پهلگام ۲۰۲۵؛ آخرین پرده از نمایش بیپایان خصومت میان هند و پاکستان

روابط هند و پاکستان از بدو استقلال تاکنون به طور مستمر تحت تأثیر مناقشه کشمیر و رقابتهای ژئوپلیتیکی بوده است. چهار جنگ، دهها درگیری مرزی، و اقدامات تروریستی، این منازعه را به یکی از مزمنترین بحرانهای بینالمللی تبدیل کرده است
درگیری های خونین ماه آوریل ۲۰۲۵ در منطقه «پهلگام» هند، که به کشته شدن دهها غیرنظامی و وقوع حملات تلافیجویانه میان نیروهای نظامی هند و پاکستان انجامید، بار دیگر توجه افکار عمومی جهان را به یکی از دیرینهترین منازعات منطقهای در جنوب آسیا جلب کرد. تکرار اتهامات متقابل، بستن مرزها و اقدامهای نظامی محدود از سوی دو کشور، این نگرانی را افزایش داده است که درگیری های مرزی ممکن است بار دیگر به جنگی تمامعیار منجر شود. افزایش خشونتها در سال ۲۰۲، انگیزهای برای بازنگری تحلیلی در ریشه های تاریخی و ابعاد ژئوپلیتیکی منازعه هند و پاکستان شد.
این یادداشت به بررسی این زمینههای تاریخی و تحلیل روند شکلگیری و تداوم درگیریهای نظامی میان دو کشور میپردازد
از زمان استقلال هند و تقسیم شبهقاره در سال ۱۹۴۷ میلادی تاکنون، روابط دهلی نو و اسلامآباد بارها به سوی بحران سوق یافته و چهار جنگ رسمی و چندین درگیری مرزی را تجربه کرده است. این نوشتار، مروری تحلیلی بر مهم ترین مراحل این منازعه تاریخی دارد، از جنگ نخست بر سر کشمیر در سال ۱۹۴۷ تا آخرین تنشها در سال ۲۰۲۵.
استقلال هند و آغاز تقسیم شبهقاره
بریتانیا پس از حدود سه قرن سلطه بر شبهقاره هند، سرانجام در سال ۱۹۴۶ میلادی به دلیل افزایش جنبشهای استقلالطلبانه، فشارهای سیاسی داخلی و دشواری های اقتصادی ناشی از جنگ جهانی دوم اعلام کرد که در ماه آگوست ۱۹۴۷ کنترل این مستعمره را واگذار خواهد کرد. در طول دوران استعمار، سیاست سنتی دولت بریتانیا تقسیم قدرت میان جوامع مذهبی به ویژه مسلمانان و هندوها بود. در آن زمان حدود ۲۵ درصد از جمعیت شبهقاره را مسلمانان تشکیل میدادند. با نزدیک شدن به زمان خروج بریتانیا، طرح تقسیم هند بر مبنای مذهبی قوت گرفت. دولت بریتانیا مأموریت ترسیم مرزهای جدید را به «سر سیریل رادکلیف» یکی از مقامهای ارشد خود، سپرد. وی مسئول تعیین مرز میان دو کشور تازه تأسیس هند و پاکستان شد. در حالی که رهبرانی چون مهاتما گاندی خواهان حفظ یکپارچگی هند بودند، رهبران مسلمان، به ویژه محمدعلی جناح، خواستار تشکیل کشوری مجزا برای مسلمانان شدند. با رسم مرزهای جدید و در پی آن اعلام استقلال، موجی از خشونتهای فرقه ای، مهاجرتهای اجباری، قتلعام، تجاوز، و کوچ میلیونها نفر در سراسر شبهقاره آغاز شد. این تراژدی انسانی یکی از بزرگترین جابهجاییهای جمعیتی در قرن بیستم را رقم زد. همچنین، حلنشده ماندن وضعیت مناطقی چون کشمیر، زمینه ساز چندین جنگ خونین میان هند و پاکستان در دهههای بعدی شد.
جنگ اول هند و پاکستان؛ تقسیم کشمیر
نخستین جنگ رسمی میان هند و پاکستان در فاصله سالهای۱۹۴۷ تا ۱۹۴۸، بر سر ایالت کشمیر روی داد؛ منطقهای کوهستانی در شمال غرب شبهقاره که دارای اکثریت مسلمان بود اما حاکمی هندو مذهب داشت. طبق توافقات اولیه، حاکم منطقه اجازه داشت به هند یا پاکستان ملحق شود. در حالی که کشمیر از نظر جغرافیایی و مذهبی به پاکستان نزدیکتر بود، حاکم هندو مذهب این منطقه تصمیم به الحاق به هند گرفت؛ تصمیمی که با مخالفت شدید مسلمانان منطقه و دولت پاکستان مواجه شد. در واکنش به این تصمیم، نیروهای قبیلهای از پاکستان وارد کشمیر شدند و درگیریهایی خونین با ساکنان هندو مذهب و نیروهای محلی آغاز کردند. دولت هند با اعزام ارتش، مداخله نظامی را آغاز کرد و نبردهایی شدید میان دو کشور در مناطق مختلف کشمیر درگرفت. در نهایت، شورای امنیت سازمان ملل متحد در قطعنامه شماره ۴۷ خواستار آتشبس، خروج نیروها و برگزاری همهپرسی شد. آتش بس در ژانویه ۱۹۴۹ اجرایی شد اما همه پرسی هرگز برگزار نشد. نتیجه این جنگ، تقسیم عملی کشمیر میان هند (کشمیر تحت کنترل هند) و پاکستان (که در پاکستان با عنوان «کشمیر آزاد» شناخته میشود) بود؛ وضعیتی که تا امروز ادامه یافته و همچنان عامل اصلی تنش میان دو کشور است.
جنگ دوم شبهقاره و شکستی دیگر برای پاکستان
دومین جنگ بزرگ هند و پاکستان بار دیگر بر سر کشمیر در سال ۱۹۶۵ آغاز شد. پس از ناکامی هند در جنگ با چین در سال ۱۹۶۲، مقامهای پاکستانی تصور کردند که ارتش هند در وضعیت تضعیف شدهای قرار دارد. ژنرال ایوب خان، رئیس جمهوری وقت پاکستان، طرحی موسوم به «عملیات جبل الطارق» را اجرا کرد که طی آن، هزاران سرباز پاکستانی با لباس غیرنظامی وارد کشمیر تحت کنترل هند شدند تا زمینه یک قیام داخلی علیه دولت هند را فراهم کنند. اگرچه نیروهای پاکستانی در آغاز موفق به پیشروی شدند، اما ارتش هند به سرعت واکنش نشان داد و با حملاتی گسترده، نه تنها پیشروی پاکستان را متوقف کرد بلکه وارد خاک پاکستان شد و تا نزدیکی شهر لاهور پیش رفت. درگیریها با تلفات گستردهای همراه بود و در نهایت با وساطت اتحاد جماهیر شوروی و امضای «توافقنامه تاشکند» دو طرف به آتشبس رضایت دادند. با وجود این، جنگ دوم نیز بدون تغییر قابلتوجه در خطوط مرزی پایان یافت.
جنگ سوم شبهجزیره؛ بحران پاکستان شرقی و استقلال بنگلادش
در سال ۱۹۷۱ میلادی، بحران سیاسی در پاکستان شرقی (بنگلادش کنونی) به جنگی تمامعیار میان هند و پاکستان تبدیل شد. پاکستان شرقی، که بیش از هزار و ۶۰۰ کیلومتر با پاکستان غربی فاصله داشت، با وجود اینکه جزئی از کشور پاکستان به شمار میرفت، از لحاظ اجتماعی، قومی و اقتصادی تفاوتهای اساسی با سایر مناطق پاکستان داشت. بیشتر ساکنان این منطقه از قوم «بنگال» بودند که تفاوت های چشمگیری با اقوام پاکستان، نظیر «پنجاب»، «پشتو» و «بلوچ» داشتند. این تفاوتهای قومی و فرهنگی، به همراه فاصله جغرافیایی، نارضایتیهای گستردهای را از سیاستهای دولت مرکزی پاکستان ایجاد کرده بود و زمینهساز تقویت حس استقلالخواهی در میان مردم پاکستان شرقی شد. در سال ۱۹۷۰ میلادی، حزب «عوامی لیگ» به رهبری شیخ مجیب الرحمن، با کسب اکثریت مطلق در انتخابات عمومی پاکستان شرقی، موفق شد کنترل پارلمان این منطقه را به دست آورد. با این حال، دولت مرکزی پاکستان تحت رهبری رئیسجمهور ایوب خان از انتقال قدرت به حزب پیروز خودداری کرد. این امر به اعتراضات گسترده در میان مردم بنگالی منجر شد و در پی آن، دولت مرکزی پاکستان برای سرکوب این اعتراضات دست به اقدامهای خشونتآمیز زد که منجر به قتل عامهای بی رحمانه و آوارگی میلیونها نفر شد. در این شرایط بحرانی، میلیونها پناهجو به هند گریختند و این مسئله موجب نگرانیهای جدی امنیتی برای هند شد. هند، با استناد به بحران انسانی و امنیتی که در منطقه پاکستان شرقی ایجاد شده بود، وارد جنگ شد و از جنبش استقلالطلب بنگلادش حمایت کرد. در پی این حمایتها، درگیریها به شدت شدت گرفت و در دسامبر ۱۹۷۱، نبردهای شدید میان ارتش هند و نیروهای پاکستانی در پاکستان شرقی درگرفت.این جنگ به طور چشمگیری بر پاکستان تاثیر گذاشت. ارتش پاکستان با شکستهای سنگین مواجه شد و نیروهای پاکستانی نتوانستند سلطه خود را بر قسمت شرقی کشور حفظ کنند. در نهایت، در ۱۶ دسامبر ۱۹۷۱، نیروهای پاکستانی در برابر ارتش هند و نیروهای استقلال طلب بنگلادشی تسلیم شدند و کشور جدید بنگلادش به طور رسمی اعلام استقلال کرد. این جنگ یکی از بزرگترین شکستهای نظامی و سیاسی پاکستان در تاریخ معاصر به شمار میرود و نقطه عطفی در تاریخ روابط هند و پاکستان به حساب میآید. شکست پاکستان در جنگ ۱۹۷۱ نه تنها به تجزیه این کشور و تشکیل بنگلادش منجر شد، بلکه تغییرات عمدهای در معادلات سیاسی و ژئوپلیتیکی منطقه جنوب آسیا را رقم زد.
درگیریهای کارگیل ۱۹۹۹
هند و پاکستان به عنوان دو رقیب دیرینه در جنوب آسیا، پس از دستیابی به سلاح هستهای در سال ۱۹۹۸ وارد مرحلهای تازه و پرمخاطره در مناسبات نظامی خود شدند. دولت پاکستان که در دو جنگ پیشین با هند شکست خورده و از حمایت هند در جدایی بنگلادش آسیب دیده بود، در پی جبران این ناکامیهای راهبردی، بار دیگر تمرکز خود را بر منطقه کشمیر معطوف کرد. در سال ۱۹۹۹، ارتش پاکستان همراه با نیروهای شبه نظامی، به صورت مخفیانه در ارتفاعات منطقه کارگیل در کشمیر تحت کنترل هند مستقر شد. هدف از این اقدام، ایجاد برتری تاکتیکی و تحت فشار قرار دادن هند برای مذاکره مجدد درباره وضعیت کشمیر بود. در پاسخ، ارتش هند عملیات گسترده ای را آغاز کرد و موفق شد مواضع اشغال شده را بازپس گیرد. جنگ کارگیل حدود دو ماه به طول انجامید و با وجود تلفات سنگین برای هر دو طرف، به ویژه پاکستان، هند توانست برتری خود را حفظ کرده و موقعیت خود در کشمیر را تثبیت کند. براساس گزارشها، پاکستان حدود چهار هزار کشته داد، در حالی که تلفات نیروهای هندی در حدود ۵۰۰ نفر گزارش شد. این درگیری با فشار شدید ایالات متحده و سایر قدرتهای جهانی بر پاکستان برای عقب شینی، پایان یافت و موجب تقویت جایگاه بینالمللی هند در مسئله کشمیر شد.
تنش های اخیر و عملیات ۲۰۲۵
پس از دو دهه آرامش نسبی، در آوریل ۲۰۲۵، حملهای تروریستی در شهر گردشگری «پهلگام» که به «سوئیس هند» معروف است، موجب کشته شدن دستکم ۲۶ غیرنظامی شد. مهاجمان مسلح از جنگل های اطراف به محل حادثه یورش بردند و گردشگران را هدف قرار دادند. هند بلافاصله پاکستان را به «تروریسم فرامرزی» متهم کرد و در اقدامی بیسابقه تمام راههای زمینی و هوایی میان دو کشور را بست. ارتش هند چند روز بعد عملیات نظامی محدودی به نام «سندور» را اجرا کرد و ۹ موضع نظامی در خاک پاکستان را هدف قرار داد. در پاسخ، پاکستان نیز عملیاتی موسوم به «بنیان مرصوص» را آغاز کرد. با میانجیگری ایالات متحده و برخی کشورهای منطقه ای، دو کشور به آتش بس رسیدند. با این حال، سطح تنش بالا باقی مانده و هر یک از طرفین دیگری را به نقض آتشبس و حمایت از تروریسم متهم میکند.
سخن پایانی
روابط هند و پاکستان از بدو استقلال تاکنون به طور مستمر تحت تأثیر مناقشه کشمیر و رقابتهای ژئوپلیتیکی بوده است. چهار جنگ، دهها درگیری مرزی، و اقدامات تروریستی، این منازعه را به یکی از مزمنترین بحرانهای بینالمللی تبدیل کرده است. هرچند «هانا آرنت» در کتاب انقلابش تصریح میکند که وجود سلاح هستهای قدرت بازدارندگی بالایی دارد و میتواند مانع جنگها و درگیریها شود، اما هند و پاکستان که اکنون قدرت هستهای محسوب میشوند، هنوز در خطر شعلهور کردن کردن منطقه جنوب آسیا هستند، در نتیجه این بازدارندگی هم نتوانسته تضمینی برای صلح پایدار باشد. تداوم بیاعتمادی، فقدان سازوکارهای دیپلماتیک کارآمد، و وجود بازیگران غیردولتی خشونتطلب، احتمال شعلهور شدن دوباره آتش جنگ را همچنان زنده نگه داشته است.در این شرایط، تنها راه حل پایدار، بازگشت به دیپلماسی، تقویت کانالهای ارتباطی و حرکت به سوی توافقی جامع بر سر آینده کشمیر و همکاری های منطقه ای است؛ مسیری دشوار، اما تنها گزینه واقع بینانه برای جلوگیری از تکرار فجایع انسانی در آینده است.