یک روز در بهشت زهرای تهران؛
روز در بهشت زهرای تهران به خط پایان نزدیک میشود و مینیبوسهای سرویس حمل و نقل از درها وارد میشوند؛ همه چیز شبیه یک روز عادی است که به بعد از ظهر میرسد به جز برخی حرفهای کارکنان غسالخانه که تا مدتها در گوش آدم زنگ میزند: «بعضی جنازهها آن قدر بو میدهند که مجبوریم پشت هم اسپند دود کنیم؛ چارهای نداریم....»