رهبر ارکستر "یارآوا" در گفتگو با ایلنا مطرح کرد؛
چاپ پارتیتور مهمتر از انتشار سیدی است/ برای اجرا در مکانهای تاریخی برخی دایهی دلسوزتر از مادر هستند
جلالی میگوید: اغلب نه کمبود بودجه، نه موضوع و نه ایده، بلکه تعصبات خشک و خام، جلوی راه پیشرفت فرهنگی و هنری را میگیرد. این مسئله، جدا از دخالتهای سلیقهای، مشکل دیگری هم در مسیر خود دارد و آن افرادی هستند که انگار از فرط بیکاری، کارشان این است که به دیگران ایرادهای غیرعلمی و غیراصولی بگیرند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، تشکیل گروه و ارکستر را باید یکی از اتفاقات خوب عرصه موسیقی دانست. این اتفاق نشانه حیات هنری هنرمندان و فعالان عرصه موسیقی است. البته این استمرار حیات و تولید محتواست که ارزش و بهای هر گروه را تعیین میکند. این درحالیست که گروههای مستقل به دلیل عدم حمایتهای مالی و هزینههای سرسام آورِ فعالیت و تولید، عمر کوتاهی دارند.
با توجه به چنین معضلی است که فعالیت گروههای مستقل قدیمی ارزش مییابد. تکلیف گروههای دولتی برای تامین هزینههای مالی، مشخص است، این گروههای مستقل هستند که باید برای بقا در تمام سال فعالیت کنند و تولید محتوا داشته باشند. این دسته از گروهها نیز دستهبندی دارند؛ آنهایی که صرفا به اجرای کنسرت میپردازند و گاه تولید محتوا دارند و گروههایی که صرفا به برگزاری کنسرت نمیپردازند و برای بقا و ارتقاء موسیقی در سبک و سیاقی خاص به امور دیگری چون آموزش و پژوهش و موارد دیگر میپردازند. «یارآوا» یکی از همین گروههاست. این گروه طی سالهای اخیر در زمینه برگزاری جشنوارههای مستقل، آموزش، تولید قطعات، همکاری با هنرمندان معتبر و اجراهای داخلی و برونمرزی، فعالیتهای مستمر داشته است.
مدتی است اخبار کمی از یارآوا و فعالیتهایش در رسانهها منتشرمیشود. در این فضا؛ این شائبه پیش میآید که گروه فعالیت خود را تعطیل کرده است اما ارکستر یارآوا چندی قبل در موزه هنرهای معاصر تهران طی دو روز به اجرای قطعاتی تولیدی پرداخت.
مهدی جلالی، سرپرست و رهبر ارکستر گروه یارآوا در این گفتگو که بخش دوم از گفتگوی بلند او با ایلنا است، به همین موضوع پرداخته است. در ادامه گفتگوی ایلنا با این رهبر اکستر را میخوانید.
از فعالیتهای اخیر گروه یارآوا بگویید. ظاهرا اینگونه است که فعالیتها و عملکرد گروه، نسبت به سالهای قبل کمتر شده است؟
چقدر خوشحالم که این سؤال را میپرسید! چراکه میتوانم در جواب، گلهای داشته باشم از رسانهها و خبرگزاریها که اخبار یارآوا را به صورت کامل پوشش نمیدهند و این مسئله آنقدر وسیع اتفاق افتاده که خود شما به عنوان خبرنگار تصورتان این است که فعالیت گروه کم شده، در صورتی که کاملاً برعکس؛ فعالیت گروه خیلی زیاد شده! البته تمام تقصیر را نمیشود به گردن دیگران انداخت، احتمال دارد که خودِ ما نیز درست اطلاعرسانی نکرده باشیم.
الان میتوانید اطلاعرسانی کنید.
من از همین فرصتی که به واسطهی این سؤال پیش آمد، استفاده میکنم و به بخشی از فعالیتهای سه چهار ماه اخیر یارآوا اشاره میکنم. شهریور گذشته هفتمین دوره از «فستیوال بینالمللی موسیقی الکترونیک تهران» را طی ۸ روز با ۳۲ رویداد شامل ۸ کنسرت، ۱۲ سخنرانی، ۵ کارگاه، ۲ سمینار و مسترکلاس برگزار کردیم. مراسم و اجرای قطعات نهمین دوره از مسابقهی آهنگسازی موسیقی الکتروآکوستیک «جایزهی رضا کروریان» را در همین دوران و همزمان با فستیوال برگزار کردیم. امسال هم به رسم چند سال اخیر، مسابقهی بخش دانشجویی را با همکاری دانشگاه هنر تهران برگزار کردیم که به نسبت هر سال، جنبهی جدیتری به خود گرفت و قصد داریم از سال آینده حتی خیلی جدیتر به این مقولهی مهم بپردازیم.
از اجرای رشت بگویید. اجرای شهرستان برای شما و اعضای ارکستر، چگونه تجربهای بود؟
پیش از برگزاری فستیوال، اجرای رشت را داشتیم که از نظر شخص من یکی از مهمترین دستاوردهای سالهای اخیر بود. با توجه به پتانسیلهای موجود در این شهر و حتی میتوان گفت در استان گیلان و علاقمندی و کنجکاوی و اشتیاق برای موسیقی معاصر در شهر رشت، «آنسامبل معاصر رشت یارآوا» را تأسیس کرده بودیم و با وجود اینکه اولین اجرای رسمی آن، لغو شده بود؛ اما در نهایت و چندی بعد، اجرای این آنسامبل با آثاری از شاهرخ خواجهنوری و بابک آلحیدر در مردادماه برگزار شد.
چه روندی طی شد؟
مهرماه، استودیوی الکترونیک یارآوا اولین برنامه از سری برنامههای «پژواک» که به تحلیل و بررسی آثار فستیوال اختصاص دارد را با برند هاپفر برگزار کرد. سفارش چندین قطعهی جدید برای ارکستر مدرن یارآوا و آنسامبل معاصر رشت دادیم. بلافاصله در تهران فراخوان جذب نوازنده برای ارکستر دادیم و قبل از آنکه تمرینات ارکستر را شروع کنیم، پروژههای موزهی هنرهای معاصر تهران و کارخانهی نوآوری آزادی پیش آمد، و بعد جلسهی نقد و بررسی اجرای موزه. الان هم مشغول تمرین برای کنسرت بعدی در آذر هستیم و عملاً چند ماه اخیر را آنچنان با برنامههای سنگین درگیر بودیم که زمان خالیای برای برنامهی دیگری باقی نمیگذاشت.
یارآوا که همواره روی تولیدات آثار فاخر تاکید داشته، طی دو، سه سال گذشته روی چه موضوعاتی متمرکز بوده است؟
من ترجیح میدهم از کلمهی «فاخر» استفاده نکنم. شاید بهتر باشد به جای آن از کلماتی مثل «موسیقی جدی» یا «آکادمیک» استفاده کنیم و یا دقیقاً اشاره کنیم به کاری که بیشتر با آن شناخته میشویم؛ یعنی «موسیقی معاصر» و «موسیقی الکترونیک». به طور دقیق و مشخص، از نیمهی سال ۱۴۰۱ حدود یک سال هیچ فعالیت صحنهای و اجرایی نداشتیم، اما بعد از آن دوباره فعالیتهای اجرایی را شروع کردیم و به طور مشخص بیشتر روی موسیقی الکترونیک متمرکز بودیم. سه سیدی که هر سه در حیطهی موسیقی الکترونیک هستند را منتشر کردیم که انتشار آنها همراه با کنسرت اجرای قطعات بود.
یکی از دلایل دیده نشدن تولیدات یارآوا و انعکاس اخبار فعالیتهایش در رسانهها عدم برگزاری نشستهای خبری و مراسم رونمایی از آثار است.
به طور کل من ارتباط خوبی با «مراسم رونمایی» ندارم! ترجیح میدهم به جای مراسم رونمایی، جلسهی نقد و بررسی یا اجرای قطعات داشته باشیم. البته این طرز فکر به طور کل در گروه هم حاکم است و دیگر اعضای گروه نیز همین باور را دارند.
مقوله آموزش همچنان برای یارآوا اولویت است؟
در حیطهی آموزش نیز همچنان آکادمی موسیقی یارآوا مثل قبل فعال است. بیشترین و مهمترین بخش فعالیت آموزشی ما، همانطور که بالاتر اشاره کردم، در فستیوال اتفاق میافتد؛ اما در طول سال کلاسهای آموزشی برقرار است که البته فقط شامل موسیقی الکترونیک نمیشود و بخشهای مختلفی از جمله آموزش ساز، دروس تئوری، آهنگسازی و غیره را شامل میشود.
آیا بخشها و زیرمجموعههای جدیدی به گروه اضافه شده؟
بله. البته یکی از مهمترین آنها را اشاره کردم که «آنسامبل معاصر رشت یارآوا» است. اما علاوه بر آن، به تازگی بخشی را تحت عنوان «شبکههای اجتماعی» راهاندازی کردیم که در همین مدت کوتاه صفحههای اختصاصی آنسامبل رشت و نشر وایاِمجی را راهاندازی کرده و برنامههای درازمدتی برای آن در نظر داریم که به مرور آنها را عملی خواهیم کرد. اما دو بخش دیگر که مایلم به آنها اشاره کنم، نشر وایاِمجی و نشریهی «تکساز» است که این دو بخش از بخشهای قدیمی بودند و بهتازگی دچار تغییرات قابل توجه و روبهرشدی شدند.
آن تغییرات رو به رشد چه مواردی بودهاند؟
نشر، شکل سازمان یافته و مشخصی به خود گرفته که هم اکنون ۴ نفر به طور مرتب و ثابت در آن فعال هستند و از دستاوردهای این جریان میتوان به راهاندازی بخش بینالمللی دیجیتال آن اشاره کرد. هم اکنون نشر بر روی پلتفرمهای بینالمللی مثل اسپاتیفای، اپل موزیک، آمازون موزیک و …فعال شده و این روند همچنان ادامه دارد و پلتفرمهای دیگری نیز به این لیست افزوده خواهند شد. ما تصمیم داریم که از این پس حتی آثاری را فقط به شکل دیجیتال منتشر کنیم و البته آثاری که به صورت فیزیکی منتشر میشوند نیز، همچنان روی پلتفرمهای آنلاین منتشر خواهند شد.
گویا نشریه «تک ساز»، مدت زیادی فعالیتی نداشته؟
بله. در ارتباط با نشریهی «تکساز» قضیه خیلی جدیتر و برای شخص من هیجانانگیزتر است؛ چراکه این نشریه بیش از ۱۳ سال است که فعالیتی نداشته و تنها با انتشار دو شماره، پشت حجم انبوهی از کارهای دیگر مسکوت مانده بود.
این نشریه درباره چیست؟
برای کسانی که با این نشریه آشنایی ندارند توضیح میدهم که این نشریه برای انتشار پارتیسیون است و آثار آهنگسازان معاصر (با تمرکز روی آهنگسازان معاصر ایرانی)، برای ساز سولو که قابلیت چاپ در یک مجموعهی کامل ندارند را منتشر میکند. اما اکنون، پس از این همه سال، دو شماره آمادهی چاپ داریم که قرار است به زودی آثاری از امیر تیموری و شادی کسایی منتشر شوند. این بخش برای من بسیار ارزشمند است، زیرا همانطور که یکبار دیگر در گفتوگویی با شما در رابطه با چاپ کتابم برای اوکولهله اشاره کرده بودم، از نظر من چاپ پارتیتور به مراتب مهمتر از سیدی است.
چرا چاپ پارتیتور را مهمتر میدانید؟
این مسئله در فرهنگ موسیقی ما بسیار مهجور و ضعیف است؛ به خصوص که موسیقی دستگاهی ما، که بسیار فراگیر است، فرهنگ غنی شفاهی دارد و متأسفانه این فرهنگ به انواع دیگر موسیقی هم سرایت کرده و اصولاً چاپ پارتیتور، آن هم در حیطهی موسیقی معاصر، بسیار نادر است. حال آنکه این امر، امری بسیار مهم و واجب برای آموزش، حفظ، نگهداری، عرضه و اجرای موسیقی و بالا بردن سطح دانش جامعهی موسیقی است. نکتهی جالبتر این است که همان موسیقی دستگاهی که به آن اشاره کردم، امروز وضعیت خوبی در این زمینه دارد و کتابهای نت بسیاری حتی از آثار قدما منتشر شده؛ اما از آنجایی که مخاطب موسیقی معاصر محدود است و برای ناشران توجیه اقتصادی ندارد، معمولاً منتشر نمیشوند.
اجرا در مکانهای معتبر فرهنگی و هنری یکی از کارهای مرسوم ارکسترهای خصوصی و دولتی در کشورهای اروپایی است. این رویه تا چه حد مورد توجه بوده؛ با توجه به اینکه کشورمان بستر گستردهای از بناها و اماکن تاریخی و فرهنگی است؟
همانطور که خودتان اشاره کردید، دقیقا همینطور است. این مسئله آن قدر مرسوم و در ارتباط با موسیقی معاصر و موسیقی الکترونیک حائز اهمیت است که، به عنوان مثال خودِ من بیشتر کنسرتهایی که خارج از ایران داشتم، خارج از سالنهای رسمی کنسرت بوده است. به عنوان نمونه اولین اجرای من خارج از ایران در یک کلیسای قدیمی و معروف در شهر هانوفر آلمان به نام کلیسای مارکوس بود که در این کلیسا به طور مرتب کنسرت اجرا میشود. یا اجرای من در بینال ونیز، در یکی از مهمترین و قدیمیترین کتابخانههای ایتالیا به نام کتابخانهیمارچیانا برگزار شد؛ بنایی کاملاً تاریخی. بیشترین تعداد کنسرتهایی که خارج از ایران داشتم نیز در موزهها و گالریها برگزار شدهاند.
هنوز اجرا در مکانهایی غیر از سالنهای کنسرت، در کشورمان جا نیفتاده است.
موسیقی معاصر سالیان سال است که از سالنهای کنسرت خارج شده؛ نه اینکه هیچ کنسرتی در سالن اجرا نشود، اما تمایل خودِ هنرمندان هم بیشتر به سمت فضاهای نامتعارف و خارج از چهارچوبهای سنتی و کلاسیک است. و البته این مسئله فقط شامل موسیقی معاصر نمیشود. شما انواع دیگر از موسیقی، از کلاسیک گرفته تا پاپ و غیره را نیز در مکانهای خارج از سالنهای کنسرت میبینید یا، همانطور که اشاره کردید، در بناهای تاریخی. این اتفاق در ایران کمکم و طی سالیان اخیر رخ داده است. البته پیش از انقلاب، اجرای مانترای اشتوکهاوزن در سرای مشیر و پرسپولیس زناکیس در تختجمشید رخ داده بود.
چرا در زمینه اجرا در مکانهای غیر سالن، روندی تنزلی داشتهایم؟
سلیقهای نگاه کردن و در مواردی «یک بام و دو هوا» بودن سیاستهای فرهنگی دلیل آن است و گرنه زیرساختهای عملی شدن این کار یا وجود دارد یا به راحتی قابل ایجاد است. هنرمندان هم از این مسئله بسیار استقبال میکنند و مایل به انجام پروژههایی این چنینی هستند. اما اغلب نه کمبود بودجه، نه موضوع و نه ایده، بلکه تعصبات خشک و خام، جلوی راه پیشرفت فرهنگی و هنری را گرفته و میگیرد. این مسئله، جدا از دخالتهای سلیقهای، مشکل دیگری هم در مسیر خود دارد و آن افرادی هستند که انگار از فرط بیکاری، کارشان این است که به دیگران ایرادهای غیرعلمی و غیراصولی بگیرند. به عنوان مثال، فلان کنسرت قرار است در فلان مکان برگزار شود یا شده، و حالا عدهای «دایهی دلسوزتر از مادر» پیدا میشوند تا بدون تحقیق و بررسی میدانی و مشاهدهی شرایط، از راه دور اعلام کنند که این حرکت چقدر برای آن مکان مخرب بوده است! حال آنکه تمامِ عدم رسیدگیها و مرمتهای دائمی لازم و به موقع، عدم توجه و برنامهریزی و تخصیص بودجه برای حفظ و نگهداری، عدم فرهنگسازی برای عموم مردم در مواجهه با آثار تاریخی، همه و همه نادیده گرفته شده و فقط همین یک کنسرت، عامل مخرب و ویرانی میراث تاریخی ما قلمداد میشود.