روایت یک فرد دارای معلولیت از زندگی دشوار؛
حتی وام ودیعه مسکن به من ندادند/ تنها کمک بهزیستی، دو جلسه استخر رایگان در هفته!

یک فرد دارای معلولیت گفت: وام ودیعه مسکن را قرار است به چه کسانی بدهند؟ منی که معلول هستم و هیچ پساندازی ندارم و هیچ کمکی هم نمیگیرم چگونه باید زندگی کنم؟ ما گیر افتادهایم، به همه جا چنگ میزنیم اما فایدهای ندارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، افراد دارای معلولیت در کشور از حمایت ضعیفی برخوردار هستند به طوریکه بسیاری از فعالین این حوزه معتقدند آنچه از سوی دولت تحت عنوان حمایت از معلولان پرداخت میشود حتی کفاف پوشش بخشی از خورد و خوراک ماهانه آنها را هم نمیدهد. در این شرایط، اگر حمایتی از سوی خانواده نباشد، این افراد توان تامین حداقلیترین نیازهای زندگی خود را ندارند.
این در حالیست که قانون حمایت از حقوق معلولان اواخر اسفند سال ۹۶ بعد از ۱۳ سال، اصلاح شد تا جنبهی اجراییتری پیدا کند. این قانون اما بعد از ۸ سال همچنان تزئینی است و بودجهی مناسبی برای اجرای مفاد آن درنظر گرفته نشده است. این قانون در حال حاضر بسیار حداقلی اجرا میشود.
بهزاد محمدنژاد، یکی از افراد دارای معلولیت است که در مراجعه به " ایلنا" از سختیهای زندگیِ یک فرد معلول میگوید و تاکید میکند که حتی یک زندگیِ حداقلی در ایران برای مددجویان بهزیستی امکانپذیر نیست.
راه رفتن برایش دشوار است و پاهایش رو روی زمین میکشد. او چند سالی است که دچار تحلیل عضلانی شده، یک بیماری ارثی که برادرانش هم به آن گرفتارند. بهزاد میگوید: بیماریام پیشرونده است و به گفتهی دکتر، تا چند سال دیگر من هم مانند برادرانم کامل زمینگیر میشوم.
بیماری او از ۱۳ سالگی آغاز شده و آنطور که میگوید هر چه سن بیشتر میشود، توان جسمی حرکتی او نیز کاهش پیدا میکند. او از اوضاع و احوال زندگی خود چنین میگوید: مددجوی بهزیستی هستم، اما در واقع کمک چندانی از سوی بهزیستی دریافت نمیکنم. بارها تقاضای کمک کردهام اما هر جا مراجعه میکنم من را به بهزیستی ارجاع میدهند. یعنی برمیگردم سر همان خانهای که هیچ امیدی به حمایتش ندارم.
بهزاد حدود ۹ سال سابقه کار در کارخانه دارد اما چون کار برای او سنگین بود و وضعیت جسمیاش نامساعد، بعد از دو سال تلاش در نهایت توانست از کار افتادگی بگیرد. او حالا مستمری بگیر تامین اجتماعی است اما مستمریاش از صندوق آنقدر ناچیز است که در همان روزهای اول ماه تمام میشود.
بهزاد میگوید: بهزیستی پیش از آنکه مستمریبگیر تامین اجتماعی باشد، مبلغ ناچیزی به حساب او واریز میکرده و حالا اما دیگر حتی خبری از آن مبلغ ناچیز هم نیست. تنها کمک بهزیستی دو جلسه استخر در هفته است.
او تنها زندگی میکند و دو فرزندش پیش مادرشان هستند، اما باید خرج و مخارج آنها را تامین کند. نیمی از مستمری خود را صرف اجاره خانه میکند و باقی هم هزینهی امرار و معاش زندگیِ به شدت حداقلیاش و البته بیشتر صرف نیازهای فرزندانش میشود.
بهزاد از زندگی سختش میگوید؛ از اینکه تمام مستمری ماهانه در همان روزهای ابتداییِ ماه خرج میشود و هیچ پساندازی برای او نمیماند.
او نگران آینده است. آیندهای که احتمالا در آن وضعیت جسمی و مالی بدتر از امروز خواهد بود.
بهزاد به ما مراجعه میکند تا از وضعیت بد زندگی، حس رهاشدگی و از وعده و وعیدهایی بگوید که فقط در صدر اخبار است و در واقعیت نمودی ندارند.
او میگوید: حتی تقاضای ودیعهی مسکنم را هم رد میکنند. واقعا یک فرد معلول در اینجامعه نباید زندگی کند؟ به بانک مراجعه میکنم و میگویند بودجه نداریم. اگر بودجه ندارید چرا تبلیغ میکنید و وعده میدهید؟
او میگوید: وام ودیعه مسکن را قرار است به چه کسانی بدهند؟ منی که معلول هستم و هیچ پساندازی ندارم و هیچ کمکی هم نمیگیرم چگونه باید زندگی کنم؟ ما گیر افتادهایم، به همه جا چنگ میزنیم اما فایدهای ندارد.