ایلنا بررسی کرد؛
با تعدیل نیرو که همزمان با خصوصیسازی اتفاق افتاد، کار کارگران هم بیشتر شد اگر قبلا کارگران در یک یا دو دستگاه کار میکردند، در حال حاضر مجبورند در سه یا چهار دستگاه کار کند و اگر بابت کارِ زیاد اعتراض کنند، اخراج میشوند.
با تعدیل نیرو که همزمان با خصوصیسازی اتفاق افتاد، کار کارگران هم بیشتر شد اگر قبلا کارگران در یک یا دو دستگاه کار میکردند، در حال حاضر مجبورند در سه یا چهار دستگاه کار کند و اگر بابت کارِ زیاد اعتراض کنند، اخراج میشوند.
ما میگوییم یک نمونهی موفق از خصوصیسازی نشان دهید تا الگویی باشد برای سایرِ واگذاریها اما متاسفانه دست روی هر آنچه که میگذاریم صرفا آبروریزی است! وقتی رئیس سازمان خصوصیسازی خود متهم است دیگر چه میتوان گفت؟
کارگران تراورس میگویند: گناه ما کارگران چیست که باید چوب تصمیمات اشتباه را بخوریم؛ چرا تصمیم گرفتهاند واگذاری به دولت را ملغی کنند؛ چرا با سرنوشت هفت هزار کارگر فرودست بازی میکنند؟!
وقتی اساس کار یعنی «توانمندسازیِ بنگاههای در معرض سقوط» توسط دولت بهطور کامل نادیده گرفته شده است، وعدههای مسئولان برای پرداخت دو یا سه ماه حقوق کارگران یا پرداخت موضعی و مقطعیِ حق بیمهی آنها نمیتواند بنگاهایی مانند هپکو یا هفتتپه را به رونق و شکوفایی برساند؛ دولت اگر نمیخواهد خود اداره این کارخانجات مادر را در اختیار داشته باشد، چرا به احیای بخش تعاونی در اقتصاد نمیاندیشد؛ مگر «خصوصیسازی به هر قیمتی» تکلیف قانون اساسی است؟!
زمین و سولههای کارخانه را مصادره نکنند و مفت نفروشند! آخر شاید روزی دوباره کارگران بتوانند بازگردند؛ شاید روزی دوباره صبحها با صدای ناقوس کارخانه، شهر بیدار شد! شاید روزی...
«سهم طلایی» که آلمانیها در دهه ی ۹۰ میلادی برای واگذاریها در نظر گرفتند، همان نهادسازی و یا تعبیهی مقررات و زیرساختهای قانونیست که اگر نباشد، صنایع خیلی ساده، توسط نزدیکان به قدرت که در ایران به آن «خصولتیها» میگویند، به تاراج میرود؛ این تاراج در نهایت برای مردم و کارگران چه چیزی باقی میگذارد: یک صفر مطلق، یک سقوط بزرگ به درهی بیاعتمادی!
ناصر آقاجری با تاکید بر لزوم مطالبهگری و اتحاد کارگران میگوید: تشکلهای زرد، کارگران و بازنشستگان را از مطالبهگری ناامید میکنند.
ناصر آقاجری با انتقاد از شرایط کار کارگران پروژهای، شیوه زیستی این کارگران را «ناگوار» توصیف میکند و میگوید: این کارگران بعد از عمری کار ۱۲ ساعته، با کمتر از حداقل مستمری بازنشست میشوند.
یکی از چالشهای خصوصیسازی، نحوه قیمتگذاری واحدهاست اینکه چرا واحدهای بزرگ را به نرخِ بسیار پایینتر از ارزش واقعی واگذار میکنند؛ در مورد ماشینسازی تبریز هم این چالش بیپاسخ همچنان پابرجاست...
کاظم فرج اللهی مسیری را ترسیم میکند که کارگران را از حق برخورداری از امنیت شغلی و مزد شایسته محروم کرده است. او عدم پایبندی به مقاولهنامههای سازمان جهانی کار را دیباچه این مسیر میداند.