کاوه صباغزاده در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
طرح درجهبندی سنی فیلمها برای اجرایی شدن نیاز به زمان و فرهنگسازی دارد/ قواعد درجهبندی سنی باید مشخص باشد

کاوه صباغزاده معتقد است که طرح درجهبندی سنی فیلمها برای اجرایی شدن دقیق و کارآمد نیازمند گذشت زمان و فرهنگسازی است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، موضوع درجهبندی سنی فیلمهای سینمایی همواره یک موضوع مناقشهبرانگیز در سینمای ایران بوده، برخی بر این عقیدهاند که درجهبندی سنی در واقع بهانهای برای کنار گذاشتن یا دور زدن خط قرمزهاست و برخی آن را نوعی نظارت تعاملی میدانند که با مناسبات زندگی در دنیای مدرن همخوانتر است و نوعی به رسمیت شناخته شدن حق انتخاب مخاطب به حساب میآید.
ایده درجهبندی سنی فیلمها چند سال پیش نیز در سینمای ایران اجرایی شد که در ادامه دوام چندانی نداشت تا جایی که دیوان عدالت اداری در سال ۱۳۹۸ به این مسئله ورود کرد و دستورالعمل اجرای قانونی درجهبندی سنی فیلمهای سینمایی متوقف شد.
با این حال نمیتوان منکر شد که در اکثر کشورهای دنیا نحوه نظارت بر محتوای فیلمهای سینمایی با درجهبندی فیلمهای سینمایی در تعاملی با مخاطب صورت میگیرد و اگرچه درجهبندی سنی در سینمای ایران ایدهای تازه به حساب میآید، روندی است که سالها در دیگر نقاط دنیا در حال انجام است.
با کاوه صباغزاده کارگردان سینما درباره این موضوع گفتوگویی داشتیم که در ادامه مشروح آن را از نظر میگذرانید:
نگاه شما به درجهبندی سنی فیلمهای سینمایی در کشورمان چیست؟
درجهبندی فیلمهای سینمایی روشی مدرن است که در همه جای دنیا مورد استفاده قرار میگیرد و حتی در کشورهایی که به معنای واقعی کلمه صنعت سینما دارند؛ مثل هند و آمریکا که در طول سال انبوهی اثر تولید میکنند و تعداد سالنهایشان بسیار زیاد است و حتی اکران بینالمللی دارند درجهبندی سنی برایشان یک راهکار است و اگر آن را نوعی سانسور بدانیم به نظرم این نوع سانسور، منطقی و درست است چراکه به مخاطب اختیار عملی داده میشود که خودش درباره دیدن یا ندیدن فیلم تصمیم بگیرد.
در واقع با درجهبندی سنی به مخاطب گفته میشود که فلان فیلم برای سن شما مناسب نیست یا ممکن است به لحاظ روحی به شما آسیب بزند و این شما هستید که تصمیم میگیرید به هشدار داده شده توجه کنید یا خیر. در واقع حق انتخاب مخاطب در درجهبندی سنی لحاظ شده و روش تعاملی بسیار خوبی است اما در سینمای ما به شرطی میتوان این ایده را مناسب دانست که درجهبندی سنی سانسور تازهای نباشد که به بقیه سانسورها اضافه شود؛ فیلمساز ایرانی برای ساخت فیلم مجبور به دریافت مجوز ساخت است که در همین مرحله صدور پروانه ساخت ممیزیهای بسیاری به فیلمنامه اعمال میشود ولی اگر مدیریت فرهنگی به سینماگران اعتماد کند و طبق مطالبهای که سالهاست سینماگران دارند امکان فیلمسازی به تهیهکنندهها و صاحبان آثار سپرده شود درجهبندی سنی میتواند ایده خوبی باشد. اگر همچنان پروانه ساخت وجود داشته باشد، فیلمساز در یک مرحله بسیار دشوار مجوز بگیرد و بعد در مرحله نمایش هم با سانسور مواجه شود و حالا یک مرحله جدید به عنوان درجهبندی سنی فیلم اضافه شود، به نظر من کاش مدیران سینمایی از محدودیتهای سنی صرفنظر کنند. اگر با وجود همه این مجوزها و محدودیتها درجهبندی سنی هم به عنوان یک محدودیت به سینمای ایران اضافه شود دیگر حتی فیلمهای کمدی که این روزها متأسفانه به تنهایی چرخ سینمای ایران را میچرخانند بیننده خود را به شدت از دست میدهند چون فیلمهای کمدی معمولاً توسط خانوادهها دیده میشوند اما وقتی محدودیت سنی اعمال شود خانوادهها برای محدودیت فرزندانشان خودشان هم به سینما نمیروند.
نکته دیگر این است که درجهبندی سنی تنها مربوط به خط قرمزها نمیشود، حتی یک فیلم جنگی که هیچ ممیزی ندارد هم به دلیل خشونتی که این اثار معمولا وجود دارد، میتواند درجهبندی سنی بالایی داشته باشد.
آیا درجهبندی سنی میتواند قابلیت اجرا داشته باشد؟
یکی دیگر از مسائل مورد اهمیت درباره این موضوع این است که درجهبندی سنی باید قابلیت اجرا داشته باشد، وقتی که فیلمی درجهبندی بالای هجده سال دارد و نباید افراد زیر هجده سال آن را ببینند، چطور میتواند به قانونی عملی تبدیل شود؟
نمیتوان فروش بلیت را کنترل کرد تا کسی که زیر این سن است نتواند بلیت بخرد و امکان این هم وجود ندارد که یک نفر در مقابل در سالن بایستد و سن افراد را کنترل کند. در واقع قابلیت اجرای این ایده زمانی امکانپذیر است که مردم درجهبندی سنی صورت گرفته را بپذیرند و به آن اعتماد داشته باشند. بنابراین پذیرش آن یک موضوع فرهنگی است و برای اجرایی شدنش نیاز به زمان داریم. حتی در کشورهایی مثل آمریکا که سالهاست نظارت به این شکل صورت میگیرد و به این فرهنگ رسیدهاند هم بعضاً افرادی زیر سن اعلام شده فیلمها را میبینند و حتی اگر از ورودشان به سالن سینما جلوگیری شود این افراد میتوانند بعدها نسخه دیویدی یا اکران آنلاین فیلم را ببینند. مسئله اینجاست که وقتی اعتماد لازم ایجاد شود پدر و مادرها و خانوادهها میتوانند این نظارت را بر فیلم دیدن فرزندانشان داشته باشند. از طرفی باید این نکته را هم در نظر داشته باشیم که وقتی فیلم درجهبندی بالای هجده سال دارد در ابتدای فیلم دلیل این درجهبندی با مخاطب مطرح میشود و باز هم خانواده است که بر اساس دلایل مطرح شده میتواند برای فرزندش تصمیم بگیرد و این نوعی تعامل و حق انتخاب دادن به مخاطب است که اطلاعاتی درباره محتوای فیلم در اختیارش قرار میگیرد و بعد او درباره دیدن این اثر تصمیمگیری میکند.
بنابراین اجرایی شدن این قانون نیازمند یک تعامل دوطرفه و شکلگیری اعتمادی بین مخاطب و سیستم ناظر و مدیریت فرهنگی است.
علاوه بر کنترل نمایش محتوا، درجهبندی سنی چه کارکردهای دیگری میتواند داشته باشد؟
در کشور ما درجهبندی سنی حتی میتواند جنبه تبلیغاتی داشته باشد و فیلمهایی که درجهبندی سنی بالایی میگیرند ممکن است به فروش بیشتری برسند. وقتی که فیلم ردهبندی بالای هجده سال را میگیرد ممکن است موجب کنجکاوی مخاطبان شود و افراد بیشتری به دیدن آن اثر بروند. به نظر من پس از آغاز این طرح مدتی طول میکشد تا این جنبهها از بین بروند و لازم است که اجرای طرح درجهبندی سنی ادامهدار باشد.
آیا در کشورهای صاحب سینما آییننامه مدونی برای درجهبندی سنی فیلمها وجود دارد؟
اتفاقاً وجود این آییننامه امری ضروری است تا جلوی اعمال سلیقه گرفته شود. نظر یک مدیر با مدیری دیگر ممکن است تفاوت بسیاری داشته باشد و این تفاوتها موجب سردرگمی فیلمساز درباره فیلمش میشود ولی وقتی یک آییننامه وجود دارد دیگر همه قواعد را میدانند و بر اساس آن فیلمشان را پیش میبرند.
در کشور ما هنوز درباره نمایش آثار هم قواعد مشخصی وجود ندارد و هر بار با تغییر اعضای شورای نمایش شرایط تغییر میکند. در کشورهایی مثل آمریکا اعضای شورای مربوطه ناشناس هستند، اجازه لابیگری به هیچوجه داده نمیشود، بدنه سینمای آمریکا نمیدانند چه کسانی این محدودیتها را مشخص میکنند و ناشناس بودن افراد در کنار وجود یک آییننامه موجب شده تا همه تکلیفشان را بدانند.
وجود یک دفترچه مشخص درباره قواعد درجهبندی سنی فیلمها که در اختیار همه کمپانیها قرار گرفته باعث شده تا همه با سازوکار محدودیتها آشنا شوند و بدانند فیلمی که در حال تولید است در چه شرایطی باید ساخته شود و بر همین اساس پروسه فیلمسازی را پیش میبرند و اطمینان دارند که با محدودیتها مواجه نمیشوند و از این طریق به ضرر نمیرسند. در ایران این قاعده فعلاً معکوس است و اگر فیلمی با درجهبندی سنی مواجه شود احتمالاً مخاطبان بیشتری خواهد داشت و به همین دلیل فرصتی هم برای سوءاستفاده از آن فراهم میشود. در واقع به دلیل محدود بودن فضا در کشور ما این طرحها معمولاً مورد سوءاستفاده افراد قرار میگیرند و هرچقدر فیلم درجه سنی بالاتری داشته باشد فیلمساز از آن استقبال میکند.
آیا ادامهدار بودن این طرح میتواند به نهادینه شدن آن در سینما منجر شود و این جنبه سوءاستفاده هم از بین برود؟
بسیار مهم است که اجرای چنین طرحی ادامهدار باشد اما ادامهدار بودن این طرح باید به گونهای باشد که همه چیز در یک قاعده و قانون مشخص اجرایی شود و به نظر من مهمترین مسئله این است که دفترچه مشخصی از قواعد درجهبندی سنی باید تنظیم شود و در اختیار سینماگران قرار بگیرد تا فیلمنامهنویس بداند که وقتی دست به قلم میبرد اثرش در چه محدودیتهایی قرار میگیرد و کارگردان بداند که فیلمش در پروسه تولید باید چه مسیری را طی کند تا دچار محدودیتها نشود.
من نمونه دفترچهای که در آمریکا درباره درجهبندی سنی فیلمها وجود دارد را خواندهام. در این دفترچه حتی شکل قاببندی که میتواند منجر به محدودیت شود نوشته شده است. در نماهایی که مثلاً یک نفر زیر دوش حمام است فیلمساز میداند که اگر فرد را در لانگشات نشان دهد فیلمش دچار چه محدودیتی میشود و بر اساس آن تصمیم میگیرد که این سکانس را در نماهایی نزدیکتر یا دورتر ضبط کند.
با توجه به اینکه در کشور ما محدودیتها معمولاً دستوری اعمال میشوند و هیچ تعاملی بین مخاطب، فیلمساز و مدیریت فرهنگی به این شکل وجود ندارد، آیا به نظر شما درجهبندی سنی میتواند ادامهدار باشد؟
در صورتی میتوانیم به این طرح خوشبین باشیم که اجرای آن را به مردم بسپارند. پیش از اینکه فیلم به پرده سینماها بیاید فیلمساز باید با قواعدی روبرو باشد که در یک دفترچه عنوان شده و او میداند که با چه محدودیتهایی روبرو است و مخاطبانش چه افرادی هستند. در واقع وظیفه مدیریت فرهنگی در همین مرحله است که بتواند قواعدی برای آن مشخص کند و در ادامه مسئله مربوط به فرهنگسازی میشود و نیاز است که چند سال این طرح اجرا شود تا اصطلاحاً در جامعه جا بیوفتد، همانطور که اگر در آمریکا فیلمی رده مثبت ۱۸ سال دریافت کند یک مسئله پذیرفته شده توسط همه است و همه میدانند که این فیلم برای افراد زیر هجده سال مناسب نیست و باز خودشان تصمیم میگیرند که این فیلم را ببینند یا خیر.
بسیاری بر این عقیده هستند که طرح درجهبندی سنی فیلمها تلاشی برای دور زدن خط قرمزهاست. آیا میتوان این کارکرد را برای این طرح پذیرفت؟
اگر بخواهیم موضوع را از زاویه دید افرادی که چنین نظری دارند، مشاهده کنیم باید بگویم که با درجهبندی سنی فیلمها ممکن است خط قرمزها عقبتر بروند و سانسور هم در سینما کمتر شود ولی ممیزی هیچگاه از بین نمیرود و فقط شکل و جنسش عوض میشود.
همانطور که در طول این سالها هیچگاه مسائلی چون ولنگاری وارد سینما نشده، با درجهبندی سنی فیلمها هم هیچگاه این اتفاق رخ نمیدهد، سختگیریهایی که وجود داشت فقط موجب شد که در این سالها کیفیت فیلمها پایینتر بیاید و با بازتر شدن فضا هیچگاه آن تصور و نگرشی که نسبت به آن در برخی افراد وجود داشت و آن را برای جامعه خطرناک میدانستند، اتفاق نیفتاد.
اگر خط قرمزها مشخص باشد و همه چیز به سلیقه مدیرها مربوط نباشد و خطوط قرمز با تغییر مدیر، عوض نشود افراد میدانند که با چه محدودیتهایی روبرو هستند و بنابراین سعی میکنند که این خط قرمزها را رعایت کنند ولی وقتی هیچ چیز مشخص نیست هیچکس هم نمیداند باید چه چیزی را رعایت کند و با فضای گنگی روبرو هستیم که کار را برایمان بسیار سخت کرده است.
به شخصه تجربه این را دارم که در زمان ساخت فیلم اطمینان داشتم صحنهای از فیلمم حذف میشود ولی در زمان دریافت پروانه نمایش آن صحنه اصلاً مورد ممیزی قرار نگرفت ولی صحنهای که اطمینان داشتم هیچ مشکلی ندارد با مشکل مواجه شد. در واقع آنقدر همه چیز سلیقهای است که پس از چند سال کار کردن در این سینما هم نمیتوان به اطمینانی درباره محدودیتها رسید.
باید برای طرح درجهبندی سنی فیلمها دفترچهای مکتوب وجود داشته باشد که هر سال این دفترچه بهروز شود و فیلمسازان و مدیران فرهنگی در تعامل با هم موارد مطرح شده در این دفترچه را مدنظر قرار دهند. در این بین از مخاطب نمیتوان انتظاری داشت و برای اجرایی شدن دقیق درجهبندی سنی فیلمها لازم است که زمانی بگذرد و فرهنگسازی لازم در این مورد صورت بگیرد که البته با این حال مدیریت فرهنگی باید بداند که در کشورهایی چون آمریکا هم با وجود گذشت چند سال از درجهبندی سنی فیلمها هنوز افرادی این محدودیتها را دور میزنند و حتی اگر جلوی سینما رفتن افراد را با محدودیت سنی بگیرند، همان افراد میتوانند فیلمها را پس از مدتی دانلود کنند و به تماشایش بنشینند. بنابراین مدیران فرهنگی ما باید بدانند که نمیشود همه چیز را کنترل کرد و برای بهتر شدن شرایط فقط نیاز به فرهنگسازی است.