مدیر گروه فیلم و سریال روایت فتح مطرح کرد:
اطلاعات تولیدشده آمریکاییها درباره ایران برای ۷۰ روز با ۷۰ سال بلوک شرق برابری میکند

آمریکا از سینما برای باورپذیر شدن ادعاهایش کمک میگیرد
سیدمحمد حسینی معتقد است که آمریکا با انتشار اطلاعات کذب فراوان و در نهایت روایتسازی، ادعاهایش را درباره اقداماتی که داشته، برای جهانیان باورپذیر میکند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، معمولاً پس از هر اتفاق مهم سیاسی در دنیا سینمادوستان نشانههایی از آن را در آثار سینمایی چند سال اخیر کشف میکنند و مدتی آن بخشها از فیلم مورد نظر در فضای مجازی دست به دست میشود و پس از مدتی به فراموشی سپرده میشود.
نمونههایی مثل فیلم «مسری» ساخته استیون سودربرگ که با شیوع کرونا بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت و بسیاری آن را نوعی پیشبینی از ظهور یک پاندمی در دنیا دانستند یا اشارههایی به حادثه یازده سپتامبر ۲۰۰۱ که در فیلمهایی مثل «آرماگدون» مایکل بی به وضوح آن را میتوان دید یا اشارههای غیرمستقیم در آثاری چون «بوسه طولانی شببخیر» و «ماتریکس» نیز کاملاً مشهود است. ظهور شخصیتی چون ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا نیز در فیلمهایی چون «بازگشت به آینده قسمت دوم» یا مجموعه انیمیشن «سیمپسونها» نیز پیشبینیهایی دیده میشود و این مثالها درباره اتفاقات مهم چند سال اخیر دنیا در جهان سینما میتواند بسیار بیشتر از این موارد باشد.
با وجود نمونههای متعدد از موارد اینچنین همچنان نمیتوان با اطمینان اتفاقات رخ داده را نشانههایی از هماهنگی سینما و سیاست دانست، برخی مواقع ممکن است خلاقیت و هوش عوامل تولید را دلیل این پیشبینیها دانست یا حتی ممکن است این تشابهات تصادفی باشد اما برخی تحلیلگران بر این عقیدهاند که این پیشبینیهای مستقیم و غیرمستقیم برآمده از یک همراهی و هماهنگی بین جریانهای هنری و سیاست است.
سیدمحمد حسینی (مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس و مدیر گروه فیلم و سریال روایت فتح) معتقد است که سینما از چند منظر میتواند در تولید قدرت نقشآفرینی داشته باشد. او در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، اظهار کرد: قطعاً سینما به دلیل وجه رویاسازی که دارد و قدرت برانگیختگی احساسی میتواند عناصر اساسی ناظر به آینده را در خودش ایجاد کرده و به تبع آن تولید قدرت کند؛ مفاهیمی نظیر امید، حماسه، کار، آباد کردن و... میتوانند از طریق سینما در یک جامعه پر رنگتر شوند. در خصوص سینمای آمریکا میتوان چنین کارکردی را به وضوح دید. اولین فیلم سینمای داستانگوی سینمای آمریکا را گریفیث ساخت و خیلی هوشمندانه اسم این فیلم را «تولد یک ملت» گذاشت و رویکردش هم دقیقاً بر همین نوع نگاه است که از طریق سینما تولید قدرت کنند و بر خلاف تصور همیشگی ما که فکر میکنیم سینما در آمریکا متولد شد تحلیل درست این است که بگوییم آمریکا در سینما متولد شد.
حسینی تصریح کرد: آمریکا به معنای کشوری است که آدمهایی از نقاط مختلف دنیا به طمع کشف طلا در آنجا جمع شده بودند و خیلی بیرحمانه با هم برخورد میکردند، نمونههایش را در فیلمهای وسترن میتوان دید و نمونه آشکار دیگرش فیلم «دار و دسته نیویورکیها» است که نشان میدهد نیویورک چگونه و با چه بیرحمیهایی بنا شده است. نمونههای دیگری هم وجود دارد که میتوان مثال زد، مثل فیلم «جویندگان طلا» ساخته چارلی چاپلین. همه این فیلمها تصویری از آمریکا ارائه میدهد که اگر روی دیگر آن را نگاه کنیم، متوجه میشویم آدمهایی که شاید اصلاً همدیگر را نفهمند، از شرق دور تا سیاهپوستان آفریقایی و سفیدپوستان اروپایی در کنار هم به یک حس مشترک میرسند و این حس مشترک همان فیلم «تولد یک ملت» میشود و با این نوع نگاه میتوان گفت که آمریکا در سینما متولد میشود نه سینما در آمریکا.
وی افزود: سینما در آنجا یک حس مشترک بین اقشار مختلف ایجاد میکند و ما این حس مشترک را که فکر میکنم کارکرد اصلی سینماست، چندان جدی نگرفتیم. من فکر میکنم سینما میتواند رویکردی سهگانه داشته باشد، در واقع میتواند سه نوع نقشآفرینی در اجتماع داشته باشد: اولین مورد تقویت باشندگی آحاد ملت است به این معنا که حس بودن در این سرزمین به یک حس اصلی و مهم تبدیل میشود و عشق به وطن بسیار مهم میشود. این کار را امروز پس از سینمای آمریکا، سینمای کشورهایی مثل ترکیه، چین و کره جنوبی انجام میدهند. این عملکرد قطعاً برآمده از یک نوع سیاستگذاری است، هیچ جایی مثل ایران جریان مدیریت سینما رها نیست؛ هیچ جایی سینما آنقدر رها نیست که سینماگرش برای پول، هر چیزی که دلش میخواهد درباره وطنش بگوید.
حسینی در ادامه تأکید کرد: یکی دیگر از کارکردهای سینما دوزندگی سرحدات است؛ به این معنا که هم مرزهای فرهنگی و هم تثبیت زبان در ذهن آیندگان و هم سرحدات اقلیمی را به هم متصل میکند. ما وقتی به جایی عشق میورزیم و اگر مورد خطر قرار گرفت از آن دفاع میکنیم که تصویری از آن داشته باشیم، امروز اگر سینمای کشورمان را مرور کنیم اصلاً تصویری از کشورمان در آن وجود ندارد و ما از بسیاری مناطق هیچ تصویری در ذهنمان نداریم. به عنوان مثال فکر میکنم اکثریت مردم هیچ تصویری از تنب کوچک و بزرگ و جزیره ابوموسی در ذهن ندارند و این واقعاً عجیب و نگرانکننده است.
وی افزود: سومین کارکرد سینما به نظر من گره زدن گذشته به آینده است، از همین طریق کشورهایی که اصلاً تاریخی ندارند برای خودشان تاریخ میسازند، مثل کره جنوبی یا حتی ترکیه که از طریق سینما تاریخ جعلی معاصر خلق میکند.
مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس درباره عوامل شکلگیری ارتباط دو طرفه سینماگران و حاکمیت برای هدفگذاری صحیح در سینما گفت: صحبت درباره دلیل عدم شکلگیری این وضعیت نیاز به وقتی طولانی دارد اما به طور کل باید بگویم که در کشور ما مبادی اعمال مدیریت بسیار متکثر است و متأسفانه سیاستگذاری واحدی در سینمای ما وجود ندارد. ما حتی در رویدادهای سینمایی کشورمان هم دچار تکثر هستیم و مثلاً هیچ شفافیتی درباره سیاستهای جشنواره فیلم فجر وجود ندارد در حالیکه ملاک سنجش یک جشنواره مانیفست آن است و رویکرد جشنواره را نشان میدهد. جشنوارههایی مثل کن و برلین و... این سیاستگذاری و رویکرد را دارند و ما توجهی به آن نداریم. به لحاظ مدیریتی ما شاهد یک فضای رها شده هستیم و از این منظر کشوری منحصر به فرد میرسیم و با هر تغییری مثل تغییر رئیس جمهور همه سیاستهای فرهنگی ما تغییر میکند.
وی افزود: سیاستهای بالادستی باید دچار ثبات شود، هر چند که ممکن است اقتضاعات ملی ما در هر دورهای دچار تغییرات شود. باید سینما را در جریان دولتی به عنوان یک بازوی قدرترسان به رسمیت بشناسیم تا از این طریق سینما بتواند دقیقتر به مسائل کشور بپردازد و حرفهای بزند که نو باشد اما ما از این رویکرد محروم هستیم و در کشوری چون آمریکا به آن بسیار توجه میشود و نمونههایش را در جایزه گرفتن «آرگو» میتوانید ببینید؛ فردی چون جرج کلونی قبل از اینکه این فیلم را به عنوان تهیهکننده بسازد چندین جلسه خصوصی دو نفره با چند رئیس جمهور آمریکا برگزار میکند؛ کاملاً مشخص است که او به عنوان سینماگر یک مأموریت دارد.
حسینی در پاسخ به پرسشی درباره پیشبینیهایی که از طریق سینما صورت میگیرد و نمونهاش در فیلم «تاپگان ۲۰۲۲» درباره نابودسازی یک نیروگاه اتمی مشخص است، اظهار کرد: کشوری چون آمریکا عموماً سعی دارد برنامههایی که برای دشمن خود دارد را پیشتر در سینما بیان کند و فیلمش را بسازد و در ابتدا آن را در رویا دنبال میکند؛ حالا اگر توانست به آن هدف برسد که ادعای محقق کردن هدفش را مطرح میکند و اگر موفق به محقق کردن هدف نشد هم هیچ ادعایی نمیکند و صرفاً یک فیلم ساخته شده است. به این نوع اطلاعات که در برخی فیلمها ارائه میشود اصطلاحاً Disinformation گفته میشود که در عمل ساختن گزارههایی کاذب است. ریچارد متیو کتابی دارد که در آن ادعا میکند که حجم Disinformation که در ۷۰ روز درباره ایران تولید میکنیم با ۷۰ سال Disinformation تولیدشده برای بلوک شرق (شوروی) برابری میکند.
وی افزود: در واقع آمریکاییها حجم زیادی از میساینفورمیشن خلق میکنند، این اطلاعات طول عمر دارند و ممکن است چند دقیقه تا چند سال بعد کذب بودن آنها مشخص شود اما در طول حیاتشان کارکرد دارند و متأسفانه این میساینفورمیشنها در جامعه ما به صورت ریشهای نقش ایفا میکنند و هیچ جبهه واحدی علیه آن در کشور ما وجود ندارد. این هم نوعی تولید قدرت است، به عنوان مثال در همان مورد فیلم «تاپ گان» که یک نیروگاه اتمی دقیقاً به همان شکلی نابود میشود که آمریکاییها مدعی نابود کردن نیروگاههای ما هستند، چند سال قبل اطلاعاتی به مخاطبان ارائه شده که حالا با ادعای سیاستمداران این نگرش به وجود میآید که آنها حتماً خیلی حسابشده پیش میروند و بسیار کاربلد هستند که قبلاً فیلمش را ساختهاند در حالیکه ممکن است اصلاً در هدفشان موفق نباشند اما چون پیشتر آن را بیان کردهاند و حالا ادعایش را میکنند پس جامعه جهانی آن را راحتتر باور میکند.
حسینی تأکید کرد: حس قدرت از خودِ قدرت مهمتر است، آمریکا از طریق سینما حس قدرت را در سراسر دنیا ایجاد میکند. ما به این نقشی که سینما میتواند ایفا کند توجه نکردیم، یک بار رئیس جمهور اعلام میکند که میخواهد در جشنواره فجر جایزه امید بدهد اما به اختتامیه جشنواره که میرسیم این جایزه داده نمیشود چون هیچ فیلمی امیدبخش نبوده، در حالیکه امیدبخشی خود نوعی تولید قدرت است و ما با وجود توجه رئیس جمهور اصلاً برای ساخت چنین فیلمی اقدام نکردیم.
وی افزود: در تمام دنیا سینمای کودک و نوجوان قالبی مشخص دارد، در این فیلمها میتوان با تراژدی، رنج، درد و مصیبت قصه فیلم را شروع کرد اما مطلقاً اجازه داده نمیشود که فیلم با درد و رنج به پایان برسد چون نوجوان یعنی آینده کشور اما سینمای ایران تنها سینمای منحصر به فرد دنیاست که در آن حتی نهادهای حاکمیتی فیلمهای کودک و نوجوانی میسازند که با درد و رنج و ناامیدی به پایان میرسند و ما نمونههایی اینچنین در سینمایمان بسیار داریم.
مدیر گروه فیلم و سریال روایت فتح در پایان اظهار کرد: از آنجا که سینمای آمریکا درباره ما حرفهای زیادی زده و چون جریان رسانهای آنها به ما توجه زیادی داشته، نوعی تشنگی در دنیا به وجود آمده که میخواهند خوانش ما از خودمان را بشنوند. به اعتقاد من همه دنیا تشنه شنیدن قرائت ایران از امروز خودش در قبال تاریخ ایران است چون هر آنچه که درباره تاریخ ایران گفته شده را آمریکاییها گفتهاند. اگر ما حتی بخواهیم به گیشه جهانی فکر کنیم باید به این موضوعات توجه داشته باشیم چون زمینه لازم برای ساخت چنین آثاری فراهم شده است. سیاستگذاری فرهنگی ما هرگز به این بلوغ نرسیده که فیلم میتواند از مرزهای کشورمان فراتر برود؛ حتی سینمای دفاع مقدس ما هم میتواند از مرزهای ما فراتر برود؛ قطعاً برای دنیا جالب و عجیب است که روایتهای باشکوه ما از دفاع مقدسمان را ببینند و بشنوند و منشأ این قدرت را ببینند. اتفاقاً تبلیغات جهانی علیه ما این فرصت را ایجاد کرده که مخاطبان در سراسر دنیا منتظر روایتهای ما باشند اما ما هیچوقت سازوکاری برای این مسئله مهم نداشتیم.