خبرگزاری کار ایران

به بهانه هفدهم مرداد ، روز خبرنگار؛

در جنگ روایت ها حافظ جان قلمم

در جنگ روایت ها حافظ جان قلمم

در سالی که گذشت با انبوه رنج های مردمی مواجهه شدیم که نوشتنش مثنوی هفتاد من است.

از زاهدان با بی شناسنامه هایش، از کرمان و رنج زیسته مردمانش که زیر چرخ های بولدزرهای معدن کاوان سلامت شان هدف گرفته شد، از سدسازی هایی که دامان زندگی بخش دنا را ویران کرد و از جنجال کوه شاهوار در سمنان.

از هر کجای قصه خبرنگاری مان که بنویسیم انتهایش می رسد به رنج به مردمی که صدای شان شده‌ایم.

از داغ «هورالعظیم» که همچنان بر دل خبرنگاران حوزه محیط زیست سنگینی می کند، از فرونشست های اصفهان و از مرگ تالاب های فارس که حکایت ویرانی منابع آب و تشنگی سرزمینی را روایت می کند که روزی پایتختی کشاورزی ایران را یدک می کشید.

 در این سالی که گذشت از بی سرانجامی کولبران کردستان و از نفس های به شماره افتاده جنگل‌های زاگرس در غرب ایران در «ایلام ایران» نوشتیم.

از هر کجای ایران که نوشتیم، گریستیم و بُغضی تازه نفس روی دلمان سنگینی کرد.

با این حال امروز و در روز خبرنگار به این می اندیشم که چقدر برای نوشتن وسواس به خرج دادم، گاهی تا دو روز برای انتخاب یک "تیتر جذاب و مخاطب پسند" فقط با خودم حرف زده‌ام، با ذهنم یکی به دو کرده ام و شب تا صبح فکر کرده‌ام.

برخی گزارش ها را فقط به دلیل انتخاب تیتر مناسب تا چندین روز بایگانی کرده ام تا مبادا یک مطالبه اجتماعی مهم بخاطر انتخاب یک تیتر نامناسب، بسوزد!

اما کاش فقط همه رنج های نوشتن مان به انتخاب تیتر بود، گاهی پس از اتمام گزارش باید بارها و بارها نوشته ات را مرور کنی، بدون معطلی به سر خط اول برگردی و کلمه به کلمه بخوانی تا مبادا نوشته هایت حق مظلومی را پایمال کند.

پای کار خبرنگاری ام ایستاده ام

با همه اضطراب های گاه و بیگاهم باز هم عاشقانه تر از دیروز می نویسم و هنوز هم قاطعانه می گویم پای کار خبرنگاری ام ایستاده ام.

حالا پس از گذر ۳۶۵ روز سال، درست هفدهم مرداد ماه روز سوژه شدن من و هم صنفان من است.

کسانی که عمرشان در پی سوژه ها گذشت تا امورات جامعه بر زمین نماند و سامان بگیرد.

 نوشتن از رنج مردم درد دارد، این شغل مثل مشقی نانوشته هر روز پیش رویت گشوده می شود تا بدانی که این راه ادامه دارد.

باید در این مسیر خودت را پشت نقاب بی تفاوتی جا بگذاری، چرا که دردهای انبوه اجتماع پیرامونی ات بر رنج های تو افضل است.

خبرنگار، نام آشنای مردم است اما گویا هیچگاه فرصتی برای از خود نوشتن ندارد، در حالیکه تمام دقایق زندگیش روی ریل مشقت می چرخد، کسی که با خلق بهترین تولیدات رسانه ای، مشکلات جامعه را بیان می کند.

خبرنگار هیچگاه از خودش نمی نویسد و شاید هم حقی برای از خود نوشتن ندارد.

شاید اگر در سال ۱۳۷۷ خبرنگار شهید محمود صارمی در این راه جان نمی‌باخت هیچ‌گاه روزی برای من خبرنگار در تقویم ثبت نمی شد.

خبرنگار نام دارد، نان ندارد!

ماندن و دوام آوردن در این شغل رنج دارد.

اما با همه این سختی ها در جنگ ۱۲ روزه ای که پشت سر گذاشتیم، تلنگری جدی بر جان مان نشست که باید ایستاد، که باید نوشت که باید دغدغه داشت.

حافظ جان قلمم !

این جنگ به ما یادآوری کرد که قلب خبرنگاران همچنان تپنده تر از دیروز در پی شفاف سازی در جنگ روایت هاست، این جنگ به یادمان انداخت که ما باید رسالت مدار باشیم و حافظ جان قلم مان.

 این شغل با همه مرارت هایش به ما آموخت که در دل تاریکی ها چراغی بیفروزیم  تا از دل بحران هایی «مثل جنگ، کم آبی ،بی برقی، تنگناهای اقتصادی» شکوفه امید روییدن بگیرد.

 یقیناً ما را از این سرنوشت گریزی نیست، پس «زنده باد خبرنگار.»

آمنه سپهر: فعال رسانه‌ای

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز