مجموعه شعر «از زیتونزار تا دشت گوزن» رونمایی شد

مجموعه شعر «از زیتونزار تا دشت گوزن» شامل سرودههای فرزاد کریمی طی برگزاری یک نشست مورد معرفی و تحلیل قرار گرفت.
به گزارش خبرنگار ایلنا، نشست رونمایی و بررسی مجموعهشعر «از زیتونزار تا دشت گوزن»، سرودهی فرزاد کریمی در اصفهان برگزار شد.
این رویداد در تاریخ ۲۳ مهرماه، در تالار کتابخانهی خانهی مشروطیت اصفهان، با حضور علاقمندان به شعر و ادبیات برگزار شد.
سخنران نخست نشست ریحانه واعظ شهرستانی بود. این شاعر و مدرس ادبیات با اشاره به نام مجموعه و این که چنین نامی قاعدتاً باید در ادامهی یک سیر تطور از دفترهای پیشین شاعر بهدست آمده باشد.
به عقیدهی وی شاعر از دورهی تقلید و تمایز عبور کرده، دیگر بهدنبال رسیدن به تشخص شاعرانه است که البته کاری دشوار است.
این منتقد ادبی شعرهای این مجموعه را جریانی زنده از واقعیت، تاریخ و اسطوره قلمداد کرد. از دید او نگاه شاعر به گوزن، نگاهی اسطورهای نیست. شاعر بیشتر زیبایی و چست و چالاکی و تیزپایی گوزن را مد نظر داشته است. گوزن برای شاعر نمادی از معشوق است، آن الاههای که در ذهن اوست. برای نمونه بخشی از یک شعر: «زن از زیبا گوزنتر بود/ از قامت من یکی دو انگشت بلندتر/ مجبور بود برود/ مثل گوزن که مجبور است برود به سرزمینهای گرم/ وقت یخبندان/ و من آنجا بودم/ که گوزنتر از زیبا میدوید». در اینجا گوزن ملاک و معیار زیبایی است، نه خود زیبایی. این یکی از روشهای متعینکردن معشوق در شعر برای شاعر است. این برخلاف شعر کلاسیک ماست که معشوق در آنها تعین ویژهای ندارد. گوزن در شعرهای این مجموعه نمادی برای معشوق است و میتواند در جایگاه معشوق ابدی نیز قرار بگیرد. او یک معشوق واحد نیست و گوزن در شعرهای مختلف نشانهای از معشوقهای گوناگون است.
واعظ شهرستانی بازگشت سریع شاعر از روایتهای تاریخی و اسطورهای به واقعیت عینی را شگردی پسامدرن در شعر فرزاد کریمی دانست؛ شگردی که مخاطب را از رؤیای پیشساختهاش خارج میکند و در زمان حال فرودش میآورد. شاعر توانسته با زبانی ادیبانه و نه فاخر که گاه از عبارتهای زبان گفتاری نیز در آن به کار رفته توانسته شعر خود را و زبان شعری خود را تشخص ببخشد.
سخنران بعدی نشست امیرحسین یاوری، شاعر و منتقد ادبی، بود. وی در آغاز با اشاره به نام مجموعه «از زیتونزار تا دشت گوزن»، واژههای زیتون، گوزن و زن را پربسامدترین واژهها در مجموعه معرفی کرد.
وی نقش کشف و شهود را در آثار این مجموعه بسیار پررنگ دانست اگرچه راوی در روزمرگیهای عاقلانه دستوپا میزند، بهویژه در شعرهایی که این منتقد ادبی آنها را شعرهای دکترانه نام نهاده است. او در این دفتر نمونههایی از بازیهای فرمی و زبانی رضا براهنی، نمونههایی از تفاخر زبانی شاملو شامل سجعبندیها و تکرارهای ریتمیک و نمونههایی. بازیهای زبانی شاعر در این اثر برخلاف بازیهای زبانی براهنی در سطح زبان باقی نمانده، وارد سطح فلسفی زبان شده است.
این منتقد ادبی در استفادهی شاعر از نشانهها جایگزینی گلی مثل پلیونیا بهجای چشم گوزن اشاره کرد که شکل ظاهری برگهای این گل چگونه میتواند به خوبی نشانگر چشم گوزن باشد. گوزن در شعرهایاین مجموعه همیشه در جایگاه معشوق نیست. گاهی شاعر تعمد دارد بگوید این گوزن خود من هستم. فرم شعر کریمی مانند اسلیمیهای شرقی است و نه مانند فرمهای غربی دایره در دایره نیست. برای مثال دایرههای تاریخی صفویه تا افشاریه تا قاجاریه و تا امروز در ادامهی هم، اسلیمیوار و تو در تو هستند. ماهیت نشانهها در شعرها مدام در حال تغییر است، از بود به نبود، از هستی به نیستی. این تغییر نه در وجه زبانی که در وجه روایی اتفاق میافتد.
سخنران پایانی و دبیر نشست شکوفه نقیپور بود. این پژوهشگر هنری و ادبی در آغاز به بررسی عنوان مجموعه پرداخت و تفاوتی که میان انبوهی زیتونزار و تاریکی ناشی از این تراکم با بازبودن دشت و روشنایی حاکم بر آن وجود دارد.
به عقیدهی او کریمی در این مجموعه از اسطورههایی که در دفترهای پیشین بر آن تأکید زیاد داشته بیرون آمده، به دنیای واقعیت نزدیک شده است. بدین ترتیب، تصویرهای شاعرانه بسیار ملموس و امروزی است.
برای نمونه در بخشی از شعر شماره ۱۶: «حالا خیال کن توی راهبندان نیایش/ دستش را محکم توی دست گرفته باشی/ که تقلایش برای بیرونکشیدن دست بیهوده باشد/ و لبخند فاتح زده باشی/ چنان که نادر هند را/ و گفته باشد بوسه نمیهد/ چنان که عباسمیرزا ترکمانچای را/ و دست را رها کرده باشی/ رها توی صندلی خودت/ به ماشینهای بسیار فکر کرده باشی/ که توی هرکدام بوسهای در جریان است».
جلال ستاری در کتاب «اسطوره و نماد در ادبیات ایران» تأکید دارد که صرف بازگویی و بازنمایی اسطوره باعث ماندگاری آن نمیشود. آنچه اسطوره را ماندگار میسازد این است که بتوانیم آن را در روزگار خودمان دریابیم و برای آن کارکرد بیابیم.
در مجموعه شعر مورد بحث میتوان به اسطورهی پرومتئوس اشاره کرد که باوجود اگاهی از مجازات خدایان برای دزدیدن آتش و رساندن آن به آدمیان دست به این کار میزند و به مجازات دشوار آن نیز تن میدهد. در زندگی انسانی نیز همین اتفاق به صورت یک چرخهی پرومتئهای میافتد. انسانی که در شعرهای فرزاد کریمی حضور دارد تن به این چرخهی آگاهی داده و پای دشواریهای آن ایستاده است.