خبرگزاری کار ایران

در نشست نقد و بررسی مستند سینمایی «مهدکودک» مطرح شد:

هدف از ساخت مستند «مهدکودک»، بچه‌ها بودند

هدف از ساخت مستند  «مهدکودک»، بچه‌ها بودند

نمایش ویژه همراه با نشست نقد و بررسی فیلم مستند سینمایی «مهدکودک» به کارگردانی حانیه یوسفیان و از محصولات مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، شامگاه شنبه ۱ آذر توسط گروه سینمایی هنرو تجربه در پردیس سینمای گلستان شیراز برگزار شد

به گزارش ایلنا به نقل از روابط‌عمومی گروه سینمایی هنرو تجربه، حانیه یوسفیان کارگردان اثر با اشاره به سوژه این مستند گفت: موضوع   اصلی ساخت  این فیلم زمانی برایم جدی شد که شنیدم کودکان خردسالی هستند که در زندان‌ها زندگی می‌کنند. تنها گناه آنان داشتن مادرانی مجرم است. بعضی از این کودکان هیچ‌وقت فضای بیرون را تجربه نکرده‌اند و حتی آسمان پرستاره‌ شب را به چشم ندیده‌اند. این قضیه برایم بسیار تکان‌دهنده بود.

 وی با اشاره به اینکه ساخت این فیلم ۵ سال طول کشیده است افزود: من فقط هفته‌ای یک جلسه می‌توانستم همراه با یک مأمور حفاظت اطلاعات به زندان بروم. در زندان، آن‌قدر فضا محدود است که زندانیان چون ارتباطی با بیرون ندارند دوست دارند با آدم‌های بیرون از این فضا ارتباط برقرار کنند؛ چه من، چه روان‌شناس‌هایی که به‌عنوان مددکار می‌آمدند و حتی خانم مداحی که گاهی به زندان سر می‌زد. از همان اول، مسئولین زندان از من خواستند با زندانیان ارتباط عاطفی نداشته باشم؛ چون آنها نیاز به پر کردن خلاهای عاطفی داشتند و نباید وابسته‌شان می‌کردم. هرچند این مسئله اجتناب‌ناپذیر است، ولی تلاشم این بود حضور من باعث آسیب‌رساندن به آنها نشود؛ چون من رفتنی بودم و آنها ماندنی. در نهایت، اعتماد زندانی‌ها به من آن‌قدر زیاد شده بود که از مسائل خصوصی‌شان برایم می‌گفتند.

وی ادامه داد: در بند مادران زندان قرچک شهرری، بخش شیرین قضیه قسمت بچه‌ها بود که تلاش می‌کردند با همهٔ بهانه‌های کوچک و دم‌دستی دوروبرشان خوشحال باشند. حتی من و دوربین و سه‌پایه‌‌ام! به‌عمد آزادشان می‌گذاشتم تا جلوی دوربین بیایند و این خیلی کمک کرد به آنها نزدیک شوم. تمام هدف من از ساخت این فیلم بچه‌ها بودند و مهدکودک اثری است در جهت به‌تصویرکشیدن زندگی کودکانی که به‌ا‌جبار و بی‌تقصیر گرفتار شده‌اند و از لحظه‌ای که چشم‌باز می‌کنند در زندان هستند.

علی آذری مجری و کارشناس نشست نیز گفت:  در این فیلم تقابل بین سرزندگی بچه‌ها و ملال حاکم بر زندان مشهود است. ما دائم بچه‌ها را می‌بینیم که خودشان را با همه چیز وفق می‌دهند و سرگرم می‌کنند و به طور مداوم شاهد این جدال بین ملال و سرزندگی هستیم. دو جای فیلم به اعتقاد من خیلی تکان‌دهنده بود. یکی وقتی گفته می‌شود بچه‌ها هیچ تصوری از شب و تاریکی و سیاهی ندارند درحالی‌که خودشان در سیاهی زندگی می‌کنند. جایی هم هست که مادر محمدمهدی می‌گوید او را می‌خواهند از او  بگیرند درحالی‌که پسرش جز این راهروها و کریدورها جایی را نمی‌شناسد و اصلاً تصوری از زندگی بیرون ندارد و نمی‌داند چطور دوام بیاورد. درحالی‌که در انتها متوجه می‌شویم محمدمهدی به مادربزرگش سپرده می‌شود.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز