درنشست همبستگی اجتماعی و دفاع ملی مطرح شد؛
اهلیت جامعه ایران به اثبات رسید/ مردم خود را متعلق به این آب و خاک میدانند

ششمین نشست از مجموعه نشستهای «همبستگی اجتماعی و دفاع ملی» عصر چهارشنبه، ۷ مردادماه به همت موسسه کار و تامین اجتماعی در خانه اندیشمندان علوم سیاسی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، ششمین نشست از مجموعه نشستهای «همبستگی اجتماعی و دفاع ملی» بعدازظهر چهارشنبه، ۷ مردادماه به همت موسسه کار و تامین اجتماعی در خانه اندیشمندان علوم سیاسی برگزار شد.
در این نشست با عنوان «ایران و لحظه حضور»، بهشتی، پژوهشگر تاریخ فرهنگی ایران، فاطمه علمداری، جامعهشناس و پژوهشگر حوزه روانشناسی اجتماعی ایرانیان و محمدعلی اکبری، استاد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی و سید عبدالعمیر نبوی، استاد گروه مطالعات منطقهای دانشگاه تهران، به سخنرانی پرداختند.
همچنین در این جلسه، علی ربیعی، رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات و دستیار اجتماعی رئیسجمهور، حضور داشت.
بهشتی در ابتدای این نشست گفت: در طول دوازده روز جنگ، جامعه ایران شگفتیهای زیادی را رقم زد. اسرائیل و آمریکا هر دو از رفتار جامعه ایران شگفتزده شدند، چرا که انتظار داشتند واکنشهای متفاوتی از سوی جامعه ایران مشاهده کنند. حتی حاکمیت نیز به همین نحو شگفتزده شد. نخبگان کشور نیز توقع دیگری از جامعه ایران داشتند. در حقیقت، خود جامعه ایران نیز از رفتار خود شگفتزده شد. اما سوال اینجاست که چرا اینطور شد؟ چرا این شگفتیها به وجود آمد؟
وی ادامه داد: بسیاری از ارزیابیها در داخل کشور نشاندهنده بحرانی بودن وضعیت کشور بهویژه در زمینه سرمایه اجتماعی بودند. به نظر میرسید که اعتماد به یکدیگر در جامعه کم شده و جامعه ایران دچار نوعی قطبیشدگی و فروپاشی اجتماعی شده است. این ارزیابیها بر اساس معیارهای علمی و دادههای موجود صورت گرفت، اما بهطور غافلگیرکنندهای واقعیت چیز دیگری را نشان داد. رفتار جامعه ایران برخلاف پیشبینیها بود.
بهشتی گفت: در اینجا، سوال اصلی این است که باید به ارزیابیهای علمی اعتماد کنیم یا به آنچه که در عمل اتفاق افتاده است؟ به نظر من، اشکال در معیارهایی است که برای اندازهگیری این موضوعات استفاده شده است. در واقع، مشکل در «ترازوی» ارزیابی است. این ترازوی ارزیابی بهگونهای طراحی شده که فقط برخی ابعاد اجتماعی را اندازهگیری میکند و به همین دلیل نتایج دقیق و درستی ارائه نمیدهد.
وی بیان کرد: در ایران، دو دیدگاه اساسی در مورد هویت و ساختار اجتماعی وجود دارد. برخی معتقدند که ایران یک «دولت-ملت» است که از زمان رضاشاه شکل گرفته و تحت تدارکات خاصی قرار دارد. در این دیدگاه مفاهیمی چون حقوق شهروندی و تساوی حقوق افراد مورد تاکید است. همه افراد باید حقوق برابر داشته باشند و هیچکسی نباید از دیگری برتری داشته باشد. اما این دیدگاه در عمل با پیچیدگیهای زیادی مواجه است.
بهشتی ادامه داد: در همین راستا، باید بپذیریم که در جوامعی که بیشتر بر اصول حقوقی و قانونی تکیه دارند، در مواقع بحرانی، پیوندهای اجتماعی به سرعت از هم میگسلند و انسانها بهویژه در شرایط بحران دیگر به قوانین و اصول حقوقی پایبند نمیمانند.
وی گفت: در کنار این، مفهومی به نام «اهلیت» وجود دارد که بهطور کامل درک نشده است. اهلیت به معنای یک رابطه وجودی و ذاتی با محیط و جامعه است. این نوع پیوندها نه تنها در افراد، بلکه در جوامع نیز وجود دارد. همانطور که یک آهنگر یا کشاورز به واسطه تجربیات و تعاملاتش با شغل و محیط کاری خود اهلیت پیدا میکند، یک جامعه نیز بهواسطه تاریخ و فرهنگ مشترک خود با سرزمینش ارتباط وجودی و ذاتی پیدا میکند.
بهشتی بیان کرد: در نهایت، اگرچه ممکن است برخی مفاهیم همچون «دولت-ملت» در ایران از دیدگاههای غربی الگوبرداری شده باشد، اما مفاهیمی چون «اهلیت» و ارتباط وجودی با سرزمین و فرهنگ، بهطور عمیقتری در جامعه ایرانی ریشه دارند و در مواقع بحرانی نمایان میشوند.
وی تاکید کرد: اهلیت چیزی است که در رفتارهای ما تأثیر میگذارد، در ناخودآگاه ما فرمانروایی میکند. ممکن است ما حتی از آن بیخبر باشیم، اما در شرایط بحران این اهلیت آشکار میشود. وقتی در شرایط بحرانی قرار میگیریم، ناخودآگاه ما دستبهکار میشود، درست مانند زمانی که اختیار از دست میرود.
بهشتی گفت: در این ۱۲ روز، هویت و اهلیت جامعه ایران بهطور غیرمنتظرهای آشکار شد. مردم در بحرانها همدیگر را پناه دادند و ایرانیها پناهگاه هم شدند. برخی در قزوین و شمال ایران از هر کس پذیرایی میکردند. رستورانها رایگان پذیرایی میکردند، خانهها پر از مهمان بود و این چیزی شگفتانگیز بود. این رفتارها نشاندهندهای از اهلیت ماست که بهطور طبیعی در شرایط بحرانی آشکار میشود.
وی گفت: آنچه در این ۱۲ روز رخ داد، بهویژه در مواجهه با تهدیدها، نشاندهنده واقعیتی است که نمیتوان انکار کرد. ایران واقعیتی ریشهدار است و چیزی نیست که بهطور تصادفی یا قراردادی به وجود آمده باشد. هویت ایرانی، در این بحرانها به وضوح مشخص شد. این هویت ایرانی در طول تاریخ ساخته شده و همیشه از آن استفاده کردهایم تا خود را از دیگران متمایز کنیم. این هویت نه فقط وابستگی به خاک، بلکه در پیوندی عمیق با این سرزمین و فرهنگ است.
بهشتی افزود: در واقع، هویت ایرانی نه تنها در تعلق به خاک، بلکه در نحوه تعامل و همدلی با یکدیگر شکل میگیرد. این همدلی و احساس مسئولیت مشترک، به طور ناخودآگاه به ما قدرت میدهد که در شرایط بحرانی همدیگر را پشتیبانی کنیم. پس از این بحرانها، باید به این پیوند و این هویت توجه بیشتری کنیم تا از آن در آینده بهرهبرداری کنیم.
در ادامه جلسه، فاطمه علمداری در رابطه با مفهوم هویت گفت: هویت، مستلزمشناخت خود و شناساندن خود به دیگران است. در واقع با متمایز کردن خود از دیگران هویت شکل میگیرد.
وی بیان کرد: در ذهن ما، تاریخی از «ایرانی بودن» وجود دارد؛ مجموعهای از روایتهایی که از گذشتگان به ما منتقل شده است. در چنین بستری، وابستگی به خاک معنا پیدا میکند.
علمداری افزود: در این دوازده روز، آنچه به نام «ایران» مطرح شد، برای همگان معنای یکسانی نداشت. برای برخی، «خاک ایران» تنها بستری برای استمرار قدرت سیاسی است؛ یعنی خارج از این جغرافیا، امکان قدرتورزی ندارند. اما برای گروهی دیگر، این خاک، صرفاً محل زندگی است؛ سرزمینی که با آن «نسبت وجودی» دارند، به آن تعلق دارند، آن را خانه خود میدانند.
وی گفت: من در این سخنرانی، از «ما»یی صحبت میکنم که نسبت وجودی با این سرزمین دارد. نه از منظر قدرت، بلکه از منظر دلبستگی واقعی به خاک.
علمداری گفت: اریک فروم در این باره میگوید برای اینکه درک کنیم چگونه انرژی انسانی به نیروی مولد اجتماعی تبدیل میشود، باید ببینیم شخصیت اجتماعی چگونه شکل میگیرد. شخصیت اجتماعی، حاصل تجارب مشترک و سبک زندگی جمعی اعضای یک جامعه است. واکنشهایی که مردم در برابر بحرانها نشان میدهند، از دل این شخصیت جمعی برمیخیزد.
وی ادامه داد: در نتیجه، آنچه در این دوازده روز از مردم ایران دیدیم – همدلی، پناه دادن، وحدت – انعکاسی از همین شخصیت اجتماعی ماست. هویتی که در طول تاریخ ساختهایم و در بزنگاهها، خود را نشان میدهد.
علمداری گفت: برای فهم سیر تحولات اجتماعی ایران، ضروری است که شخصیت اجتماعی ایرانیان را مورد بررسی قرار دهیم. مواجهه ما با تجربیات اساسی تاریخی—از دوران باستان تا ورود اسلام، از حکومتهای پراکنده تا دولت متمرکز صفوی، از رویارویی با غرب در دوران قاجار، انقلاب مشروطه، دوره پهلوی و پس از آن—همگی نقش تعیینکنندهای در شکلگیری این شخصیت ایفا کردهاند.
وی بیان کرد: میان مختصات نهادها و نظامهای اجتماعی و ویژگیهای شخصیت جمعی، رابطهای دوسویه و بسیار عمیق برقرار است. این رابطه چنان ریشهدار است که تصور تغییر آن صرفاً با حذف یک فرد یا ساختار، سادهانگارانه و نادرست است.
علمداری ادامه داد: حال پرسش این است: وقتی فردی خود را وابسته به یک گروه میداند، اما احساس افتخار نسبت به آن ندارد و بالعکس، هویتش با حس تحقیر و تهدید گره خورده است، چه اتفاقی میافتد؟ نروید الیاس معتقد است که دلبستگیهای عاطفی انسان به گروههای کلان اجتماعی به اندازه دلبستگیهای شخصی عمیق و تعیینکننده است. زمانی که گروه محبوب، عزت خود را از دست میدهد، فرد دچار تزلزل وجودی میشود.
وی گفت: در روایت تاریخی ما، غرب از جایگاه «دیگری برتر» برخوردار بوده است. مواجهه با تصویر تحقیرآمیزی که غربیان از ما ارائه میدادند به بحران در تصویر سنتی ما از خود دامن زد. تصویری که ما از خود به عنوان دولت علیّه، ظلالله فیالارض، و ملتی متمدن داشتیم، با تمسخر و نگاه خیره غرب، دچار تزلزل شد.
وی بیان کرد: این مواجهه، به لایههای گوناگون فرهنگ ما نفوذ کرد. در برابر این هویت گروهی منفی، سه نوع واکنش میتوان داشت: اول، واکنش تقابلی با تأکید بر جنبههای مثبت درونی. این نوع واکنش اگر ادامه پیدا کند، میتواند منجر به نوعی خودشیفتگی دفاعی شود که به تعبیر آدلر، ناشی از عقده حقارت است.
علمداری ادامه داد: دو، واکنش گسست و انکار تعلق؛ در این حالت، فرد از گروه اجتماعی خود فاصله میگیرد، حتی آن را انکار میکند. سومین واکنش نیز پذیرش انتقاد و تلاش برای اصلاح.
وی افزود: واکنش سوم که سازندهترین رویکرد است، پذیرش نقد با رویکردی واقعبینانه و دگرگونساز است. در این دیدگاه، انتقاد نه ذاتی بلکه موقتی دانسته میشود و فرد تلاش میکند تا نقاط ضعف را اصلاح کرده و نقاط قوت را تقویت کند.
علمداری گفت: با این حال، نگاه غالب در تاریخ فرهنگی ما، ترکیبی از واکنش اول و سوم بوده است: فاصلهگیری همراه با نوعی تحقیر از دیگر ایرانیان، اما با نیت اصلاح. عباراتی چون «ایرانی جماعت اینگونه است» در ادبیات روشنفکرانه ما بارها تکرار شده است، بدون آنکه خود گوینده احساس گسست کامل با جامعه داشته باشد.
وی افزود: برای رهایی از این وضعیت، نیازمند تقویت نگاه واقعگرایانهای هستیم که ضمن پذیرش همدلیها و رفتارهای تحسینبرانگیز جامعه، از نقد دلسوزانه نیز نهراسد. باید بتوانیم نقاط قوت و ضعف را توأمان ببینیم، بدون آنکه در خودانتقادی خشمگینانه، دستاوردهای فرهنگی و اجتماعیمان را انکار کنیم.
وی تاکید کرد: در وقایع اخیر، از جمله جنگ ۱۲ روزه، ما با صحنههایی مواجه بودیم که هم نماد افتخار انسانی بودند و هم نشانههایی از زوال حس همبستگی اجتماعی. روایتهایی از عدم احساس همدردی با هموطنان آسیبدیده یا بیتفاوتی نسبت به قربانیان جنگ، زنگ خطری برای جامعه ماست. نباید این شواهد را انکار کرد؛ بلکه باید آنها را تحلیل کرد و برای اصلاح وضعیت، به واکنشی واقعبینانه و دلسوزانه متوسل شد.
علمداری تاکید کرد: اگر بپذیریم که نقدهای واردشده به جامعه ما حاصل تجربههای تاریخی، روایات هویتی، و نهادهای اجتماعی ماست و نه ناشی از نقص ذاتی، آنگاه میتوانیم از این چرخه معیوب تحقیر، خودشیفتگی، و انکار، عبور کرده و به سوی جامعهای خودآگاه و مقاوم حرکت کنیم.
در ادامه این نشست، اکبری گفت: همه در مقابل رفتار جمعی مردم در ۱۲ روز جنگ تحمیلی غافلگیر شدند. ما البته نمیخواهیم همه صورتهای رفتاری را به یک رفتار واحد تقلیل دهیم بلکه سویهی اکثری محل توجه است.
اکبری بیان کرد: شواهد تجربی موجود، از جمله گفتههای اسرائیلیها و آمریکاییها، نشان میدهد که حتی بسیاری از خود ایرانیان نیز این رفتار و واکنش جمعی را بسیار شگفتآور یافتهاند. این تعجب ناشی از نادیده گرفتن یکتایی و خاص بودن تجربه زیسته تاریخی ایرانی است.
وی گفت: مورخان معتقدند هیچ پدیدار تاریخی دو بار در تاریخ تکرار نمیشود و هیچ امر تاریخی با دیگری یکسان نیست. این یکتایی و خاص بودن، باید در فهم تاریخ ایران مورد توجه قرار گیرد، در غیر این صورت، گرفتار همان مشکلی خواهیم بود که بسیاری از ایرانشناسان به آن دچارند؛ ناتوانی در شناخت دقیق جامعه ایران و رفتارهای آن.
اکبری گفت: بسیاری از مستشرقینی که به ایران آمدند، پیچیدگی و چندوجهی بودن جامعه ایران را تایید کردهاند و این پیچیدگی نتیجه زیستی طولانی در شرایط دشوار و خاص جغرافیایی، فرهنگی و تاریخی است.
وی افزود: آنانی که در روزهای حساس گذشته دچار حجاب شناختی شدند، یکتایی تاریخی ایرانی را ندیدند و به اشتباه رفتار ایرانیان را سادهانگارانه تحلیل کردند. در حالی که ملت ایران در آن شرایط سخت، نمایشی از تابآوری و پیچیدگی ویژه خود ارائه دادند، امری که بسیاری از صاحبان قدرت از درک آن عاجزند و آن را به خود ربط دادند آنها همملت ایران را نمیشناسند. یکی از دلایل سقوط و بحرانهای حکومتی در ایران، همین ناآشنایی با ویژگیهای یکتا و خاص جامعه ایرانی است. مصادره کردن بدترین چیز است.
در ادامه جلسه، نبوی در رابطه با تقویت همبستگی ملی گفت: چه چیزهایی باعث تقویت همبستگی ملی میشود؟ تقویت هویت ملی، تقویت مشارکت سیاسی اجتماعی، فرصتهای برابر برای همگان به طور نسبی، عدالت اجتماعی، تقویت نهادهای مدنی و اگر اینها نباشد همبستگی تضعیف میشود.
وی ادامه داد: از سوی دیگر، یکی از عوامل مهم در تضعیف همبستگی ملی، عملکرد قانون و نهادهای قانونگذار است. قانون، در معنای عام آن، میتواند نقش تقویتکننده یا تضعیفکننده همبستگی ملی را ایفا کند. قوانین باید پاسخگوی نیازهای جدید جامعه باشند و مصالحه اجتماعی را تسهیل کنند، اما در برخی موارد، به دلیل لابیگری، تدوین نامناسب و یا ضعف در اجرای قانون، به جای تقویت، باعث تفرقه و نارضایتی میشوند.
نبوی گفت: ما در ایران با پراکندگی مراجع قانونگذاری و تورم قوانین مواجه هستیم. قانون برای تنش زدایی است اما تورم قوانین باعث تنش در جامعه میشود. قانون در ایران به جای اینکه همبستگی ملی را تقویت کند برعکس عمل میکند.
وی بیان گرد: همچنین، نباید نقش قانون نانوشته (عرف، هنجارها و رویههای فرهنگی) را نادیده گرفت که مکمل قوانین رسمی است و تنظیم روابط اجتماعی و تداوم فرهنگی را فراهم میآورد. ضعف یا تغییر نادرست در این حوزهها نیز میتواند باعث اختلال در همبستگی ملی گردد.