خبرگزاری کار ایران

نقدی بر سیاست‏‌های رسانه‏‌ای و ارتباطیِ برنامه ششم توسعه و چند سوال؛

رسانه مطلوب حاکمیت چیست/ از انسداد ارتباطی رنج می‌بریم

ارتباطات نقش محوری در توسعه جوامع بشری ایفا می‏‌کند. در ایران، با وجود سابقه طولانى برنامه‏‌ریزى براى توسعه، به نقش ارتباطات و رسانه‏‌ها در کمک به تأمین هدف‏‌هاى ملی، توجه لازم معطوف نشده است. رسانه‏‌های توسعه‏‌یافته، آزاد و متنوع، قدرت آن را دارند که با تقویت همبستگی ملی و هماهنگی میان بخش‏‌های مختلف اجتماعی، در عین حفظ تفاوت‏‌ها، قدرت فهم و ادراک و تحمل و انتخاب فعال جامعه و نهایتاً سطح و عمق پایداری ملی را بالا ببرند. از این روست که میان رسانه‏‌ها، وفاق ملی، آزادی، توسعه همه‌جانبه و امنیت ملی، رابطه‏‌ای تنگاتنگ، پویا و پایدار وجود دارد.

بررسى برنامه‌هاى متعدد توسعه کشور در دوره‏‌هاى قبل و بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، مشخص می‌کند که در این برنامه‏‌ها، به اشاره‏‌اى پراکنده در مورد بعضى از زمینه‏‌هاى استفاده از امکانات فرهنگى، اکتفا شده و به تأثیر ارتباطات در پیشبرد هدف‏‌هاى توسعه، بى‏‌اعتنایى شده است.

    از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، پنج برنامه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به تصویب رسیده است. در این پنج برنامه، بیش از آنکه به ارتباطات به عنوان عامل محوری توسعه پرداخته شده و مواردی چون توانمندسازی، مشارکت، سواد رسانه‌‏ای، آموزش مهارت‏‌های ارتباطی و ارتقای دسترسی به رسانه‎ها مدنظر باشد، به توسعه ارتباطات، اغلب با رویکرد افزایش زیرساخت‌های ارتباطی و مخابراتی نگریسته شده است.

    دو روش موفق برنامه‏‌ریزی توسعه در ایران، یعنی روش برنامه ششم پیش از انقلاب و برنامه چهارم پس از انقلاب اسلامی، بر محور گفت‏‌وگو تنظیم شدند، اما به مرحله عمل نرسیدند. اکنون در توسعه کشور ایران، ورود به جامعه شبکه­‌ای و الزامات آن، مسأله اصلی ارتباطات را شکل می­‌دهد، اما در برنامه ششم توسعه، به جهت فقدان استراتژی، چنین نگرشی حاکم نیست و نگاه به توسعه ارتباطات، عمدتاً یک نگاه سخت‏‌افزاری و فنی است. لازم است با رویکرد مسأله‏‌محور، به مقوله توسعه ارتباطات پرداخته شود و با اتخاذ و تدوین استراتژی مشخص ارتباطی برای کشور، الزامات ورود به جامعه شبکه‏‌ای و نحوه مواجهه و تعامل  با آن، در برنامه‏‌های توسعه تأمین شود. برنامه ششم توسعه، هنوز به تصویب نهایی نرسیده و فرصت برای اصلاح سیاست‏‌های ارتباطی آن وجود دارد.

     سند چشم‏‌انداز جمهوری اسلامی، جهت‏‌گیری کشورمان را  در طول بیست سال نشان می‏‌دهد و برنامه‏‌های توسعه پنج‏‌ساله، ذیل آن قرار می‏‌گیرند. در بند سوم چشم‌انداز جامعه ایرانی در سال 1404 خورشیدی، جامعه‌ای «برخوردار از دانش پیشرفته»، «توانا در تولید علم و فناوری»، «متکی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی در تولید ملی» توصیف شده است. در برنامه ششم، پیوستگی با برنامه‏‌های قبلی در خصوص ارتباطات، قابل مشاهده نیست. در برنامه چهارم، دید بهتر و عالمانه‏‌تری به مقوله ارتباطات وجود داشت که برنامه ششم فاقد آن است.

       گفتیم مسأله ارتباطات در برنامه ششم، ورود به «جامعه شبکه‏‌ای»، با همه مختصات آن است. شبکه‏‌بندی و شبکه‏‌سازی در سیاستگذاری ارتباطات باید دیده شود؛ همانگونه که در برنامه ششم قبل از انقلاب، ورود به «جامعه اطلاعاتی» و در برنامه چهارم بعد از انقلاب، ورود به «جامعه دانایی» مطرح شده بود. در برنامه ششم، برنامه‏‌ای برای مواجهه با گسترش و اثرگذاری «گوشی‏‌های هوشمند» مشاهده نمی‏‌شود؛ در حالی که این ابزار در حال حاضر، تأثیرگذارترین رسانه در کشور هستند.

     اساساً جامعه شبکه‌‏ای، به قول دکتر هادی خانیکی، به سمت تنوع و تکثر میل می‏‌کند. الزامی که در جامعه متنوع و متکثر است، به رسمیت شناخته‏ شدن تفاوت‏‌ها و تمایزها در هر شکل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. جامعه‏‌ای که تفاوت‏‌ها را می‏‌پذیرد، به سمت گفت‏‌وگو و تبعیت از الزامات گفت‏‌وگو حرکت می‏‌کند. یکی از موانع اصلی توسعه ارتباطات در کشور ایران، غیرگفت‏‌وگویی بودن آن است. جامعه ایران، جامعه‏‌ای متکثر، چندپاره، متنوع و متعدد است که رسانه و پیام‏‌های آن، نمی‏‌تواند شکل واحدی داشته باشد و باید گروه‏‌های مخاطب متفاوت مورد توجه قرار گیرند.

      در جامعه شبکه‌‏ای، امر خُرد بر یک امر کلان می‏‌تواند پیشی بگیرد. مانوئل کاستلز، نظریه‏‌پرداز جامعه شبکه‏‌ای، معتقد است، فضاها، شامل فضاهای شهری، فضاهای اجتماعی، فضاهای سیاسی، فضاهای فرهنگی و نظایر آن، یا به عبارتی گفتمان‏‌ها، نسبت به مکان‏‌ها و سازمان‏‌ها، اولویت و اهمیت پیدا می‏‌کنند. سازمان‏‌ها و نهادهایی که در همان گفتمان گذشته خود، می‏‌خواهند سیاست بورزند، ناموفق خواهند بود؛ مگر اینکه بتوانند خود را با شرایط جدید متحول کنند.

     در جامعه شبکه‏‌ای، فضاهای مجازی و فضاهای سایبر، نسبت به فضاهای واقعی اهمیت پیدا می‏‌کند. سیاست و برنامه‏‌ای موفق خواهد بود که بتواند، پیوند و تعامل میان فضای مجازی و فضای واقعی را ایجاد کند. به عبارت دیگر، حرکت از فضای مجازی به فضای واقعی و از فضای واقعی به فضای مجازی باشد. در جامعه شبکه‏‌ای، عناصر غیرمادی توسعه، مانند اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی، سرمایه اجتماعی، برخورداری از هویت شهروندی، جلوگیری از هویت‏‌های خشن که برساخته می‏‌شوند و همچنین جایگزینی هویت‏‌های برنامه‏‌ریزی شده به‏‌جای هویت‏‌های متصلب، مطمح‏ نظر خواهد بود.

     در برنامه ششم، مسأله ارتباطات در ایران و نسبت بین مسأله توسعه و ارتباطات مشخص نشده است. در تصور برنامه‏‌ریزان کشور، ارتباطات به صورت عام و رسانه‏‌ها به صورت خاص در نظر گرفته شده و هدف مسئولان از توسعه رسانه‏‌ها، جبران عیوب و ضعف‏‌های حاکمیت تلقی می‏‌شود. این تصور نادرستی است که در شاکله برنامه ششم و نگاهی که به مقوله ارتباطات داشته، خود را نشان می‌دهد. در این زمینه لازم است، نگاه به توسعه ارتباطات دگرگون شود. آنچه در این زمینه مورد نیاز است، تقدم سیاستگذاری بر برنامه‏‌ریزی است.

        لازم است، سیاستگذاران و برنامه‏‌ریزانِ بخش ارتباطات برنامه توسعه، قبل از برنامه‏‌ریزی به این سؤالات پاسخ دهند: هدف یک رسانه چیست؟ مخاطب باید فعال باشد یا منفعل؟ آیا سیاستگذاری ارتباطات، مختص حوزه تبلیغات است و یا حوزه تعاملی دوسویه میان نهادهای حاکمیتی و رسانه‏‌ها مدنظر است؟ شاخص‏‌های رسانه مطلوب برای حاکمیت چیست؟ چه تحولاتی برای ورود به جامعه شبکه‌ای مورد نیاز است؟

      به طور اصولی، سیاستگذاری ارتباطی مطلوب، آن است که مخاطبان را فعال کند، نه اینکه آن را منفعل سازد. سیاست درست ارتباطی، باید به رسانه‌‏ها، پیوستگی و هم‏‌پذیری بدهد و مرگ‏‌ومیر نشریات را کاهش دهد. سیاست ارتباطی، نباید معطوف به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان صداوسیما و وزارت ارتباطات و فناوری باشد. مقوله ارتباطات، باید در همه بخش‏‌ها از جمله دانشگاه، اقتصاد، سیاست‏‌های جمعیتی، سیاست‏‌های زنان، جوانان و نظایر آن دیده شود.

     همچنین تدوین برنامه توسعه برای هیچ کشوری، نمی‌تواند بدون توجه به واقعیت‌ها و مسایل جهانی، قدرت رسانه‌ها و تحول ارتباطات باشد. شورای برنامه یونسکو، مجموعه‌ای از شاخص‌های توسعه ارتباطات را بیان کرده است که کار ارزیابی در سطح ملی را تسهیل می‌کند. این شاخص‌ها حول پنج محور زیر است:

-  استقرار مجموعه‌ای از قواعد و قوانین، در جهت تقویت و حمایت از آزادی بیان، آزادی و کثرت‌گرایی رسانه‌ها.

- کثرت و تنوع رسانه‌ها، استقرار چارچوب اقتصادی مناسب، برای آنکه کلیه فعالان درحوزه رسانه‌ها در شرایط برابر از نظر رقابت قرار گرفته باشند.

- رسانه‌ها به عنوان مرکز و محلی برای گفتگوی آزاد و دموکراتیک.

- آموزش حرفه‌ای و حمایت از نهادهای آموزشی، در جهت گسترش آزادی بیان، کثرت‌گرایی و تنوع.

-  وجود زیرساخت‌ها و ظرفیت‌های بنیادین لازم برای حمایت از رسانه‌های مستقل و کثرت‌گرا.

    اساس سیاستگذاری مناسب در حوزه ارتباطات، بعد از توجه به مسایل جهانی و بشری، پذیرش تغییرات پیش‏رو می‏‌باشد. آن سیاست و برنامه‏‌ای موثر خواهد بود که از طریق هم‏‌نگری حاکمیت، پژوهشگران ارتباطات، تولیدکنندگان محتوا و متولیان فناوری، با نگاهی به مسایل  جهانی، طراحی و تدوین شده باشد. وجود فهم مشترک و سازگاری جامعه، حکومت و فناوری با یکدیگر، سبب موفقیت در توسعه ارتباطات خواهد بود.

    بر اساس تحولات ارتباطی و فناوری­‌های اطلاعات، جامعه ایران در معرض ورود به «جامعه شبکه­‌ای» است. در یک سو گسترش فناوری­‌ها قرار دارد و در سوی دیگر، جامعه با ناسازگاری­‌ها به لحاظ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مواجه است. جامعه ایران، دچار «اختلال­‌های ارتباطی»، «انسدادهای ارتباطی» و «ناتوانایی­‌های ارتباطی» است. برای رفع این مشکلات، با اتخاذ سیاست‏‌هایی، «توانش ارتباطی» باید در جامعه افزایش یابد. ضروری است، سیاستگذاران و برنامه­‌ریزان کاری کنند، مفاهمه جای سوءتفاهم را بگیرد.

     جامعه ایران از طریق شبکه‌­ای شدن، باید به سمت «نظام ارتباطی گشوده» حرکت کند. در اینجا، نهادهای مدنی، نهادهای غیردولتی و بخش خصوصی، در کنار نهاد حکومت قرار می‏‌گیرند و هم‏‌افزایی می‏‌کنند. رسانه‏‌ها، اعم از رادیو، تلویزیون، مطبوعات، میزان دسترسی به اینترنت و شبکه‏‌های اجتماعی، شبکه‏‌های مجازی، ماهواره و امثال آن، مجاری انتقال پیام است. باید بررسی شود که چگونه می‏‌توان به رسانه‏‌ها اعتماد کرد تا ارتباطات در جامعه روان شود.

    دکتر کاظم معتمدنژاد، استاد فقید علوم ارتباطات، معتقد بود، به تناسب دگرگونی‏‌های بنیادینی که در حوزه فناوری‌های اطلاعات و ارتباطات و نیز سیاست‏‌ها و برنامه‏‌ریزی‌های ارتباطی که در سطح بین‌المللی رخ داده است، برنامه‏‌های آموزشی و سیاستگذاری‏‌های ارتباطی در ایران باید تحول یابد. اساس این تحول که هم سطوح علمی و آموزشی و هم سطوح برنامه‏‌ریزی و اجرایی را دربرمی‏‌گرفت، تحول در نگرش‏‌ها و ایجاد ساختارها و نهادهای متناسب بود. تاکید فراوان او بر شناخت آثار و پیامدهای ورود به «جامعه اطلاعاتی و ارتباطی» و کوشش برای تبیین نقش «وسایل ارتباطی آزاد، مستقل و کثرت‏‌گرا» در این موقعیت و تأسیس و گسترش نهادهای مستقل و نوین ارتباطی در حوزه آموزش، پژوهش و امور حرفه‏‌ای و تخصصی، نقاط برجسته این رویکرد بود؛ چنین رویکردی در برنامه ششم توسعه دیده نمی‏‌شود.

    مشکل دیگر برنامه ششم، فقدان رویکرد مسأله‏‌محوری برنامه می‏‌باشد؛ اساساٌ یک برنامه توسعه، لازم است به طور هدفمند، در پی حل مسأله باشد. رویکرد مسأله­‌محور بودن در سیاستگذاری و هم برنامه­‌ریزی توسعه، این است که اگر درد را درست تشخیص ندهیم، دسترسی ما به بهترین داروها و درمان­‌ها، چاره­‌ساز نخواهد بود.

    همچنین در برنامه ششم، یکی از مهم‏ترین گلوگاه‌های ارتباطات که فضای سایبر است، به درستی مورد توجه قرار نگرفته است. نگاه راهبردی و کاربردی به شبکه ملی اطلاعات نیز در این برنامه دیده نمی‌شود. تقویت زیرساخت و نرم‌‏افزار برای ساخت شبکه‏‌های اجتماعی، پدیده‏‌های نوظهور از منظر تکنولوژیک، محتوای دیجیتالی و مواردی از این دست، از دیگر موضوعات و مسائل مهمی بوده که در این برنامه توجه درستی از جنبه محتوایی و نرم‏‌افز‏اری بدان نشده است.

        نقد آخر بر برنامه ششم توسعه این است که در مسائل توسعه‌­یافتگی یا توسعه‌نیافتگی، روش توسعه اهمیت بسیاری دارد. دکتر هادی خانیکی معتقد است، اگر روش، روش توسعه­‌ای باشد، بینش هم سودمند خواهد بود. یکی از بحران­‌هایی که در عرصه ارتباطات کشور ایران وجود دارد، این است که تکنولوژی، جای رسانه را گرفته است. این نگاه سخت‏‌افزارانه به مقوله ارتباطات، در لایحه برنامه ششم، به طور مشخص دیده می‏‌شود. در حوزه ارتباطات توسعه، باید برنامه تبدیل به گفتگوهای بین­‌الاذهان شود که در درون آن، تضارب آرا در جامعه شکل بگیرد.

        اکنون به نظر می‌رسد، امکان دستیابى به افق سند چشم‏‌انداز بیست‏ ساله مبتنی بر جامعه‌ای «برخوردار از دانش پیشرفته»، «توانا در تولید علم و فناوری»، «متکی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی در تولید ملی»، دست‌کم در بخش ارتباطات، با توجه به لایحه برنامه ششم توسعه وجود ندارد. در این لایحه لازم است، مسأله کنونی توسعه ارتباطات که همان ورود به جامعه شبکه‏‌ای است، به عنوان محور برنامه، مورد توجه قرار گیرد. سپس با ترسیم زیرساخت‏‌هاى ارتباطى و اطلاعاتى موردنیاز برای جامعه شبکه‏‌ای و با امعان نظر به شرایط بومى و ملى ایران، گام‏‌هاى عملى و واقعى جهت تحقق آرمان‏‌های سند چشم‏‌انداز بیست‏ ساله برداشته شود.

یادداشت: قادر باستانی؛ کارشناس رسانه و استاد دانشگاه

کد خبر : ۴۰۰۳۶۵