ابراهیم حقیقی در گفتگو با ایلنا مطرح کرد؛
به نسل جدید امیدوارم/ «نقاشی» برایم آزمون و خطایی دلچسب است/ ابزار هرگز تعیینکننده نبوده، آنچه اهمیت دارد تفکر است

ابراهیم حقیقی را هم میتوان مستندساز دانست و هم عکاس و گرافیست. او نقاش و تصویرگر نیز هست و به تازگی نمایشگاه انفرادی «بروید گل و بشکفد نوبهار» را برگزار کرده است. این هنرمند گفت: تا به امروز، بیشتر با آکریلیک کار میکردم، اما در آثار اخیرم با امتحان کردن جوهر آن را دوباره کشف کردم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مقوله هنر در دنیای امروز دیگر مانند گذشته قابل تفکیک به رشتههای مختلف نیست؛ بس که تمام آنها درهم تنیده شدهاند. و به این ترتیب است که امکان خلق آثار بدیع برای مخاطبان امروز وجود دارد. البته این مرحله از تنیدگی، زمانی در کار هنرمند رخ خواهد داد که قواعد کلاسیک را آموخته و سالههای سال از مشق کردن و آزمون و خطاهایش گذشت باشد. با تاکید بر اینکه هر کدام از رشتههای هنری قواعد و مولفههای خود را دارند، باید گفت در دنیای امروز «ادبیات و شعر» دیگر از «سینما» و «تئاتر» و «موسیقی» جدا نیست؛ همانطور که نمیتوان «نقاشی» را صرفا هنری بیبهره از هنرهایی چون «گرافیک»، «تصویرسازی» و حتی «عکاسی» دانست.
هنرمندان کمی را میتوان سراغ داشت که به طور خاص در اغلب هنرها تخصص داشته باشند و در عین حال فعالیتهای حرفهای آنها در هر رشته، مقولهای جدی و رسمی تلقی شود.
ابراهیم حقیقی از این دسته هنرمندان است. او گرافیک، عکاسی، نقاشی، تصویرگری و سینما را به طور جدی دنبال کرده است. وی همچنین عضو انجمن بینالمللی طراحان گرافیک، انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران، انجمن تصویرگران کتاب کودک، و انجمن فیلمسازان مستند ایران است.
حقیقی به تازگی و برای چندمین بار نمایشگاه نقاشی بر پا کرده که «بروید گل و بشکفد نوبهار» نام دارد. این نمایشگاه روز دوازدهم اردیبهشتماه در گالری سهراب افتتاح شده و تا روز بیست و سوم اردیبهشتماه برقرار خواهد بود.
حقیقی در اینباره گفت: این مجموعه شامل ۲۴ نقاشی است که با تکنیک اکرولیک و جوهر در دو سال اخیر خلق شده است.
او درباره کلیت فعالیتهایش در عرصههایی چون گرافیک، تصویرگری، عکاسی و سینما با ایلنا گفتگو کرد.
شما در چندمین دهه از فعالیتهای هنری خود هستید و همچنان به طور تخصصی و حرفهای در چندین عرصه فعال هستید. به هرحال شما با توجه به شغل پدر که عکاسی بوده و مشاهدات و حساسیتهایی که داشتهاید، در بطن هنر رشد یافتهاید. با توجه به این موضوع مسیری که در کودکی و نوجوانی پیمودهاید چقدر در انگیزه و جسارت شما در پرداختن به هنرهای مختلف تاثیر داشته است؟ واضحتر اینکه جایگاه فعلیتان را چقدر مدیون آن دوران میبینید؟
بدون شک و قطعا تاثیرات کودکی همیشه بر زندگی هر انسان اساسی و پر رنگ است و نمیتوان آن را کتمان کرد. شاید اگر زندهیاد پدرم شغل دیگری داشت، من در کارها و رفتارهایی که آنها را هنر تلقی میکنیم، نبودم و در چنین مسیری قرار نمیگرفتم. یا شاید این حضور و قرار گرفتن در مسیر هنر به سببهای دیگر، دیرتر اتفاق میافتاد. مثلا این امکان وجود داشت که با حضور در دانشگاه در مسیر و فضایی قرار گیرم وبه آن واسطه پا به عرصه هنر بگذارم.
با توجه به همه اینها کدام مولفهها را برای هنرمند شدن یک فرد و فعالیت در یک یا چند رشته موثر میدانید؟
به نظرم دو مقوله «تربیت» و «آموزش» مهمترین مواردی هستند که آینده یک کودک یا نوجوان را تعیین میکنند.
در فضای مناسب رشد یافتن و اهمیت دادن به دو مولفه آموزش و ترتیب آن آگاهی لازم را به کودک یا نوجوان میدهد. شاید یکی از دلایل فعالیتهای خیلی گسترده شما در عرصه هنر همین باشد. شما هنر را از سن و سال خیلی پایین شروع کردهاید و در ادامه بوده که نزد افرادی چون مرتضی ممیز و پرویز کلانتری واحدهایی را پاس کردهاید.
به طور قطع وقتی که فضا آماده باشد این اتفاق صورت میگیرد. در رابطه بخش دوم سوال هم با شما موافقم. مسیر هنر برای من آغاز زودتری داشته است.
به سراغ نمایشگاه «بروید گل و بشکفد نوبهار» برویم. شاید بتوان نقاشیهای فعلیتان در نمایشگاه را شبیه پوستر و حتی کارت پستال هم ببینیم. یعنی میتوان در تکتک آثار شما ردپای گرافیک و تصویرگری را هم دید. با این دیدگاه موافقید یا مخالف؟
نمیدانم اینها تحلیل شماست؛ اما در نمایشگاه فعلیام، قصدم این بود رفتاری نقاشانه را دنبال کنم. یعنی میخواستم آثار در حالتی بسیار آزاد و رها خلق شوند. قصدم و تلاشم این بود آن مفاهیم شعری، مانند دورههای قبلِ «خطنگارهها»، خیلی آشکار نباشند. میخواستم نوشتارها نه آنقدر خوانا باشند و نه آنقدر محو و ناپیدا.
این مورد میتواند اتفاقی جدید در آثارتان تلقی شود. به این دلیل که آثارتان را نمیتوان نقاشیخط تلقی کرد. در کل ارتباط خط و نقاشی در نمایشگاه فعلیتان (نسبت به سبک و سیاق و آثار مرسوم) اتفاقی خلاقانهتر است.
بله درست است و این آثار از نقاشیخط به دور هستند. سراغ «آتراکسیون» رفتن بیشتر به این سبب بود که حس و اتفاقی که رخ میدهد، نقاشانهتر باشد. رفتن به این سمت و سو از سوی من اتفاقی عمدی است. این فرایند به ذهنم رسید و روی آن کار کردم و امیدوارم نتیجه مطلوب باشد.
در توضیحاتی که قبلا ارائه کردهاید؛ گفته بودید: «ابتدا بر اساس حسی که داشتم نقاشی میکشیدم و بعد سر فرصت میگشتم و شعر مناسبی برای آن نقاشی انتخاب میکردم و مینوشتم» در اینباره توضیح دهید.
نقاشی هنری است که از درون بر میخیزد. اتفاق در این هنر خیلی موثر است؛ زیرا نمیدانیم قرار است به کجا برویم (یعنی بهتر است که ندانیم) و اتفاقا تفاوت نقاشی با دیگر هنرها، در همین است. این نقاشی است که همیشه نقاش را، راه میبرد.
با توجه به توضیحاتتان میتوان اینگونه استنباط کرد که ماهیت و مسیری که نقاشی طی میکند با هنری چون عکاسی، گرافیک (که برایتان مقولهای جدی است) تفاوت دارد.
دقیقا همینطور است. در هنرهایی چون گرافیک و تصویرسازی ما میدانیم یا باید بدانیم به کجا میروم. در چنین هنرهایی ما موظف هستیم نسبت به متن اولیه یا محتوا رفتاری مناسب داشته باشیم. نقاشی اینطور نیست و هیچ قصد و غرق و عمدی در آن نیست و نباید هم باشد.
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست/یکی از آثار ابراهیم حقیقی در نمایشگاه اخیرش/تکنیک جوهر و پرینت دیجیتال روی بوم ابعاد۲۰۰×۱۰۰ سانتیمتر
تفاوت دیگر این است که نقاشی نسبت رشتههای دیگر، هنری انفرادیتر است. یعنی مسیر خلق یک نقاشی در خلوت هنرمند رخ میدهد. او خودش است و بوم و رنگ...
بله درست است نقاشی هنری است که در خلوت هنرمند ایجاد و خلق میشود.
در رابطه با انتخاب اشعار هم توضیح دهید. آیا بر اساس سوژه و اثرتان میگشتید و شعری مناسب برایش مییافتید؟
سال ۱۳۷۲ که خطنگارهها را شروع کردم، بسیاری از شعرهایی که ظرفیت بصری دارند را یافته بودم.
به هر روی برخی از اشعار (چه کلاسیک و چه نو) از باقی متون تصویریتر هستند. به دنبال چنین آثاری بودید؟
بله. به دنبال اشعاری بودم که «ایمیج» یا رنگ یا هر مولفههای همراستا و مهم دیگر، میتواند بر آنها حاکم است. از همان مقطع، یعنی سال هفتاد و دو به انتخاب چنین آثاری پرداختم. دفترچهای دارم که پر از چنین اشعار و یادداشتهایی است. این رفتار را هنوز ترک نکردهام و هر بار که میخواهم مجددا کار تازهای را شروع کنم؛ باز دوباره مینشینم و به خوانش اشعار میپردازدم و موارد مدنظر را یادداشت میکنم. مثلا مجددا میروم و حافظ و سعدی و مولانا میخوانم.
در نمایشگاه فعلی از اشعار حافظ، سعدی و نیما یوشیج بهره بردهاید؟
بله. البته فروغ هم شاعر دیگری است که از شعرهایش در تکمیل آثار نمایشگاه فعلی بهره بردهام.
البته در رابطه با نیما طی برگزاری یک نمایشگاه تجاربی داشتهاید.
بله در رابطه با نیما یوشیج دو یا سه تجربه قبلی داشتهام. نمایشگاه فعلی را نیز اول با اشعار این شاعر معاصر شروع کردم؛ اما گاه میدیدم حافظ و سعدی بهتر جواب میدهند؛ زیرا تصورم این بود که ممکن است اشعار نیما گاه تلخ باشند.
حافظ و سعدی شاعران دوران کلاسیک هستند و نیما معاصر است. چه موارد مهمی این فاصله را در جهت انتخاب اشعار برای شما پر کرده؟
این مولفههای مشترک را در تصویری بودن اشعار جستجو میکردم و این قدرت بصری آثار است که آن فاصله تاریخی را پر کرده است. زمانی که تصاویر ساخته شد دنبال آن روایت رنگ و گل و طبیعت و زندگی گشتم. من در آثارم به دنبال چنین مفاهیمی بودم.
به همین دلیل است که کلیت آثار شما و نمایشگاهتان را باید امیدبخش ببینیم. این روایت زندگی با ترکیب رنگها و گل و کنتراست، در روزمرگی مخاطبان، اتفاقی بهاری و امیدبخش است.
امیدوارم همینطور باشد؛ چراکه قطعا حرکت کردن در چنین مسیری برای من عامدانه بوده است. به هرحال همه ما در حال سپری کردن دورانی سخت هستیم و بنا به شرایط جامعه، اغلب مردم حال خوبی ندارند؛ بنابراین فکر میکنم بد نیست و لازم است که برای خودمان مهمانیهایی فرهنگی و هنری برگزار کرده و کمی هم در چنین قالبی شادمانی کنیم.
رنگ یکی از مولفههای مهم نقاشیهای اخیر شماست. و اتفاق دیگر اینکه از جوهر در تکمیل نقاشیها استفاده کردهاید. این استفاده از جوهر در نقاشی (مخاطبان دارای شناخت) را یاد دوران نوجوانیتان میاندازد که به واسطه جوهر، عکسهای سیاه و سفید آتلیه پدرتان را رنگآمیزی میکردهاید.
من تا به امروز، بیشتر با آکریلیک کار میکردم اما در آثار اخیرم با امتحان کردن جوهر آن را دوباره کشف کردم. جدا از آنچه که گفتید، زمانی که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم و دوره تصویرسازیها بود، من و دیگر دوستان با رنگ «اکولین» کار میکردیم.
«اکولین» چیست؟
این ماده شامل جوهرهایی بود که رنگهای خوبی داشتند، اما با ظرفیتهای خیلی کم! اما این جوهرهای فعلی (مورد استفاده خودم) که به سبب فعالیتها و بهرهگیری خوشنویسان کشور مورد استقبال قرار گرفته، خوشبختانه عمومیت یافتهاند. در حال حاضر این نوع جوهر در فروشگاههای لوازم هنری زیاد و رایج است. این قضیه باعث شد که اینگونه جوهرها را تست کنم. همانطور که گفتید من در گذشتههای دور از جوهر در رنگآمیزی عکسها استفاده کرده و رفتارش را بلد بودم.
در ادامه چه اتفاقی افتاد؟
زمانی که این کشف صورت گرفت و از جوهر در حجمهای بزرگ استفاده کردم، برای خودم نیز هیجانانگیز بود. به نظرم با توجه به بازخوردها پاسخی که میخواستم را گرفتهام.
آیا بهرهگیری از جوهر در نقاشی برایتان روندی ادامهدار است؟
سعی میکنم چنین باشد؛ چون همانطور که گفتم، استفاده از آن برایم روندی هیجانانگیز است. گاه در مواجهه با دو رنگ واقعا نمیدانیم چه اتفاقی میافتد و پای نوعی کشف و شهود در میان است. کنترل رنگها و اینکه کجا و چگونه از رنگهای جوهری استفاده میکنیم و چگونه و چه زمانی آنها را خشک کنیم، مسیری هیجانانگیزی را رقم میزند. در ادامه اینکه نتیجه چنین کشف و شهودی، ایجاد فضایی شاداب است. اینطور بگویم که استفاده از جوهر میتواند، جاهایی نتایج و پاسخهای خوبی داشته باشد.
اینکه آثارتان انتزاعی یا آبستره باشد، برای شما از ابتدا نوعی انتخاب بوده ؟ اصلا سبک و سیاق برای شما مهم است؟ به طور مثال نمایشگاهی دارید که شامل منظرههایی از طبیعت است.
نمایشگاهی که میگویید «دلتنگی» نام داشت و شامل آثاری است که با پاستل خلق شدهاند. این رویداد مربوط به سه سال خانهنشینی دوران کرونا بود. در آن مقطع سفر رفتن امکانپذیر نبود و همین موضوع سببی برای برگزاری نمایشگاه انفرادی «دلتنگی» بود. در واقع دلتنگی برای سفر و دوری از عکاسی باعث شد آثاری از طبیعت را رقم بزنم. در آن مقطع دلتنگی به نوعی تلانبار شده بود و در نهایت به نقاشی پناه بردم.
نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم/ابعاد ۹۰×۱۳۰ سانتیمتر/تکنیک جوهر و پرینت دیجیتال روی بوم
با توجه به موضوع نمایشگاه «دلتنگی» که طبیعت بود، آثارتان در نمایشگاه فعلی را میتوان در راستای همان سبک و سیاق دانست؟
اگر بخواهم به این سوال پاسخ دهم، بهتر است بگویم نمایشگاه فعلی در راستای همان رفتارِ نقاشانه قبلی است. فارغ از کارهای گرافیک که هر روز با آنها سر و کار دارم و معیشتم از این راه تامین میشود؛ سراغ نقاشی رفتن فراغت از آن سفارشهای کاری است. نقاشی برایم آزمون و خطایی است که یا میشود یا نمیشود! اگر نتیجه آن چیزی نبود که میخواهم آثار کنار میروند و آنها را نمایش نمیدهم. این آزمون و خطا در نقاشی برایم بسیار دلچسب است.
حال که از گرافیک گفتید از فعالیتهایتان در این عرصه بگویید.
سفارش کم است و روند فعالیت در این عرصه کند است؛ اما من همچنان در این عرصه مشغول فعالیت هستم. این عادی نبودن بازار عرصه گرافیک دلایلی دارد. مثلا اینکه تیراژ کتابها پایین آمده و فیلمهایی که تولید میشوند، طالب پوسترهایی با تعریف قدیم نیستند. به هرحال چنین مواردی بر بازار کار و فعالیت هنرمندان عرصه گرافیک تاثیر میگذارد.
در عرصه سینما هم فعال هستید؟
بله اخیرا برای چند فیلم لوگو تایپهایی را ساختهام که این آثار به زودی اکران خواهند شد.
آیا به نسل آینده و ارتقاء تکنولوژی و وجود پدیدهای چون هوش مصنوعی خوشبین هستید؟
این تغییر نسل ناگزیریِ روزگار است و آن را اتفاقی خوب میدانم. من به نسل جوان بسیار امیدوارم. در رابطه با مقولاتی چون هوش مصنوعی و دیگر موارد نیز باید بگویم نه خطری وجود ندارد و نباید از ابزار بترسیم. ابزار هرگز تعیینکننده نبوده و آنچه اهمیت دارد تفکر است. بالاخره از هیجان ابزارهای جدید و مقولهای چون هوش مصنوعی عبور خواهیم کرد. یاد خواهیم گرفت که چگونه ابزار و ادوات در اختیار بگیریم.
آیا ناگفتهای مانده که بخواهید دربارهاش توضیح دهید؟
خیر. از شما و رسانهتان بابت این گفتگو ممنونم.
گفتگو: وحید خانهساز