خبرگزاری کار ایران

ایلنا گزارش می‌دهد:

جنگ؛ یک کسب و کار آمریکایی

جنگ؛ یک کسب و کار آمریکایی
کد خبر : ۱۶۳۳۶۹۱

از ۱۹۱۷ تا به امروز، ایالات متحده آمریکا یک سیستم تجاری جنگ‌محور را بنا گذاشته و آن را گسترش داده است.

جنگ، کسب و کار ماست

 از خندق‌های گل‌آلود سُم در شمال فرانسه تا آوارهای ماریوپل، ایالات متحده از جنگ جهانی اول تاکنون، یگانه پیروز و بهره‌بردار تمامی جنگ‌ها بوده است. هرچه جنازه‌های بیشتری به زمین بیفتد، گلوله‌ها و بمب‌های بیشتری شلیک شود و ویرانی و تخریب بیشتر باشد، آمریکا نیز منفعت بیشتری خواهد برد. قریب به یک قرن است که ایالات ‌متحده از قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی خود برای شعله‌ور کردن آتش جنگ‌ها و ایجاد نزاع و ویرانی استفاده کرده است، چراکه میدان نبرد برای آن‌ها چیزی فراتر از آنچه برای دیگران به نظر می‌رسد است. میدان نبرد برای آمریکا محلی برای بهره‌برداری، بازاری برای سرمایه‌گذاری، روزنه‌ای برای نفوذ سیاسی و معدنی برای استخراج منابع و سرمایه است. در آن هنگام که آخرین سرباز به زمین می‌افتد و پرچم سفید بالا می‌رود، وقتی دیگران می‌کوشند تا اجساد را از زیر آوارها بیرون بکشند، عمو سام با جیب‌هایی پُر سراغ هدفی دیگر می‌رود.

جنگ جهانی اول؛ بنیان‌های یک کسب و کار خونین

هنگامی که جنگ و جنون اروپا را درمی‌نوردید، ایالات متحده اعلام بی‌طرفی کرد، اما بازار جنگ سودده‌تر از آن بود که بشود از آن چشم‌پوشی کرد، بنابراین بانک‌های آمریکایی چند میلیارد دلار به کشورهای متفق قرض دادند و از سویی دیگر، صنایع نظامی این کشور همچون بتلهم و ریمینگتون استیل با تولید سلاح و فروش آن به اروپا، خصوصاً فرانسه و بریتانیا رونق می‌گرفتند. بر اساس برخی آمارها، صادرات ایالات متحده به اروپا تا سال ۱۹۱۷ بیش از ۳ برابر رشد داشت. به عبارت دیگر، هرچه خون بیشتری در اروپا ریخته می‌شد، چرخ‌های صنایع و اقتصاد آمریکا با قدرت بیشتری به گردش درمی‌آمد و از خون آن‌ها تغذیه می‌کرد و ویرانی بیشتر در اروپا به معنی رونق بیشتر در آمریکا بود. شاید دور از ذهن نباشد که تصمیم آمریکا برای ورود به جنگ در سال ۱۹۱۷ نه صرفاً به دلیلی که رئیس‌جمهور وقت این کشور وودرو ویلسون بیان کرد، یعنی ایمن کردن جهان برای دموکراسی، بلکه بیشتر برای حفاظت از سرمایه بانک‌ها و صنایع آمریکایی بود. 

با پایان جنگ بزرگ، آمریکایی‌ها وجهه جدیدی از این کسب و کار را به نمایش گذاشتند و برنامه «داوز» نیز کمک شایانی به این کسب و کار آمریکایی کرد. بر اساس این برنامه، آلمان برای پرداخت غرامت، خصوصاً به بریتانیا و فرانسه، از بانک‌های آمریکایی وام می‌گرفت و فرانسه و بریتانیا نیز وام‌ها و کمک‌های دریافت شده در زمان جنگ را به آمریکا پرداخت می‌کردند و اینگونه بود که آمریکا جای بریتانیا را در مرکز مالی جهان گرفت.

جنگ جهانی دوم؛ زمانی برای تثبیت  

اگر جنگ بزرگ برای آمریکایی‌ها صرفاً محلی برای تمرین ایده بهره‌برداری از جنگ بود و پایه‌های آن را بنا نهاد و آمریکا را به مرکز اقتصادی جهان رساند، جنگ جهانی دوم آن را تثبیت کرد. با تصویب قانون وام و اجاره در مارس ۱۹۴۱، رئیس‌جمهور آمریکا می‌توانست به هر کشوری که حمایت از آن برای ایالات متحده حیاتی بود، کمک مالی ارائه کند. بدین ترتیب، میلیاردها دلار تسلیحات به اروپا صادر شد، کارخانه‌ها در آمریکا رونق گرفتند و این کشور به لطف نعمت جنگ از رکود بزرگ خارج شد. آمریکا در این جنگ نیز با همان ایده ورود دیرهنگام و منفعت حداکثری در سال ۱۹۴۱ به جنگ وارد شد، حتی تا پیش از رویداد پرل هاربر، آمریکایی‌ها به لطف قانون بی‌طرفی به ژاپن و آلمان نیز سوخت و لاستیک می‌فروختند. با پایان یافتن جنگ، آمریکا که به لطف آن اقتصادی فعال و شکوفا شده داشت، با طرح مارشال به کمک کشورها‌ آمد، مشروط به اینکه بازار آن‌ها به روی کالاهای آمریکایی باز باشد. از سوی دیگر کنفرانس برتون وودز در ۱۹۴۴ دلار آمریکا را به عنوان ارز جایگزین انتخاب کرد و اینگونه آمریکا جایگاهی را که در خلال جنگ جهانی اول به دست آورده بود، تثبیت کرد.

جنگ سرد و جنگ‌های نیابتی؛ سود تحت بیرق مبارزه با کمونیسم

کسب و کار آمریکایی که سودهی بالای خود را نشان داده بود اکنون به  دشمنی جدید نیاز داشت و چه دشمنی بهتر از اتحاد جماهیر شوروی؟ آمریکا با افزایش هزینه‌های نظامی و جنگ‌های نیابتی از شبه‌جزیره کره تا آمریکای لاتین و افغانستان کوشید تا آتش جنگ را که همان کوره صنایع آمریکایی بود دائماً روشن نگه دارد و این کشور را به یک کشور نظامی-صنعتی تبدیل کردند. صنایع نظامی همچون لاکهید مارتین، نورثروپ گرومن و ریثیون رونق گرفتند و برخی منابع سود پیمانکاران نظامی آمریکا در دهه‌های ۶۰ تا ۷۰ میلادی را بیش از ۵۰۰ درصد تخمین زده‌اند. اما همانطور که هر صنعتی به مرور زمان دستخوش تغییراتی می‌شود، صنعت جنگ‌افروزی آمریکا نیز نیاز به تغییر شکل را احساس کرد و اینگونه بود که عصر جدیدی از جنگ افروزی آغاز شد، یعنی جنگ برای پتروشیمی و منابع طبیعی‌.

جنگ اول و دوم خلیج فارس؛ آغاز رویکرد جدید

زمانی که صدام در سال ۱۹۹۰ به کویت حمله کرد، ایالات متحده نه به دلیل نیک‌خواهی، بلکه به دلیل محافظت از ذخایر نفتی کویت که اهمیتی حیاتی برای بازارهای جهانی داشتند به جنگ وارد شد. حمله به عراق‌ به بهانه تسلیحات کشتار جمعی نیز اقدام دیگری برای به دست گرفتن بازار نفت خاورمیانه بود. جنگ‌های خاورمیانه هرچقدر از نظر انسانی فاجعه‌بار بودند، برای شرکت‌هایی همچون هالیبرتون و بلک واتر محلی برای سود کلان بودند. دهه‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ آغاز عصر جدیدی از جنگ‌های آمریکایی بود که با هدف کنترل و اکتشاف منابع نفت و گاز در خاورمیانه آغاز می‌شدند. 

نزاع اوکراین؛ بازاری برای رقابت آینده

نزاع روسیه و اوکراین به دور از علل آغاز آن، برای آمریکا فرصتی طلایی برای آمریکا است تا از رقابت با چین عقب نماند. بر اساس محاسبه‌ای در سال ۲۰۲۲، اوکراین دارای ۵ درصد از منابع معدنی جهان است و برخی ارزش لیتیوم، نیکل و کبالت دست‌نخورده این کشور را بالغ بر ۱۱.۵ تریلیون دلار تخمین زده‌اند. بحران انرژی در اروپا و جنگ و رقابت تجاری با چین، اوکراین را بدل به یک دارایی ژئوپولیتیکی و اقتصادی برای آمریکا کرده است و واشنگتن می‌کوشد تا بر تسلط بر منابع اوکراین از چین که بر بیشتر منابع نادر جهان تسلط دارد، عقب نماند. منابعی که به دلیل کاربرد در ساخت خودروهای الکتریکی، تلفن‌های همراه و موشک‌ها عنصری ضروری در رقابت اقتصادی آینده محسوب می‌شوند و این دلیل فشارهای واشنگتن بر کی‌یف برای امضای توافق معدنی، توافقی که در پایان ماه مارس به امضا رسید را روشن می‌سازد. حال پایان نزاع اوکراین هرچه باشد، خواه این کشور با امتیازات اراضی موافقت کند و به صلح با روسیه برسد یا همراه با ناتو به جنگ ادامه دهد و فجایع بیشتری رقم بخورد، تنها یک چیز روشن است: پیروز این جنگ نه روسیه خواهد بود و نه اوکراین؛ پیروز این جنگ آمریکا است.

«جنگ» یک کسب و کار آمریکایی

از ۱۹۱۷ تا به امروز، ایالات متحده آمریکا یک سیستم تجاری جنگ‌محور را بنا گذاشته و آن را گسترش داده است. خواه جنگ جهانی اول باشد، خواه جنایت‌های اسرائیل در نوار غزه که آن هم با تسلیحات آمریکایی رخ می‌دهد، آمریکا بدون شک یگانه پیروز تمامی جنگ‌ها بوده است. نویل چمبرلین، سیاستمدار بریتانیایی گفته بود «در جنگ ممکن است هر طرف خود را پیروز بنامد، اما پیروزی وجود ندارد و همه بازنده‌اند» شاید اگر چمبرلین امروز زنده بود، جمله خود را اینگونه اصلاح می‌کرد: «در جنگ هیچ پیروزی به جز آمریکا وجود ندارد».

 

 

گزارش: امیر مهرآور

 

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز