدت خستهکننده و ملالآور یافت.
ویناس که از سیاست خارجی ایالات متحده در افغانستان و خاورمیانه خشمگین شده بود، متقاعد شد که باید برای این آرمان بمیرد. او قبل از پیوستن به القاعده به سازمانی به نام « شاه الشاب» ملحق شد که به گفته او پیوندهای نزدیکی با سرویس اطلاعات نظامی پاکستان و طالبان داشت؛ دونیروی عمده که مخالف سرسخت مداخله در افغانستان به رهبری آمریکا بودند. درست چند هفته پیش از ماموریت جدیدش در پیشاور، به ویژه پس از یک حمله ناکام به پایگاههای ایالات متحده و افغانستان، ویناس تقریبا از فقدان هرگونه عملیاتی دچار حس ملال و ناکامی شد.
ویناس در گفتوگو با انتشارات وست پوینت گفت: «رفتن به چنین ماموریتی آن هم پس از گذراندن دوره وحشتناکی از ملال و کسالت، نوعی تسکین بود. اما درنهایت، شکست عملیات من را به شدت ناامید کرد.»
با توجه به ضرورت زندگی در نواحی کوهستانی، ظاهرا ارتفاع نیز مشکل مضاعفی برای ویناس بود. او میگوید که در آنجا مصمم شده بود که در یک عملیات انتحاری بمیرد.
با این حال هنوز ناکامی بیشتری در راه بود وقتی که معلوم شد او از معلومات مذهبی کافی برخوردار نیست و درنتیجه او را به یک آموزشگاه علوم مذهبی فرستادند که به آن «مدرسه» میگفتند.
ویناس می گوید که حتی پس از بازگشت به پایگاه هم کاری جز این نداشت که تپانچههای قدیمی روسی را جدا و دوباره سر هم کند. حوالی دسامبر همان سال وقتی که انگشت کوچک پایش را به دلیل ابتلا به یک عفونت قارچی از دست داد و قرار شد تا به گروه شورشی دیگری در وزیرستان بپیوندد، با خود عهد کرد که هرگز به پشت سرش نگاه نکند.
پس از آن تلاش کرد تا به گونهای امن به عربستان سعودی سفر کند که میسر نشد اما تصادفا با برخی جنگجویان عرب آشنا شد که آنها او را به یک مرد تونسی معرفی کردند که به زبان ایتالیایی صحبت میکرد. از آنجه که ویناس زبان اسپانیایی میدانست، میتوانست با این مرد صحبت کند. در این حال مردان جنگجوی عرب به او پیشنهاد کردند که به گروهشان بپیوندد و درنتیجه ویناس بدون هرگونه تشریفات رسمی تبدیل به یک عضو گروه القاعده شد!
القاعده همچنین طی دورههای آموزشی ویژهای به ویناس روش استفاده از انواع سلاحها و مواد منفجره و همچنین انواع نظریهها را آموختند اما در نهایت به او گفته شد که تنها عربهای ثروتمند میتوانند هزینه کلاسهای آموزشی سنگینتر مانند ترور، آدمربایی و عملیات مسموم کردن و مانند آن را بپردازند. بنابراین ویناس یک بار دیگر خود را دچار احساس ناخشنودی و ملال یافت. اومیگوید که در این زمینه او تنها نبود.
وی در گفتوگو با مجله سنتینل با اظهار بیاطلاعی از دلایل این وضعیت در گروههای جهادی افزود:« روزهایی است که شما مطلقا هیچ کاری نمیکنید. نوعی حس ناکامی مشترک درمیان همه اعضای القاعده به دلیل کمی فعالیتها وجود دارد. تعداد عملیاتی که بتوانید در آن شرکت کنید بسیار کم است و عملیاتی هم که امکان شرکت در آن پیش میآمد، چندان جالب نبود، از این روهنگامی که ماموریت جنگی پیش آمد، افراد در وضعیت آمادگی جسمانی برای یک نبرد کوهستانی نبودند».
ویناس ادامه داد: «تنها گزینه دیگری که وجود داشت، این بود که در کلاسهایی شرکت کنید که با هدف انجام ماموریت در خارج از پاکستان/ افغانستان برگزار میشد اما من هرگز کسی را ندیدم که در چنین کلاسهایی شرکت کرده باشد و خودم هم دراین زمینه بسیار مردد و محتاط بودم».
ویناس یادآور شد که او درپی یافتن همقطاران انگلیسیزبان بود تا در فواصل زمانی میان دورههای آموزشی پایه که اغلب به دلیل نبود هرگونه فعالیت مولد به طول میانجامید، با آنها صحبت کند.
ویناس میگوید که او به جز دعا خواندن، خوردن و غذا پختن و خوابیدن کار چندانی نکرده است. تنها هراز چند گاهی هروقت که امواج رادیویی از بیبی سی پخش میشد، اوتوانسته است شنونده اخبار مربوط به برخی مراسم جهانی همانند المپیک ۲۰۰۸ و یا انتخابات آمریکا و یا مجموعه برنامههای جهانی باشد.
ویناس سرانجام ناگزیر میشود که از سوابق خود برای تامین جزییاتی در زمینه نقشه بمبگذاری درخطوط راه آهن لانگ آیلند استفاده کند. عملیاتی که به اعلام هشدار برای وضعیت ترور، در دوران تعطیلات جشن شکرگزاری نیویورک سیتی انجامید. او همچنین در دو حمله راکتی علیه پایگاههای نظامی امریکا در افغانستان شرکت کرده است. به هرحال او هنگامی که به قصد یافتن همسری برای خود به پیشاور برگشته بود، توسط پلیس پاکستان بازداشت و سپس به آمریکا بازگردانده شد.
مقامهای پلیس پاکستان او را به عنوان فردی «درگیر مشکلات عمیق» به آمریکا باز گرداندند. ویناس در آمریکا تصیم به گفتوگو و کمک برای تامین اطلاعات غیر رسمی و دیدگاههای شخصی خود گرفت که گاه در قالب حملات کوبنده هواپیماهای بدون سرنشین سیا علیه مواضع شبهنظامیانی که او خود زمانی با آنها همراهی داشت، مطرح میشد.
او به طورغیر رسمی به دولت آمریکا در خنثی کردن برخی از طرحهای القاعده کمک کرده و در برخی تحقیقات ویژه مربوط به پروندههای بسیار مطرح و مهم در پیوند با گروههای شبه نظامی شهادت داده است.
ویناس در جریان محکومیت خود در سال گذشته مسئولیت اقدامات خود را پذیرفته و بابت فعالیتهایش عذرخواهی کرد. او محکوم به حبس و خدمت سه ماهه در زندان فدرال شد.
به گزارش نیویورک تایمز درماه مارس سال جاری پس از این که طرح حمایت از او از سوی برنامه حمایت از شاهدان پروندههای قضایی مردود شد، بار دیگر به زندگی در نیویورک سیتی بازگشته است.