«دیالکتیک هستی و اندیشه در منطق هگل» نوشته چارلز تیلور با ترجمه زهره نجفی منتشر شد.
«دیالکتیک هستی و اندیشه در منطق هگل» نوشته چارلز تیلور با ترجمه زهره نجفی منتشر شد.
خودمحوری، خویشتنبینی است. وقتی دچار خویشتنبینی باشیم طبیعتاً به دیگران گوش نمیدهیم. انسانهای دیگر برایمان ارزشمند نیستند. غرب در ۲۰۰ سال اخیر متأسفانه تنها به خودش نگاه کرده است. حتی زمانی که به دیگری نگاه کرد از دریچه خودش بود. یعنی من، دیگری را شکل داد. این نگاه شکلدهنده منازعات است.
ما به آذربایجان اعلام میکنیم که آمادگی کامل داریم که طی یک همایش بینالمللی با آذربایجان و حتی ترکیه، همکاریهای لازمه را داشته باشیم. فرهنگ بزرگ و سترگ ایرانی، فرهنگ بخل را در نفس خود جای نداده؛ اگر میخواهند ایرانیت نظامی را تکذیب کنند ما به هیچ وجه این حرکات را معقول و مستند نمیدانیم. لذا آنها با چنین تصمیمات نسنجیدهای، خلاف حقایق بیّن تاریخ حرکت میکنند. پس بهتر است این کشورها خود را از چنین مسیر مجعولی کنار بکشند.
به تعبیر شوپنهاور، آدمی همچون پاندولی بین رنج و ملال در نوسان است. شوپنهاور معتقد است که تمام رنج ما برآمده از «خواستن» است. ما همواره چیزی را میخواهیم و برای به دست آوردنش متحمل رنج میشویم.
سیدمحمود کمال آرا «زکریا» – نویسنده و پژوهشگر مسائل سیاسی در یادداشت زیر آرای هگل را درباره انسان، خانواده، جنگ و عق مورد بازخوانی قرار میدهد.
لیندا وودهد معتقد است که تمایز تام و تمام دولت و دین نشدنی است. او با تاکید بر اینکه ایده اروپای واحد، از ایدهی امت واحده مسیحی برگرفته شده است، میگوید که با پیشهگرفتن تساهل میتوان دینداری و ازادی را آشتی داد.
نیکولاس اسمیث میگوید: مناسبات حاکم بر کار در جهان محتاج بازنگری اساسی است و تنها راه رهایی از این دلآشوب جهانشمول، بازگشت به اخلاق کار است.
استاد فلسفه دانشگاه علوم تحقیقات میگوید: جهان حاضز در تمام شئون لیبرالی شده و این لیبرالیزاسیون به جهت ذات خود لیبرالیسم سبب رشد و بسط نیهیلیسم شده است.
در نشست "منورالفکران ایرانی و جهان مدرن" حسین مصباحیان، احسان شریعتی و محمدتقی طباطبایی کوشدیند تا هرکدام از وجهی به پرسش نسبت روشنفکری ایرانی و جهان مدرن بپردازند.
آوی باخنهایمر میگوید: یونانیها عملا تنها چیزی نزدیک به دو درصد از جمعیت امپراتوری هخامنشی را تشکیل میدادند. پادشاهی هخامنشی چیزی در حدود ۵۰ تا ۶۰ میلیون سکنه داشته است. در آن زمان نزدیک به 55 درصد جمعیت جهان زیر سلطه امپراتوری هخامنشیان بود. پادشاهی هخامنشی، نزدیک به ۷ میلیون کیلومتر مربع مساحت داشت. بیش از ۳۰ ملت مختلف مستقیم یا غیرمستقیم تحت سلطه سیاسی هخامنشی بودهاند.