سعید میرشاهی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر ارتباطات:
باجنیوزها، چگونه از روابط عمومیها اخاذی میکنند؟ شیوههای مقابله باآنها کدامند؟

در روزگاری که شفافیت و پاسخگویی، به شعار فضای رسانهای بدل شده، پدیدهای ناسالم به نام «باجنیوز» یا اخاذی رسانهای (Extortion Media) بهشدت گسترش یافته است. برخی رسانهها یا خبرنگاران، مأموریت خود را نه بر پایه آگاهیبخشی عمومی، بلکه بر مبنای تهدید، اخاذی و باجگیری از سیاسیون، مدیران شرکتها، افراد مشهور و دیگران تعریف کردهاند. این پدیده، به معضل ساختاری، بهویژه برای بنگاههای اقتصادی بزرگ در ایران تبدیل شده است.
- تولد و تکثیر باجنیوزها
باجنیوزها، از اواخر قرن ۱۹ میلادی بیشتر نمایان شدهاند؛ زمانی که نشریات زرد و رسواییمحور آمریکا مانند «National Police Gazette»، برای کسب درآمد از افشای اطلاعات خصوصی یا شایعات، تهدید به انتشار اخبار منفی در ازای دریافت پول میکردند. این شیوه با عنوان «catch and kill» شناخته میشود که در آن رسانهها، داستانهای منفی را خریداری و از انتشار آنها جلوگیری میکردند تا منافع مالی یا سیاسی را حفظ کنند.
پدیده باجنیوز نه صرفاً یک مسئله داخلی، بلکه یک تهدید جهانی است. در بسیاری از کشورها، بهویژه جوامعی که دموکراسی رسانهای در آنها، ضعیفتر یا ساختار نظارتی رسانهها ناکارآمد است، باجنیوزها مانند ویروس، بسترهای رسانهای را آلوده کردهاند. برای مثال، در هند، روزنامهنگارانی در پرونده موسوم بهCobra Post Investigation ، در سال ۲۰۱۸، به طور مستند در حال مذاکره برای دریافت پول در ازای انتشار محتوای جهتدار مشاهده شدند.
در ایران، ضعف در نظام رتبهبندی رسانهها، نبود نهاد داوری مستقل رسانهای و فقدان شفافیت مالی در بسیاری از رسانهها، فضا را برای رشد باجگیرها فراهم کرده است. این رسانهها، اغلب در پوشش پایگاههای خبری مجوزدار، اما فاقد تحریریه واقعی با چند خبرنگار آزاد (Freelance Journalists) فعالیت میکنند و برای اثرگذاری منفی و وادارسازی مدیران ارشد و نیز روابط عمومیهای سازمانها یا شرکتها به پرداخت باج، رویکردهای تمامعیار در چنته دارند.
- روشهای باجگیری رسانهای از نگاه روابط عمومی
از نگاه یک مدیر روابط عمومی، میتوان الگوی حمله باجنیوزها را شامل مراحل زیر دانست:
- تهدید به انتشار گزارش تخریبی: باجنیوزها، اغلب اطلاعات ناقص یا گاه ساختگی درباره یک پروژه صنعتی یا عملکرد یک مدیر از طریق پیامک، ایمیل یا پیامرسانها، ارسال و تهدید به انتشار گزارشهای منفی میکنند.
- پیشنهاد حذف محتوا در ازای همکاری مالی یا تبلیغاتی: در گام بعد، این رسانهها یا واسطههای آنها، پیشنهاد حذف یا عدم انتشار گزارش، در ازای پرداخت مبلغ مشخص یا انعقاد قرارداد تبلیغاتی را ارائه میدهند.
- انتشار گزینشی گزارش برای افزایش فشار: در صورت عدم پذیرش، محتوایی با عنوان هیجانی، مبهم و پر از اتهام، در وبسایت یا شبکههای اجتماعی آنها منتشر میشود. در این رابطه، باجنیوزها از واژگان کلیدی مانند «رانت»، «فساد»، «پشتپرده» و «اختلاس»، بدون سند دقیق، به نقل از «منبع آگاه» و بعضا ذکر «حرف اول اسامی افراد» یا عبارت «یک سازمان/ شرکت معتبر در حوزه ....» استفاده میکنند تا فضا علیه مدیران یا نهاد یادشده را هدفگیری کنند.
- بازنشر در کانالهای وابسته: گاهی شبکهای از صفحات جعلی یا رسانههای پوششی وابسته، به بازنشر محتوا برای ایجاد فشار روانی و رسانهای اقدام میکنند.
- پیامدهای باجنیوز
وجود باجنیوزها باعث تضعیف فرایندهای روابط عمومی حرفهای میشود. مدیران روابط عمومی در شرایطی قرار میگیرند که به جای پیگیری مأموریتهای اصلی مانند ارتباطات رسانهای، شفافسازی، پاسخگویی به ذینفعان و اعتمادسازی مخاطبان، باید بخش عمدهای از زمان و منابع را صرف مدیریت بحرانهای ساختگی کنند.
این تهدید، در صنایع راهبردی و بنگاههای اقتصادی بزرگ که هر گزارش مخرب میتواند بر قیمت سهام، تصمیمات مدیریت و حتی افکار عمومی تاثیرگذار باشد، شدت مییابد. از سوی دیگر، افکار عمومی با بمباران خبری مملو از اتهامات، دچار بدبینی سیستماتیک میشود. این امر، سرمایه اجتماعی شرکتها را کاهش میدهد و مسیرهای توسعه مسئولانه را ناهموار میسازد.
- چگونه با باجنیوزها مقابله کنیم؟
باجنیوزهایی که با تهدید به انتشار محتوای منفی، از شرکتها، مدیران یا نهادها، پول یا امتیاز، طلب میکنند، معضل جدی در اکوسیستم رسانهای هستند. این پدیده، نه تنها اعتماد عمومی به رسانه را کاهش میدهد، بلکه فضای رقابتی سالم را نیز مختل میکند. مقابله با این نوع رسانهها و خبرنگاران، به هوشیاری حقوقی، تقویت شفافیت و استراتژی رسانهای هوشمندانه نیاز دارد. موارد زیر، بخشی از راهکارهای مقابله با باجنیوزها هستند:
- مستندسازی و مقابله حقوقی: نخستین اقدام، مستندسازی دقیق تماسها، ایمیلها و مکاتبات با این رسانههاست. باید پروندههایی با عنوان تهدید، اخاذی و تخریب حیثیت در دستگاه قضایی تشکیل شود.
- ایجاد لیست سیاه رسانه: شرکتها باید درون خود فهرستی از رسانهها و خبرنگاران فاقد اعتبار، تهیه و عدم همکاری خود را با آنها اعلام نمایند. این فهرست، میتواند با هماهنگی با نهادهای صنفی روزنامه نگاری، روابط عمومی و صنعت تهیه شود.
- افزایش شفافیت داخلی: شاید مؤثرترین راه، نداشتن نقطه ضعف باشد. انتشار گزارشهای دورهای عملکرد، برگزاری نشستهای رسانهای، فعال بودن در شبکههای اجتماعی، پاسخگویی به خبرنگاران معتبر و کار با رسانههای حرفهای، سپر دفاعی در برابر باجنیوزها ایجاد میکند.
- آموزش و توانمندسازی تیم روابط عمومی: واحدهای روابط عمومی، باید با مفهوم «تحلیل شبکه رسانهای» آشنا باشند و از طریق ابزارهای مانیتورینگ روابط عمومی مانند Brandwatch یا Meltwater یا سایر موارد، روند شناسایی حملات رسانهای و ریشهیابی آنها را مدنظر قرار دهند.
ابزارهای پایش رسانه به روابط عمومیها کمک میکنند پوشش رسانهای برند را در رسانههای خبری، شبکههای اجتماعی و وبسایتها، ردیابی و اخبار منفی یا حملات رسانهای را زودتر شناسایی کنند. همچنین با این ابزارها، روابط عمومیها قادرند تحلیل احساسات درباره برند یا رقیبان را انجام دهند و از کمپینهای باجخواهانه یا باجنیوزها، سریعتر مطلع شوند.
- خلأ نهادهای صنفی و دوگانه روابط عمومیها
در ایران، هنوز نهادهایی مانند شورای اخلاق رسانهای (Media Ethics Council)، برای بررسی شکایت روابط عمومیها از رسانهها، به صورت «مستقل» وجود ندارد. بسیاری از شکایات، به دلیل کندی فرایند رسیدگی و فقدان تخصص قضات در حوزه رسانه به دشواری، به نتیجه میرسند یا اصلا به نتیجه نمیرسند. از این رو، انجمنها یا نهادهای صنفی رسانهای و روابط عمومی باید نقش فعالتری ایفا کنند و حتی امکان درج برچسب «فاقد اعتبار حرفهای» برای رسانههای متخلف را فراهم نمایند.
مدیران روابط عمومی، بهویژه در شرکتهای صنعتی بزرگ در ایران، گاهی احساس میکنند بین دو سنگ آسیاب گرفتار شدهاند؛ از یکسو باید در برابر مدیران ارشد که انتظار سکوت، مصالحه یا حل مسئله دارند و از سوی دیگر، در مقابل باجنیوزهایی که اخلاق حرفهای را در ازای دهها یا صدها میلیون تومان به حراج گذاشتهاند، پاسخگو باشند.
اکنون وقت آن رسیده که روابط عمومیها، این دوگانه را با مهارتهایی مانند مستندسازی، اتحاد صنفی، آموزش تخصصی، تعامل حرفهای با رسانههای حرفهای و اعمال فشار قانونی بشکنند. مبارزه با باجنیوزها، صرفاً مسئله شرکتها و نهادها نیست، بلکه برای سلامت افکار عمومی و سرمایه اجتماعی صنعت، ضروری است.