بررسی چالشهای تهران و آژانس در آستانه نشست شورای حکام؛
از تهدید ارجاع به شورای امنیت تا خروج از NPT/ تقابل در وین و سایه تهدید بر دیپلماسی

غرب با تهدید ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت و تحریمهای جدید فشارها را افزایش داده است. از سوی دیگر، ایران گزینههای متقابلی مانند خروج از NPT و افزایش غنیسازی را روی میز دارد. در این میان، پیشنهادهای دیپلماتیک نظیر کنسرسیوم منطقهای، توافق موقت و نقش واسطهگری چین و روسیه، تنها روزنههای امید در این بازی خطرناک هستند.
به گزارش ایلنا، پرونده هستهای ایران به نقطهای حساس و تعیینکننده رسیده است. این بحران که سالهاست منطقه و جهان را تحت تاثیر قرار داده، اکنون در آستانه فصلی جدید قرار دارد؛ فصلی که میتواند مسیر دیپلماسی را هموار کند یا به تشدید تنشها و بیثباتی بیشتر منجر شود. یادداشت ۱۹ صفحهای اخیر ایران در قبال آژانس بینالمللی انرژی اتمی، نه تنها یک پاسخ فنی، بلکه بیانیهای سیاسی است که از منظر نظریه رئالیسم در روابط بینالملل قابل تحلیل است. رئالیستها معتقدند دولتها در نظام بینالملل که فاقد یک اقتدار مرکزی است (آنارشیک)، اولویت اصلی خود را بقا و افزایش قدرت میدانند. رفتار ایران در این یادداشت، واکنشی تهاجمی از سوی کشوری است که خود را تحت فشار فزاینده میبیند و تلاش میکند از موضع خود دفاع کرده و اعتبار طرف مقابل را زیر سوال ببرد.
ایران در این سند، ادعاهای آژانس مبنی بر «جاسوسی» را قاطعانه رد کرده و آنها را «افتراآمیز» خوانده است. این لحن تند، واکنشهای شدیدی را در پی داشته است. تهران در این یادداشت، آژانس را متهم به «استناد به اطلاعات غیرمعتبر و عمل تحت فشارهای سیاسی» کرده است. این اتهامزنی در شرایطی مطرح میشود که برخی کارشناسان هستهای غربی، گزارش اخیر آژانس را کماهمیتتر از آنچه رسانهها بازتاب دادهاند، میدانند. به گفته آنها، در گزارش آژانس چیز جدید چندانی وجود نداشت و گزارشهای رسانهای اهمیت آن را اغراق کرده بودند. این تفاوت فاحش در روایتها، نشاندهنده شکاف عمیق بیاعتمادی میان ایران و آژانس است؛ شکافی که ریشه در گذشته دارد و هرگونه همکاری را دشوار میسازد. از منظر رئالیسم، این بیاعتمادی ذاتی در روابط دولتها، به ویژه در مسائل امنیتی حیاتی مانند پرونده هستهای، امری طبیعی تلقی میشود.
غنیسازی؛ نمادی از هویت و استقلال
مسئله غنیسازی اورانیوم برای ایران، صرفاً یک توانمندی فنی یا اقتصادی نیست، بلکه از منظر نظریه سازهانگاری در روابط بینالملل، به نمادی قدرتمند از هویت ملی، استقلال فناورانه و مقاومت در برابر فشارهای خارجی تبدیل شده است. سازهانگاران معتقدند که مفاهیمی مانند امنیت و هویت، محصول «ساخت اجتماعی» هستند و از طریق تعاملات و گفتمانها شکل میگیرند. در گفتمان داخلی ایران، دستیابی به فناوری هستهای صلحآمیز و به ویژه غنیسازی، به عنوان دستاوردی ملی و حق مسلم ملت ایران تثبیت شده است.
سید عباس عراقچی، دیپلمات ارشد ایرانی، بر پیچیدگیها و هزینههای سنگین دستیابی به این فناوری تأکید کرده و در شبکه اجتماعی ایکس نوشته است: «ایران برای دستیابی به این توانمندیها، بهایی سنگین پرداخته است؛ و در هیچ شرایطی ما وطنپرستانی که این رؤیا را محقق ساختند، ناامید نخواهیم ساخت. دوباره تأکید میکنم؛ با نفی غنیسازی، توافقی در کار نخواهد بود.»
این اظهارات، به وضوح نشان میدهد که غنیسازی به یک خط قرمز هویتی تبدیل شده است که عقبنشینی از آن، نه تنها یک امتیاز فنی، بلکه شکستی نمادین تلقی میشود که بهای سیاسی داخلی سنگینی دارد.
این موضع، در تقابل کامل با درخواست آمریکا برای «غنیسازی صفر درصد» قرار دارد.
یک مقام ایرانی اخیرا گفته است که این درخواست واشنگتن، تلاشی عمدی برای به بنبست کشاندن مذاکرات است، زیرا مقامات آمریکایی میدانند که ایران هرگز این شرط را نخواهد پذیرفت. ایران درخواست آمریکا را نه یک پیشنهاد جدی، بلکه تاکتیکی برای ناکام گذاشتن دیپلماسی میبیند.
رهبر انقلاب نیز با قاطعیت، صنعت هستهای بدون غنیسازی را (عملاً بیفایده) خوانده و تأکید کردهاند که آمریکا و رژیم صهیونیستی بدانند برای تحقق هدف اصلی خود یعنی جمع کردن صنعت هستهای در ایران، هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.
این سطح از قاطعیت از سوی عالیترین مقام کشور، مهر تاییدی بر جایگاه غنیسازی به عنوان یک مسئله حیاتی و غیرقابل مذاکره از منظر حاکمیت ایران است. از دیدگاه سازهانگارانه، این گفتمان قاطع، هویت مقاومت و استقلال را تقویت کرده و هرگونه انعطاف در زمینه غنیسازی را در داخل کشور دشوار میسازد.
کنسرسیوم منطقهای؛ راهکاری لیبرال در زمین بازی رئالیستی
در میان این بنبست، ایده تشکیل کنسرسیوم منطقهای غنیسازی اورانیوم مطرح شده است. این پیشنهاد که با میانجیگری عمان و از سوی آمریکا ارائه شده، میتواند از منظر نظریه لیبرال نهادگرایی تحلیل شود. لیبرال نهادگرایان معتقدند که نهادهای بینالمللی و همکاریهای چندجانبه میتوانند به کاهش آنارشی و افزایش همکاری میان دولتها کمک کنند. تشکیل یک کنسرسیوم، نمونهای از تلاش برای ایجاد یک نهاد جدید برای مدیریت مسئله غنیسازی در منطقه است. بر اساس گزارش نیویورکتایمز، این پیشنهاد شامل تسهیل ساخت نیروگاههای هستهای برای ایران توسط آمریکا، در ازای توقف کامل فعالیتهای غنیسازی در خاک ایران است. این رویکرد تلاش میکند تا با ارائه منافع اقتصادی و فنی (نیروگاهها)، ایران را به چشمپوشی از یک توانمندی کلیدی (غنیسازی داخلی) ترغیب کند.
اما پاسخ ایران به این پیشنهاد، «استقبال مشروط» بوده است. یک مقام ایرانی به صراحت اعلام کرده: «اگر کنسرسیوم در داخل خاک ایران فعالیت کند، ممکن است قابل بررسی باشد. اما اگر قرار باشد در خارج از مرزهای کشور مستقر شود، قطعاً محکوم به شکست خواهد بود.» این شرط ایران، دوباره بر اهمیت حاکمیت و کنترل بر فناوری در خاک خود تأکید میکند و نشان میدهد که حتی یک راهکار مبتنی بر نهادگرایی لیبرال هم باید با ملاحظات رئالیستی (حفظ کنترل و قدرت در داخل مرزها) سازگار باشد.
از منظر نظریه بازیها، هر دو طرف در حال تلاش برای بهینهسازی منافع خود هستند. نیویورکتایمز در گزارشی نوشت: «پیشنهاد آمریکا به ایران، به تهران اجازه میدهد به غنیسازی اورانیوم در سطوح پایین ادامه دهد اما بسیاری از موارد مهم این پیشنهاد، مبهم است.» از طرفی نمایندگان کنگره ایالات متحده در نامهای خطاب به مارک روبیو وزیر امور خارجه آمریکا و استیو ویتکاف فرستاده ویژه رییس جمهور ترامپ خواستار جدیت این کشور در برچیده شدن غنی سازی در ایران شدهاند. به نظر می رسد آمریکا با یک موضع حداکثری وارد بازی شده، اما در عین حال روزنهای برای انعطاف در حاشیه باقی میگذارد. ایران هم با شرط فعالیت کنسرسیوم در داخل خاک خود، موضع حداکثری خود را مطرح کرده است. موفقیت این ایده به توانایی دو طرف در یافتن یک نقطه تعادل میان این مواضع متضاد بستگی دارد.
بازیگران منطقهای؛ توازن قدرت و تهدید دومینو
پرونده هستهای ایران، تنها یک مسئله میان تهران و غرب نیست، بلکه به شدت تحت تاثیر تحرکات منطقهای و نگرانیهای بازیگران کلیدی خاورمیانه قرار دارد. نقش اسرائیل و عربستان سعودی در این معادله، از منظر توازن قدرت و جلوگیری از اشاعه هستهای، حیاتی است. اسرائیل به عنوان سرسختترین مخالف برنامه هستهای ایران، آن را تهدیدی وجودی برای امنیت خود میبیند. با این حال، موضع اخیر تلآویو، پیچیدگیهای این پرونده را نشان میدهد. گزارش اکسیوس حاکی از آن است که اسرائیل به کاخ سفید اطمینان داده که «تا زمانی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا و این سیگنال را ندهد که مذاکرات با ایران شکست خوردهاند، حملهای به تأسیسات هستهای ایران انجام نخواهد داد.» یک مقام اسرائیلی در توضیح این تصمیم گفته: «حمله در زمانی که هنوز امکان یک راهحل دیپلماتیک خوب وجود دارد، منطقی نیست.» این موضع، نشاندهنده یک محاسبه استراتژیک است که حمله نظامی را به عنوان آخرین گزینه و مشروط به شکست کامل دیپلماسی و چراغ سبز مهمترین متحدش یعنی آمریکا میبیند.
با این حال، نگرانیها از پیامدهای دستیابی ایران به سلاح هستهای جدی است. کارشناسان سیاست خارجی غربی هشدار میدهند که اگر ایران به سلاحهای هستهای دست یابد، امری کاملاً بیثباتکننده برای خاورمیانه و مناطق نزدیک خواهد بود. آنها نگرانی اصلی را این میدانند که تملک سلاح هستهای توسط ایران تهدیدی بزرگ و شاید وجودی برای اسرائیل، دشمن دیرینه آن ایجاد کند. رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، نیز بر این نگرانی صحه گذاشته و گفته است: «اگر ایران به بمب هستهای دست یابد، ممکن است شاهد یک دومینوی هستهای در خاورمیانه باشیم.»
این سناریوی دومینو، یکی از بزرگترین کابوسهای جامعه بینالمللی است. گروسی همچنین به دشواری حمله نظامی به تاسیسات زیرزمینی ایران اشاره کرده و گفته است: «تواناییهای هستهای ایران را نمیتوان با یک حمله هدفمند واحد از بین برد. حساسترین چیزها نیم مایل زیر زمین هستند.» این اظهارات، گزینه نظامی را بیش از پیش پیچیده و پرهزینه خواهد کرد.
عربستان؛ توازن قدرت و چرخش احتمالی به شرق
آن سوی ماجرا و در منطقه عربستان سعودی هم به شدت نگران عدم تعادل قدرت در منطقه در صورت دستیابی ایران به توانمندی هستهای است. یک منبع سعودی نزدیک به دربار سلطنتی هشدار داده که اگر ایران به غنیسازی ادامه دهد و عربستان برنامه هستهای نداشته باشد، روابط ریاض و واشنگتن آسیب خواهد دید و سعودیها به همکاری با چین روی خواهند آورد. این تهدید، نشاندهنده عمق نگرانی عربستان و آمادگی این کشور برای بازتعریف اتحادهای خود در صورت تغییر موازنه قدرت منطقهای است. کارشناسان هم نگرانی مشابهی دارند که تملک سلاح هستهای توسط ایران میتواند رقبای منطقهای دیگر، از جمله عربستان سعودی را تشویق کند تا برنامه سلاحهای هستهای دنبال کنند. این سناریو، خطر گسترش اشاعه هستهای در منطقهای که از قبل بیثبات است را به شدت افزایش میدهد.
نقش چین و روسیه؛ همفکران در برابر فشار آمریکا
چین و روسیه، به عنوان دو عضو دائم شورای امنیت و شرکای ایران، نقش مهمی در این پرونده ایفا میکنند. چین اخیراً میزبان مقامات ایرانی و روسی برای بحث درباره برنامه هستهای ایران بوده است. یک مقام چینی اعلام کرد: «ما تأکید میکنیم که طرفهای مربوطه باید برای حذف علل ریشهای وضعیت فعلی کار کنند و از تحریمها، تاکتیکهای فشار و تهدیدهای زور دست بردارند.»
این موضع، به وضوح تحریمهای آمریکا را عامل اصلی بحران میداند و رویکرد غرب را زیر سوال میبرد. ژائو تونگ، کارشناس سلاحهای هستهای، استدلال میکند که چین، ایران و روسیه، کشورهایی همفکر هستند که منافع مشترک و اهداف ژئواستراتژیک مشترک دارند و در مقابل فشارهای آمریکا متحد میشوند. این تحلیل، تصویری از شکلگیری یک جبهه غیررسمی در برابر فشار غرب است که پیچیدگیهای دیپلماسی را افزایش میدهد.
روسیه هم در این میان همچنان نقشآفرینی میکند. رئیسجمهور آمریکا از پیشنهاد پوتین برای «مشارکت در گفتوگوها با ایران» یاد کرده و امکان کمک روسیه در «رسیدن به نتیجه سریع» را مطرح کرده است. الکسی لیخاچف، مدیرعامل روساتم، هم بر اهمیت همکاری هستهای با ایران در «زمینههای مختلف» تأکید کرده و آمادگی روسیه برای حل مسائل هستهای ایران را «در صورت دستیابی به توافقات سیاسی» اعلام کرده است. او همچنین از سیاسی کردن مسائل هستهای انتقاد کرده و از وجود «استانداردهای دوگانه در ارزیابیهای آژانس» انتقاد کرده است. این اظهارات بیانگر این موضوع است که روسیه، هم به دنبال حفظ و گسترش همکاریهای هستهای با ایران است و هم میتواند در صورت وجود اراده سیاسی، نقش تسهیلکننده ایفا کند، اما در عین حال رویکرد غرب و آژانس را هم به چالش میکشد.
تلاش برای حفظ کانال دیپلماسی با اروپا
در مقابل، کشورهای اروپایی (E3) و ایتالیا تلاش میکنند تا کانالهای دیپلماسی را باز نگه دارند. ایتالیا آمادگی خود را برای «تسهیل ادامه مذاکرات حتی برای جلسات در سطح فنی» اعلام کرده است. وزیر امور خارجه ایتالیا گفته که توافق دیپلماتیک صبورانه، روز به روز، با گفتوگو و احترام متقابل ساخته میشود. این رویکرد اروپایی، بر اهمیت دیپلماسی تدریجی و مبتنی بر احترام تأکید دارد، اما با توجه به مواضع سختگیرانه ایران و آمریکا، مسیر دشواری در پیش دارد. رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، هم بر نقش کلیدی آژانس در تأیید انطباق ایران در صورت دستیابی به توافق تأکید کرده است که هرگونه راهکار دیپلماتیک، نیازمند سازوکار راستیآزمایی قوی توسط آژانس خواهد بود.
تهدید ارجاع به شورای امنیت؛ تکرار تاریخ؟
کشورهای اروپایی (E3) اما در عین حال آمادگی خود را برای ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل اعلام کردهاند. لارنس نورمن، خبرنگار وال استریت ژورنال، بیان کرده که آمریکا قصد دارد از قطعنامه کشورهای اروپایی حمایت کند. این اقدام، میتواند به معنای بازگشت پرونده هستهای ایران به فصل هفتم منشور ملل متحد و احتمالاً اعمال تحریمهای جدید باشد. عباس عراقچی در واکنش به این تهدیدها، رفتار مشابه کشورهای اروپایی در سال ۲۰۰۵ را یادآوری کرده که منجر به آغاز غنیسازی در ایران شد و هشدار داده که اروپا در آستانه یک اشتباه راهبردی بزرگ دیگر قرار دارد. این هشدار، نشاندهنده این است که ایران ارجاع پرونده را به مثابه یک اقدام خصمانه تلقی کرده و آماده پاسخگویی است. کاظم غریبآبادی، نماینده ایران در آژانس، نیز در دیدار با سفرای کشورهای عضو شورای حکام، بر پایبندی ایران به NPT تأکید کرده اما هشدار داده که هرگونه اقدام سیاسی برخی دولتها در شورای حکام میتواند همکاری ایران با آژانس را با مشکلات جدی مواجه کند. این اظهارات، به وضوح پیام ایران را مبنی بر واکنش در صورت تصویب قطعنامه منتقل میکند.
تهدید خروج از NPT و گسترش برنامه هستهای
در مقابل تهدید ارجاع به شورای امنیت، ایران هم احتمال خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) را مطرح کرده است. این تهدید متقابل، نشاندهنده عمق بحران و خطر فروپاشی کل نظام کنترل تسلیحات بینالمللی است. خروج ایران از NPT، دسترسی بازرسان آژانس را به شدت محدود کرده و شفافیت برنامه هستهای این کشور را به حداقل میرساند. علاوه بر این، گزارشهای مخفیانه نشان میدهند که ایران در نظر دارد تولید اورانیوم غنیشده در سایت تقویتشده فردو را گسترش دهد که تولید را سه برابر میکند و به تهران گزینههای جدیدی میدهد. این اقدام، نه تنها توانمندی غنیسازی ایران را افزایش میدهد، بلکه نگرانیها درباره اهداف برنامه هستهای این کشور را به شدت تشدید میکند. کلسی داونپورت از انجمن کنترل تسلیحات، با اشاره به گزارش مغرضانه اخیر آژانس مبنی بر فعالیتهای اعلامنشده در گذشته (تا ۲۰۰۳) و عدم وجود شواهد برنامه فعلی تسلیحاتی، بر نیاز به توافق برای بازگرداندن ایران به اجرای کامل پادمانها تأکید میکند. او همچنین هشدار میدهد که صدور قطعنامه میتواند تنشها را دامن زده و پیشرفتهای دیپلماتیک را به خطر اندازد. این تحلیل، بر ضرورت خویشتنداری و تمرکز بر مذاکرات برای جلوگیری از افزایش خطر اشاعه تأکید دارد.
چشمانداز آینده؛ باریکهای از امید در دل طوفان
برخی تحلیلگران همچنان به دستیابی به توافقی موقت امیدوارند. ساداتیان سفیر پیشین ایران در انگلیس در گفتوگو با ایلنا، با اشاره به بنبستهای ترامپ در مسائل مختلف، بعید میداند که رئیسجمهور آمریکا اجازه دهد مسئله هستهای ایران به بنبست کامل برسد. این تحلیل، بر این فرض استوار است که آمریکا هم به دنبال جلوگیری از یک بحران تمامعیار است. دستیابی به یک توافق موقت به عنوان یک مسیر بالقوه برای خروج از بنبست فعلی مطرح است. رسیدن به یک توافق با آمریکا میتواند شورای حکام آژانس بینالمللی اتمی را راضی نگه دارد و از صدور قطعنامه علیه ایران و فعال کردن مکانیزم ماشه بازدارد. این امکان، که بیشتر به عنوان «امید» یا «تحلیل» برخی کارشناسان ارائه شده، نشاندهنده این دیدگاه است که طرفهای درگیر ممکن است برای جلوگیری از رسیدن پرونده هستهای به یک نقطه بیبازگشت و مدیریت بحران در کوتاهمدت، به سمت یک راهکار میانی حرکت کنند. بنابراین، علیرغم همه چالشها و مواضع سخت، روزنه دیپلماسی، هرچند در قالب یک توافق موقت، هنوز به طور کامل بسته نشده و به عنوان یکی از نتایج محتمل در چشمانداز آینده بحران هستهای ایران در نظر گرفته میشود.