خبرگزاری کار ایران

اقتصاددان و پژوهشگر کانادایی در گفت‌وگو با ایلنا:

تعرفه‌های ترامپ بیشتر جنبه سیاسی دارند/ سیاست‌های کاخ سفید آینده آمریکا را تهدید می‌کنند

تعرفه‌های ترامپ بیشتر جنبه سیاسی دارند/ سیاست‌های کاخ سفید آینده آمریکا را تهدید می‌کنند

پژوهشگر کانادایی گفت که تعرفه‌های ترامپ بر چین برای خروج آمریکا از تنگنا و مهار آن بود که موفق نشد.

به گزارش ایلنا، از زمان روی کار آمدن «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور آمریکا بار دیگر بحث اعمال تعرفه‌های تجاری مطرح شد. ترامپ تاکنون تعرفه‌های سنگینی را بر بسیاری از کشورها از جمله متحدانش در اروپا و همچنین کانادا و چین اعمال کرده است، اقدامی که طبق گفته وی برای حراست از منافع واشنگتن صورت گرفته است. 

«سم گیندین»  پژوهشگر و فعال کانادایی در گفت‌وگوی اختصاصی  با ایلنا به بررسی سیاست‌های تعرفه‌ای ‌دونالد ترامپ‌ رئیس‌جمهور آمریکا و همچنین اثرات آن بر زندگی آمریکایی‌ها و روابط بین ‌الملل پرداخت.

در طول دومین دوره ریاست‌جمهوری خود، ترامپ تعرفه‌ها را به سطحی بی‌سابقه رساند. به نظر شما، سیاست‌های تعرفه‌ای ترامپ بیشتر ناشی از ملاحظات اقتصادی است یا انگیزه‌های سیاسی؟

ترامپ در پی آن است که پایگاه پوپولیستی خود را تحکیم کند، بی‌آنکه قدرت شرکت‌های بزرگ را به چالش بکشد یا به نابرابری‌ها رسیدگی کند. بخش خارجی راهی برای این کار در اختیار او می‌گذارد، آن هم از طریق کاهش مهاجرت برای جلب نظر ناسیونالیسم آمریکایی و نارضایتی از هزینه‌های اقتصادی ادعایی مهاجران، افزایش تعرفه‌ها برای کسب درآمد از خارج، حمایت از بازار داخلی و فشار بر سرمایه برای سرمایه‌گذاری در ایالات متحده. بنابراین این تصیمیم‌ها سیاسی هستند، اما بر پایه فرضیات اقتصادی‌ای استوارند که مزایای نیروی کار ارزان‌قیمت خارجی را نادیده می‌گیرند و به اشتباه گمان می‌کنند تعرفه‌ها می‌توانند جایگزینی برای یک استراتژی صنعتی بزرگ‌تر باشند. استراتژی‌ای که مداخله‌هایی را می‌طلبد که قدرت شرکت‌های بزرگ را به چالش بکشد.

 تعرفه‌های گسترده بر کالاهای وارداتی تا چه اندازه واقعاً به بازگرداندن سرمایه‌گذاری و تولید صنعتی به خاک ایالات متحده کمک می‌کنند، و در مقابل چه هزینه‌هایی را بر دوش مصرف‌کنندگان آمریکایی می‌گذارند؟ برای مثال برخی ازمنتقدان استدلال می‌کنند که تعرفه‌ها در اصل نوعی «مالیات پنهان» بر طبقه متوسط و کارگران هستند. از نظر شما، این تعرفه‌ها چه اثری بر تورم و قدرت خرید در ایالات متحده دارند؟

در زمینه‌ای گسترده‌تر، مانند کشورهایی که به دنبال توسعه برابرگرایانه هستند و نه صرفاً رقابت برای سرمایه‌گذاری، تعرفه‌ها می‌توانند نقشی ایفا کنند. اما به تنهایی، آنها عملاً مالیاتی بر مصرف‌کنندگان و کسب‌وکارها هستند (حتی شرکت‌های آمریکایی‌ای که از عملیات خود در خارج محصولات وارد  می‌کنند) که به افزایش قیمت‌ها منجر می‌شوند. افزون بر این، درآمدهای حاصل از تعرفه‌ها صرف بهبود برنامه‌های اجتماعی نمی‌شوند، بلکه برای کاهش مالیات ثروتمندان بزرگ به کار می‌روند.

در مورد بازگرداندن سرمایه‌گذاری و اشتغال به ایالات متحده، در کوتاه‌مدت این امر بعید است، زیرا تعرفه‌های متغیر و غیرقابل پیش‌بینی ترامپ عدم قطعیت در مورد قوانین تجاری آینده و احتمال رکود را افزایش داده‌اند. در میان‌مدت، ترامپ شاید بتواند منافع و هزینه‌های تجارت را در برخی بخش‌ها و در قبال برخی کشورها به نفع آمریکا تغییر دهد. به‌عنوان مثال، صنعت خودروسازی کانادا به شدت با ایالات متحده ادغام شده و ممکن است برای کاهش اختلال‌ها، سرمایه‌گذاری‌های جدید خود را به جنوب مرز منتقل کند. اما در مقابل، اعمال تعرفه‌های بالا بر چین احتمالا فقط واردات را به دیگر مناطق کم‌دستمزد منتقل می‌کند، نه تنها اثر مثبتی بر اشتغال ندارد که  موجب افزایش قیمت‌ها خواهد شد.

در بلندمدت  که ممکن است زودتر از انتظار فرا برسد، استفاده زورگویانه ترامپ از تعرفه‌ها و رویکرد آشکار «ابتدا آمریکا» به تضعیف اتحادها، بی‌منطقی اقتصادی، و حتی تهدیدی برای آینده امپراتوری آمریکا بدل می‌شود. این موضوع پرسشی را برمی‌انگیزد: سرمایه، پس از کسب امتیازاتی از ترامپ، آیا فعالانه در برابر سیاست‌های تجاری او مقاومت خواهد کرد، زمانی‌که این سیاست‌ها نقشی را که ایالات متحده به عنوان قدرت امپراتوری برای سرمایه ایفا کرده، تضعیف می‌کنند؟

در سطح بین‌المللی، سیاست‌های تعرفه‌ای ایالات متحده چه تأثیری بر زنجیره‌های تأمین جهانی داشته است؟ آیا شاهد انتقال سرمایه‌گذاری و تولید به کشورهای ثالث هستیم یا صرفاً افزایش کلی هزینه‌ها؟

هنوز برای قضاوت زود است، زیرا تصمیم‌های سرمایه‌گذاری زمان‌بر هستند و بسیاری از شرکت‌ها منتظرند تا ببینند اوضاع چگونه پیش می‌رود. اگر قرار باشد که ترامپ پس از کسب برخی امتیازات بین‌المللی، یا به وضعیت عادی بازگردد یا از سوی دموکرات‌ها شکست بخورد و آنان دست‌کم تا حدی وضعیت پیشین را احیا کنند، منطقی نیست تغییرات راهبردی بزرگی صورت گیرد. با این حال، نشانه‌های آشکاری از تغییر از جمله کاهش صادرات از چین و افزایش صادرات از دیگر بخش‌های جنوب شرق آسیا، بیگانگی متحدان به دلیل اقدامات آشکار ابتدا آمریکای ترامپ، رشد پیوندهای جهان سوم با چین، هشدار شرکت‌های آمریکایی مانند آمازون و والمارت درباره تورم و اختلال‌های عرضه و عقب‌نشینی ترامپ از حملات به کارگران مهاجر بخش کشاورزی به دلیل هشدار لابی صنایع غذایی درباره کمبود عرضه و افزایش قیمت مواد غذایی به چشم می‌خورد.

جنگ تجاری آمریکا و چین اکنون وارد مرحله‌ای تازه شده است. به نظر شما، کدام طرف از نظر اقتصادی و ژئوپولیتیک دست بالا را دارد و آیا این مناقشه می‌تواند به شکلی پایدار مدیریت شود؟ افزون بر این، آیا ترامپ می‌تواند به هدف خود از این تنش‌ها دست یابد؟

باید توجه داشت که چین به دنبال جایگزین کردن رهبری آمریکا نیست. آنچه می‌خواهد این است که ایالات متحده به‌عنوان یک رهبر جهانی قابل‌اعتماد عمل کند تا بتواند بر توسعه خود تمرکز کند. ایالات متحده در تنگنایی گرفتار است و می‌خواهد چین را مهار کند، اما چین، برخلاف اتحاد جماهیر شوروی پیشین، در دل سرمایه‌داری جهانی حضور دارد و کسب‌وکارهای آمریکایی نمی‌خواهند از چین جدا شوند، چرا که بازار و شبکه‌های تأمین آن برایشان بسیار ارزشمند است.

تحریم‌ها و تعرفه‌های آمریکا نه تنها در مهار چین کارساز نبوده‌اند، بلکه چین را واداشتند صادرات خود را به کشورهای دیگر منتقل کند و بیش از پیش بر بازار داخلی تأکید نماید. در عرصه نظامی نیز همین‌طور، تهاجم‌طلبی آمریکا تنها باعث تسریع آماده‌سازی‌های نظامی چین شده است.

چین شاید علاقه‌ای به جایگزین کردن امپراتوری آمریکا نداشته باشد، اما بر حفظ استقلال خود مصر است. نتیجه این وضعیت ممکن است شکاف در سرمایه‌داری جهانی و شکل‌گیری حوزه‌های نیمه‌جداگانه باشد، یا توافقی که طی آن چین بازارهای فناوری پیشرفته و مالی خود را بیشتر بگشاید (یعنی تعمیق جهانی‌سازی)، و همزمان توافق‌هایی برای همزیستی نظامی شبیه توافق‌های صلح میان آمریکا و شوروی سابق شکل گیرد. اما همه این‌ها پرمخاطره و نامطمئن است. این‌که این مناقشه چگونه و آیا اصلاً حل خواهد شد، یکی از مهم‌ترین پرسش‌های ژئوپولیتیکی پیش روی ماست.

با توجه به اعمال تعرفه‌های سنگین بر هند، آیا ایالات متحده خطر از دست دادن یک شریک راهبردی در آسیا را به جان خریده است؟ در این چارچوب، چین چگونه می‌تواند از شکاف میان واشنگتن و دهلی‌نو بهره‌مند شود؟

اقدامات متغیر و غیرقابل پیش‌بینی ترامپ متحدان را بیگانه کرده است. در مورد هند، این کشور چاره‌ای ندارد جز آنکه روابط نزدیک‌تر  با چین را  دست‌کم به‌عنوان اهرمی در مذاکرات با ترامپ بررسی کند. با این حال، هند همچنان مایل است توازن خود را میان ایالات متحده و روابط جایگزین با روسیه یا چین حفظ کند. بنابراین پس از دوره‌ای از زورگویی به هند، جای تعجب نخواهد داشت اگر ترامپ به دنبال نوعی سازش با آن برآید.

افزون بر این، ترامپیسم همیشگی نیست. در میان نخبگان آمریکایی صدایی جدی برای گسست از هند وجود ندارد و اگر ترامپ شکست بخورد، بازگشت به روابط عادی محتمل خواهد بود. هرچند تجربه وابستگی بیش از حد به ایالات متحده احتمالاً هند را به سمت احتیاط بیشتر و استقلال نسبی سوق خواهد داد.

 اروپا و کانادا نیز درگیر مناقشات تعرفه‌ای با واشنگتن هستند. آیا این روند به فرسایش اعتماد میان ایالات متحده و متحدان سنتی آن خواهد انجامید یا در نهایت سازشی پشت پرده محتمل‌تر است؟

ترامپ بدون تردید اعتماد را تضعیف کرده و مشروعیت رهبری آمریکا در سراسر جهان زیر سؤال رفته است. اما زیر سؤال رفتن مشروعیت الزاماً به تغییرات مادی منجر نمی‌شود. میزان وابستگی اقتصادی و نظامی اروپا و کانادا به ایالات متحده، و واقعیت اینکه جدایی از آمریکا نیازمند بازسازی رادیکالی است (که می‌تواند سوسیالیسم یا دست‌کم مداخلات رادیکال اقتصادی را در دستور کار قرار دهد)، نشان می‌دهد که هر دو طرف به‌شدت به دنبال راه‌حلی هستند و در انتظار شکست ترامپ و بازگشت به امپراتوری پیشین آمریکا می‌مانند.

بنابراین بله، انتظار دارم دولت‌های اروپایی و کانادایی که به شدت تحت تأثیر طبقات سرمایه‌دار داخلی خود هستند، بر دولت‌هایشان فشار آورند تا به سازش‌هایی تن دهند. دلیل اصلی چنین نتیجه محافظه‌کارانه‌ای، نبود یک چپ سازمان‌یافته با ظرفیت بهره‌برداری از فرصت‌هایی است که ترامپ با برملا کردن ماهیت امپراتوری آمریکا ایجاد کرده است.

از منظر حقوقی و نهادی، اتکای مکرر آمریکا به تعرفه‌ها تا چه اندازه نظم تجاری چندجانبه را تضعیف کرده است و آینده رژیم تجارت آزاد جهانی را چگونه می‌بینید؟

شکاف‌های موجود در نظم جهانی پیش از ترامپ نیز آشکار بود، ناکامی‌های سازمان تجارت جهانی، محدودیت‌های دیوان کیفری بین‌المللی، و حمایت دوحزبی از تعرفه‌های اعمال‌شده بر چین نمونه‌‌هایی از این دست هستند.  یک‌جانبه‌گرایی ترامپ این نظم به‌اصطلاح چندجانبه را بیش از پیش تضعیف کرده است. اما جهانی‌سازی و امپراتوری همچنان، هرچند متزلزل، ادامه دارند. آنچه هنوز روشن نیست این است که آیا کاهش اقتدار ترامپ در داخل آمریکا و فشار از سوی کسب‌وکارهای آمریکایی باعث تغییر مسیر او خواهد شد یا خیر. اگر دموکرات‌ها به قدرت بازگردند، پرسش این است که چه اندازه از آسیب‌های واردشده به نظام تجاری جهانی را واقعاً جبران خواهند کرد؟

برای سوسیالیست‌ها، مسئله مهم‌تر حاشیه‌نشینی ما در این مباحث است. هدف ما آشکارا بازگشت به امپراتوری پیشین آمریکا نیست. همچنین نباید انتظار داشته باشیم که رقابت‌های میان‌امپریالیستی کار را به جای ما انجام دهند. و باید محتاط باشیم که فروپاشی امپراتوری آمریکا را ذاتاً مثبت نبینیم. در غیاب یک جنبش و آلترناتیو چپ، افول امپراتوری آمریکا  می‌تواند به رشد ملی‌گرایی، اتحادهای ساده‌لوحانه طبقه کارگر با بورژوازی داخلی خود و حتی جنگ‌های ویرانگر منجر شود.

برخی تحلیلگران معتقدند فشارهای تعرفه‌ای ترامپ عملاً کشورها را به سمت اتحادها و بلوک‌های تجاری موازی سوق می‌دهد. آیا شاهد ظهور یک جهان تجاری چندقطبی هستیم؟

باید روشن کنیم که چندقطبی به چه معناست. اتحادهایی مانند بریکس در واقع قطبی جدی محسوب نمی‌شوند، پیوندهای اقتصادی آنها با ایالات متحده و ناتو بسیار قوی‌تر از پیوندهای میان خودشان است. پیوندهای منطقه‌ای ممکن است تقویت شوند، اما همچنان عمدتاً در چارچوب نظم تحت رهبری آمریکا باقی می‌مانند. برای نمونه، نه تعمیق یکپارچگی اروپا و نه توافق‌نامه‌های تجاری آمریکا، کانادا، مکزیک تهدیدی برای جهانی‌سازی نیستند. همچنین یک بلوک خاورمیانه‌ای که اسرائیل را در بر بگیرد، می‌تواند تنش‌ها در آن منطقه را کاهش داده و جهانی‌سازی تحت رهبری آمریکا را تقویت کند، نه اینکه آن را تضعیف نماید.

در مورد یک بلوک آسیایی جدید، موضوع همچنان باز است. زورگویی‌های ترامپ احتمال شکل‌گیری آن را افزایش می‌دهد، اما دو نکته باید در نظر گرفته شود: الف) آسیا شامل متحدان نزدیک آمریکا مانند ژاپن، کره جنوبی و ویتنام است    ب) حتی اگر کشورهای دیگر به تقویت روابط با چین سوق یابند، بسیاری از آنها به همان اندازه از سلطه چین نگرانند که از سلطه آمریکا، و در نهایت نه در پی وابستگی کامل که در پی توازن خواهند بود.

ما در دوره‌ای از سیالیت در روابط سیاسی و اقتصادی جهانی قرار داریم. نباید شتاب‌زده نتیجه بگیریم که سرمایه‌داری جهانی در حال فروپاشی است یا سلطه آمریکا پایان یافته است، هرچند تغییراتی در امپراتوری آمریکا آشکارا در جریان است. در عین حال نباید فرض کنیم وضع موجود برای همیشه ثابت می‌ماند. اما یکی از عوامل اساسی در تمام این بحث‌ها، نقش بالقوه جنبش‌های چپ از پایین نه فقط در آمریکا بلکه در سراسر جهان، از جمله در چین است.

گفت‌وگو از: امیر مهرآور

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز