مروری بر ترجمه مسعود رجب نیا از «دیوید کاپرفیلد»

ترجمه مسعود رجب نیا از رمان «دیوید کاپرفیلد» اثر چارلز دیکنز توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ سیزدهم رسیده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «دیوید کاپرفیلد» نوشته چارلز دیکنز یکی از آثار مهم ادبیات داستانی دنیاست که ترجمهها و اقتباسهای تصویری زیادی از آن منتشر شده است. در ایران نیز چندنسخه بازگردانی از آن وجود دارد و مترجمانی چون مسعود رجب نیا، احد علیقلیان، محمدرضا جعفری، لیلا سبحانی، نعیمه ظاهری، محسن سلیمانی، آرمین هدایتی، مهرداد وثوقی و… آن را ترجمه کرده اند.
ترجمه مسعود رجب نیا از این رمان که طی چنددهه گذشته توسط انتشارات امیرکبیر عرضه شده، به تازگی به چاپ سیزدهم رسیده است.
مسعود رجب نیا، متولد سال ۱۲۹۸ در تهران و درگذشته به سال ۱۳۷۷ در ترکیه است. او کار ترجمه را با «دیوید کاپرفیلد» شروع کرد اما بر ترجمه کتابهای تاریخی به ویژه آثاری که مربوط به تاریخ ایران باستان بودند، متمرکز شد. «اشکانیان (پارتیان)»، «عصر زرین فرهنگ ایران»، «نقشهای هندسی در هنر اسلامی»، «دون ژوان ایرانی»، «زرتشت و جهان غرب»، «کلیات تاریخ»، «میراث باستانی ایرانی»، «تاریه سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان»، «سه گفتار درباره آریاییان» و «کاپیتان محتاط» ازجمله آثاری هستند که این مترجم به فارسی برگردانده است.
این مترجم میگوید چارلز دیکنز هنگام نوشتن «دیوید کاپرفیلد»، مردی ۳۷ساله و نامآور بود و بیش از ۱۰ رمان و مقالات مختلفی را به چاپ رسانده بود. اما این رمان که کم و بیش شرح احوال خود اوست، سبک و شیوه داستانپردازی او را تا ۱۰ سال بعد زندگیاش دگرگون کرد. «دیوید کاپرفیلد» برای اولین بار سال ۱۸۴۹ به صورت سریالی منتشر شد و انتقادات اجتماعی کمتری را نسبت به دیگر نوشتههای دیکنز در خود جا داده بود.
قهرمان و شخصیت اصلی «دیوید کاپرفیلد» هم مانند «الیورتویست» یک پسر جوان است. نسخه کامل «دیوید کاپرفیلد» سال ۱۸۵۰ منتشر شد و خیلی از مطالبش منطبق با کودکی خود دیکنز بود. او نیز خود اینرمان را مهمتر از دیگر آثارش میدانست و گفته میشود در زمان پختگی قلمش آن را طی ۱۹ ماه نوشت. شخصیت دیوید کاپرفیلد، محبوبترین کاراکتر مخلوق دیکنز نزد خودش بود و بهنوعی، میتوان آن را زندگی نامه خودنوشت و روایتکننده زندگی دیکنز در سالهای کودکی دانست.
در «دیوید کاپرفیلد» مرد جوانی به همین نام حضور دارد که روایتهای داستانش به صورت اول شخص هستند و به خاطر سختیهای زندگی از دست ناپدریاش در لندن فرار، و زندگی جدیدی را شروع میکند. دیوید کاپرفیلد با از سر گذراندن فراز و فرودهای مختلف، به استعداد نویسندگی خود پی میبرد و…
رجب نیا سال ۱۳۲۹ این رمان دیکنز را ترجمه کرد و قسمتی از آن را به عنوان جلد اول به چاپ رساند. سال ۱۳۳۵ نیز باقی متن اثر منتشر شد. سال ۱۳۴۲ بود که نسخه کامل ترجمه این مترجم از «دیوید کاپرفیلد» توسط انتشارات پرستو منتشر شد و سال ۱۳۵۳ با بازنگری متن ترجمه و ویرایش دوباره، به انتشارات امیرکبیر منتقل شد.
مترجم مورد اشاره دارای مدارک کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته ادبیات فارسی بود که پس از تحصیل در دانشگاه و کسب این مدارک، به کار در وزارت فرهنگ و تدریس در مدارس تهران مشغول شد. او سال ۱۳۵۸ به عنوان معاون کتابخانه ملی بازنشسته شد. رجب نیا از انگلیسی ترجمه میکرد و به دلیل آشنایی زیاد با زبان فارسی، در ترجمههای خود زبانی ساده و روان را به کار میگرفت.
«دیوید کاپرفیلد»، ۶۴ فصل دارد که عناوینشان در ترجمه رجب نیا از این قرارند:
تولد من، مشاهدات کودکی، یارمث، چگونه خوار شدم، مرا از خانه راندند، بر عده دوستانم میافزایم، نیمه اول سال تحصیلی من در سالم هاوس، تعطیلات، روز تولد فراموش نشدنی من، فراموش میشوم و به کارم میگمارند، مبارزه حیات را شروع میکنیم ولی طعم آن به مذاقم تلخ میآید، از زندگی مستقل خسته شده و نقشهای طرح میکنم، نتیجه تسلیم، عمهام درباره من تصمیم میگیرد، زندگی جدیدم شروع میشود، از هر جهت عوض شده ام، یکی از دوستان قدیمی خویش را بازمی یابم، نگاهی به گذشته، به اطراف خویش مینگرم و کشفی میکنم، خانه استیرفورث، امیلی کوچولو، مناظر قدیم و چهرههای جدید، برای خودم کاری انتخاب میکنم، اولین غم و تاثر، فرشته نیک و فرشته بد، در کمند عشق اسیر افتادم، تامی تردلز، دستکش آقای میکابر، استیرفورث را بار دیگر در خانهاش ملاقات میکنم، فقدان یکی از عزیزان، یک فقدان بزرگ تر، آغاز یک سفر دور، شوق و جذبه، عمهام مرا دچار شگفتی میکند، اندوه، شور و احساسات، اندکی آب سرد، انحلال شرکت، ویکفیلد و هیپ، سرگردان، عمههای دورا، نمّامی، نگاه دیگری به گذشته، خانه داری ما، آقای دیک به پیشگوییهای عمهام جنبه تحقق میبخشد، توضیحات، مارتا، امور خانه، در دریای اسرار غوطه ورم، رویای آقای پگاتی تعبیر میشود، آغاز یک سفر دور، در کار مهمی شرکت میکنم، یک نگاه دیگر به گذشته، داد و ستد آقای میکابر، توفان، زخم تازه و زخم کهنه، مهاجران، دوری از وطن، بازگشت، اگنز، دیدار دو توبه کار، نوری راهم را روشن میسازد، از راه رسیده، آخرین تذکار.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
هرجا که اگنز آرام و ساکت حضور داشت، کرامات او نیز در آن محیط رخنه میکرد. هنگامی که بازگشتم، دیدم که قفس پرندگان عمهام آویخته شده است. درست به همان طرزی در اتاق نشیمن آویزان شده بود که عمهام در داور میآویخت. صندلی راحتی من مثل صندلی راحتی عمهام که خیلی از آن راحتتر و بهتر بود. کنار پنجره قرار داده شده بود؛ حتی حصیر سبزی که عمهام با خود آورده بود. به چوب بست پنجره نصب شده بود. دانستم که این تغییرات کار چه کسی بود؛ گویی این امور خود به خود و بدون فعالیت آدمی انجام گرفته بود. در دم استنباط کردم که کتابهای فراموش شده مرا هم مطابق همان روش سابق – زمانی که در مدرسه بودم – منظم چیده است. اگر اگنز هم با آن تبسم نمکین آنجا نبود، باز تصور چهره او که بر بیتربیتی و شلوغی اتاق من میخندید، برایم آسان بود.
عمهام نسبت به رود تایمز (گرچه با دریای کنار ساحل داور قابل مقایسه نبود) به هنگام طلوع و غروب آفتاب علاقه بخصوصی داشت و از آن تعریف میکرد. ولی با دود لندن که به قول وی «بر همه چیز فلفل میپاشید» هیچ میانهای نداشت. با وجود مراقبتهای پگاتی، باز از لحاظ نظافت، در گوشههای اتاقهای من انقلابی صورت گرفت. چون کارهای اگنز را با پگاتی مقایسه میکردم، میدیدم که پگاتی با آن همه سروصدا، در برابر اگنز ساکت، بسیار کم کار و بیقدر است. در این موقع در زده شد.
رنگ اگنز کمی پرید و گفت: تصور میکنم که این پاپا باشد، زیرا وی به من قول داد که بیاید.
در را باز کردم و آقای ویکفیلد و یوریاه هیپ وارد شدند. مدتی بود که آقای ویکفیلد را ندیده بودم و از تقریرات اگنز، منتظر مشاهده تغییرات عظیمی در قیافه او بودم. ظاهر وی مرا سخت دچار شگفتی ساخت.
چاپ سیزدهم این کتاب با ۹۶۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت یک میلیون و ۱۵۰ هزار تومان عرضه شده است.