پنجمین نشست جشنواره آیینی سنتی برگزار شد/«تئاتر سایه عروسکی در ایران مهجور مانده است»

پنجمین نشست تخصصی این رویداد با عنوان «سایههای سنتی شرق: بازیهای خیال» در تالار مشاهیر مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.
به گزارش ایلنا به نقل از ستاد خبری جشنواره آیینیسنتی، پنجمین نشست تخصصی این رویداد با عنوان «سایههای سنتی شرق: بازیهای خیال» روز دوشنبه هفتم مهرماه ۱۴۰۴ از ساعت ۱۵ در تالار مشاهیر مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.
این نشست با حضور سیاوش ستاری دبیر جشنواره، ابراهیم گلهدارزاده دبیر بخش پژوهش و جمعی از هنرمندان و پژوهشگران برگزار شد.
سخنرانان نشست پنجم نیز سلما محسنی، مریم دادخواه، نگین کشفی، محمود دهقان هراتی، نازلی اومیت (ترکیه)، آرمینه خاچاطوریان (ارمنستان) بودند.
در ابتدای برنامه ابراهیم گلهدار زاده در اشاره به نقش آتش در نمایش سایه گفت: آتش و صفات مربوط به آن همانند گرما و سوزان بودن در فرهنگ شفاهی ما جنبه جذابی دارد. این صفات از آن جهت مورد توجه است که آتش همواره هم فرزند بوده یعنی به واسطه سایش دو چوب نا هم همجنس فرزند و مولودی به نام آتش زاده میشد و از طرف دیگر همیشه مثل یک پیامآور است که انگار قربانی را او میآورد و میبرد. در ادامه ما در ایران و در همه جای جهان اسطورهشناسی غرب یعنی از غرب هندوستان تا اروپا سه آتش داریم. آتش جایگاهی بزرگ و در واقع جلوهای مقدس در دوران باستان دارد اما وقتی چیزی مقدس است نقطه مقابلش، نامقدس میشود بنابراین اولین ایده این میشود که احتمالا سایه یک امر نامقدس است در حالیکه اینطور نیست.
وی در ادامه گفت: متاسفانه سن هیچکدام ما به خاطرهای از نمایش سایه بازی ایرانی نمیرسد، بنابراین ما ناگزیریم که خیال کنیم وقتی بسیاری از سایههای پیرامون ما در نگارگری و در مفهوم زیباشناسی ایرانی و تمدن هند و ایرانی رنگی هستند پررنگترین احتمال ممکن این میشود که ما سایههای رنگی به کار میبردیم چرا که در ایران از آن جهت که با هر چه که در مقابل نور بیاستد زاویه داریم بنابراین بسیار بعید است که یک ایرانی روی پردهای سفید سایهای سیاه بیاندازد. چون به لحاظ معنایی و بنیادی با ذهن انسان ایرانی به لحاظ آرکتایپیک نمیخواند و حال در این فضا اگر کسی بیاید و مقابل نور قرار بگیرد و رنگی رو بر پرده سفیدی بیفزاید اساساً نه تنها دیگر نامقدس نیست که انگار این رنگ با یک نیروی نورانی مقدس به پرده رسیده و با مفاهیم معنوی و قداست مد نظر ما در ایران کهن بسیار آشنا خواهد بود.
مریم دادخواه در بررسی نمایشهای سایه، سنت و عاملیت بخشی به فرودستان در تئاتر سایهای هندوستان با اشاره به اشکال مختلف این سنت هنری گفت: نگاهی که من به نمایش سایه دارم چیزی بیش از هنر اشباح است. این شیوه نمایشی در واقع یک تکنولوژی سیاسی بقاء است و در هند و البته بخش عمدهای از جنوب شرقی آسیا پرده، نور و عروسک واسطهای برای صدای افرادی که در حاشیه قرار گرفتهاند هستند برای تاب آوری، برای تمسخر بالادستان و برای مقاومت و در واقع میبینیم که چطور سنتهای مختلف نمایش سایه آن هجو و مجوز آیینی را حفظ میکنند تا بتوانند به مسیرشان ادامه بدهند و بعد از اینکه با استعمار مواجه میشوند هر چند از آن وجوه آیینی و سیاسی خود خالی میشوند و به امور جالب عامیانه تقلیل پیدا میکنند اما میتوانند به مرور فراتر از این آرشیوها و در رپرتوار حفظ شوند و اینها باعث میشود سیاستِ تئاتر سایه در واقع یک امر نسبی از این نمایش بسازد و یک امر واسطهمند و مبهمی را به ما نشان بدهد که وجود خطیر اما منعطف گروههای فرودست را بازتاب میدهد. بنابراین آنچه از سایه میگوییم ما یک نوع ایستادگی است و در اقتباسهای مدرنی که عروسک گردانها از این هنر استفاده میکنند برای مناقشات معاصری که امروز با آن مواجه هستند نشان میدهد که این فرم نه یک عتیقه موزهای یک رپرتوارِ زندهی بیان عقایدِ گروههای اقلیت است و اگر بخواهیم برگردیم به آن سوال که آیا فرودست میتواند سخنی بگوید میتوانیم بگوییم که دست کم در ارجاع به نمایش سایه، بله میتواند امادر سایه در قالب شبح و با یک صدای واسطهمند و شاید دقیقا به همین خاطر است که این صدا باقی مانده، یک صدای محافظت شده و منکسری که از یک بدن به بدن دیگر و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. نمایش سایه به ما میگوید که گذرا بودن یک ضعف نیست بلکه یک نشانه از تاب آوری است و شکننده بودنش نقطه قوتش است چون این اجازه را میدهد که از سانسور فرار کند و در حافظه باقی بماند و امروز هم همچنان به مبارزات محلی مردم در هند کمک کند.
در ادامه نازلیام اومیت در مورد خاستگاه و ریشههای تئاتر سایهای قره گوز و دلایل دوام در استمرار آن در ترکیه امروز گفت و از پروژه پژوهشی خود در باب اینکه این نوع نمایش را نمیتوان سایه نامید نکاتی را مطرح کرد و در ادامه با پرسش و پاسخ مخاطبان این بخش به اتمام رسید.
نگین کشفی اصل در مورد رهیافتی به امکانات دراماتیک نگارگری ایرانی برای احیای نمایش سایه عروسک ایران گفت: روش پژوهش من متفاوت از روش خانم دکتر دادخواه و خانم دکتر اومیت است و به این دلیل که ما در ایران اطلاعات و سند کافی درباره نمایش سایه عروسکی نداریم اگر مطالعه دوستان از نوع توصیفی تحلیلی باشد من ناچارا روش پژوهش تطبیقی تحلیلی را بکار بردهام و در واقع دست آویز من هنر نگارگری است و تلاش میکنم بر اساس تحلیل و برداشتهای شخصی خودم بتوانم وجهی مشترک بین این دو هنر پیدا کنم.
بر اساس مطالعاتی که داشتم یکی از دلایلی که احتمالا تئاتر سایه عروسکی در ایران مهجور مانده این است که ما گونههای نمایشی متنوعی داشتیم و اگر ایرانیها به دنبال سوگ نمایشها و نمایشهای شادیآور بودند گونههای نمایشی دیگری چون تعزیه و رو حوضی جوابگوی نیازشان بوده و اگر بخواهند روایت ملی خودشان را بشناسند یا بشنوند به سراغ پرده خوانی یا هنر نقالی میروند پس تئاترر عروسکی سایه احتمالا با سلیقه ایرانیها چندان جور نبوده و گونههای نمایشی دیگر غالب بودهاند.
وی در ادامه افزود: در مورد ریشه و خواستگاه نمایش سایه در ایران گفته میشود که شاید از راه ابریشم، چین، هند و کشورهای همسایه وارد شده باشد اما احتمالاً ما ایرانیان در بومیسازی کردن این هنر ضعیف عمل کردهایم. در بررسی نمایش سایه عروسکی در هند و دیگر تمدنها میبینیم که حکایتهای نمایش سایه با اسطورههایشان پیوند برقرار میکند اما در نمایش سایه ایران اگرچه درست است که اساس نمایش سایه بر تقابل خیر و شر است و ما در اسطورههای ایرانی مسئله ثنویت را داریم ولی شخصیتها، ایزدها و ایزدبانوهای ایرانی مینوی و انتزاعی هستند و فرم مشخصی ندارند که برعکس آن در تمدن هند خدایان و ایزد بانوان توصیف ظاهری دارند، چند دست و چند سر هستند و… حتی در مورد اشیایی که با آنها همراه است صحبت میشود و همین امر انتقال پیدا میکند به معماری و هنرهای تجسمی آنها و در واقع اگر بخواهند ایزدها، داستانها و روایتهایشان را در نمایشهایشان نشان دهند یک فرم مشخص و تثبیت شده دارند اما ما چنین امکانی را در ایران نداریم و دلیل آن انتزاعی بودن اسطورههای ایرانی است. پاسخ پیشنهادی به امکان احیای این گونه نمایشی بر بهرهگیری از هنر نگارگری استوار است. وجوه مشترکی همچون دوبعدی بودن و ایستایی فیگورها، ظرفیت ایجاد پیوند میان این دو هنر را فراهم میکند. برای تبیین این ارتباط، از مفهوم «هتروتوپیا» در اندیشه فلسفی بهره گرفته میشود؛ فضایی آستانهای و متفاوت که همچون خیال در فلسفه اسلامی، میان امر واقعی و خیالی قرار میگیرد. نمایش سایه و نگارگری هر دو میتوانند در چنین بستری به هم پیوند خورده و امکان بازآفرینی سنتی نوین را فراهم سازند.