خبرگزاری کار ایران

استاد روابط بین‌الملل دانشگاه کارلتون در گفتوگو با ایلنا:

رسیدن به توافق صلح پایدار و واقعی، نیازمند ارائه تضمین‌هایی به ایران است

رسیدن به توافق صلح پایدار و واقعی، نیازمند ارائه تضمین‌هایی به ایران است

استاد روابط بین‌الملل دانشگاه کارلتون کانادا گفت: یکی از چالش‌های اصلی آمریکا این است که به درستی منافع امنیتی مشروع ایران را به رسمیت بشناسد. به‌نظر می‌رسد که رسیدن به یک توافق صلح پایدار و واقعی، نیازمند ارائه تضمین‌هایی به ایران هم خواهد بود.

دان رولاندز (Dane Rowlands) استاد روابط بین‌الملل دانشگاه کارلتون کانادا در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، به بیان دیدگاه‌های خود در رابطه با تنش‌های منطقه‌ای و  سکوت غرب در برابر تجاوزات اسرائیل به کشورهای منطقه، بحران غزه و ناتوانی سازمان‌های بین‌المللی در برابر نسل‌کشی در حال وقوع و خطرات پیش روی منطقه  پرداخت.

مشروح گفت‌وگوی ایلنا  به این شرح است:

واشنگتن امید داشت که حملات اسرائیل موضع آمریکا را در مذاکرات با ایران تقویت کند

در حالی که ایران و آمریکا در آستانه از سرگیری دور ششم مذاکرات غیرمستقیم بودند، حمله نظامی اسرائیل به ایران صورت گرفت. به نظر شما، آیا حمایت آمریکا از این حمله و حمله مستقیم خودش  به تاسیسات صلح‌‌آمیز هسته ای ایران را می‌توان خیانت به روند دیپلماسی دانست؟

فکر نمی‌کنم این‌طور باشد، هرچند دولت فعلی آمریکا دیدگاه‌های نامتعارفی درباره معنای دیپلماسی دارد. به‌نظر من در این مورد شواهدی وجود دارد (هرچند قطعی نیست) که نشان می‌دهد آمریکا از تصمیم اسرائیل برای حمله به تأسیسات نظامی و هسته‌ای ایران کمی غافلگیر شد. احتمالاً پیش از انجام این حملات در جریان آن بودند، اما تلاش جدی برای متقاعد کردن دولت اسرائیل به لغو حملات انجام ندادند. فکر می‌کنم در این مورد (و موارد دیگر)، دولت آمریکا رویکردی مبتنی بر «صبر و مشاهده» در پیش گرفت، با این امید که این حملات موضع آمریکا را در مذاکرات با ایران تقویت کند.

دولت اسرائیل اهمیت چندانی برای افکار عمومی بین‌المللی قائل نیست 

اسرائیل در سال‌های اخیر بارها به خاک کشورهای منطقه از جمله مردم غزه، سوریه، لبنان، عراق و اکنون ایران حمله کرده، بی‌آنکه با محکومیت جدی از سوی جامعه جهانی مواجه شود. چه چیزی باعث شده این رژیم خود را فراتر از قانون بین‌الملل بداند؟

دولت فعلی اسرائیل به‌جز نظر ایالات متحده اهمیت چندانی برای افکار عمومی بین‌المللی قائل نیست. چندین کشور فشار خود را بر اسرائیل افزایش داده‌اند و برخی اقدامات آن، به‌ویژه در غزه، را محکوم کرده‌اند؛ اما نفوذ آن‌ها در اسرائیل و به‌طور کلی در خاورمیانه بسیار محدود است.

اسرائیل عمدتاً خاک کشورهایی با حضور گروه‌هایی نظیر حماس و حزب‌الله را هدف قرار داده است؛ گروه‌هایی که در جامعه بین‌المللی، به‌ویژه در اروپا، دوستان و متحدان اندکی دارند ـ اگر نگوییم اصلاً ندارند. بسیاری از کشورهای غربی (غیر از ایالات متحده) محکومیت خود را به پیامدهای انسانی اقدامات اسرائیل محدود کرده‌اند.

محکومیت حمله اسرائیل به ایران از سوی  دبیرکل سازمان ملل بازتاب دقیقی از افکار عمومی جهانی در این باره بود

بحران انسانی در غزه در پی ماه‌ها محاصره و بمباران همچنان ادامه دارد. چرا به‌رغم هشدار نهادهای حقوق بشری و سازمان ملل، جامعه جهانی هنوز نتوانسته اقدامی موثر برای توقف جنایات یا ارسال فوری کمک‌های بشردوستانه انجام دهد؟

جامعه بین‌المللی خارج از ایالات متحده، تأثیر چندانی بر دولت اسرائیل ندارد. آن‌ها کار زیادی نمی‌توانند انجام دهند، چراکه بازیگر کلیدی خارج از منطقه، ایالات متحده است که به‌شدت با دولت فعلی اسرائیل هم‌سو شده است.

دبیرکل سازمان ملل متحد به‌صراحت اقدامات اسرائیل در غزه و همچنین حملات به ایران را محکوم کرده است. این دیدگاه، بازتاب نسبتاً دقیقی از افکار عمومی جهانی در این باره است.

با این حال، واقعیت این است که دور کنونی درگیری‌ها با حمله هفتم اکتبر آغاز شد و همین موضوع به دولت اسرائیل آزادی عمل بیشتری برای اقدامات تهاجمی می‌دهد.

 آژانس تنها زمانی حملات را محکوم می‌کند که کارکنان یا عملیات خودش هدف قرار بگیرند

در جریان حمله آمریکا و اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای ایران، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که ایران همچنان با آن همکاری دارد و عضو ان‌پی‌تی است، از محکوم کردن این اقدام خودداری کرد. این رویکرد آژانس چه پیامدهایی برای اعتبار و بی‌طرفی آن دارد؟

مانند اکثر نهادهای بین‌المللی، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) نیز دامنه محدودی برای محکوم کردن اقدامات مشخص کشورها دارد. حتی در مورد اوکراین هم، محکومیت‌های این آژانس معمولاً تنها زمانی صورت گرفته که کارکنان یا عملیات خود آژانس هدف قرار گرفته یا مختل شده‌اند.

آژانس یک نهاد فنی و اجرایی است، نه سیاسی و این محدودیت با هدف حفظ حمایت سیاسی اعضا و تقویت اعتبار و بی‌طرفی آن در نظر گرفته شده است.

 حقوق بین الملل در مورد استفاده از حق دفاع از خود شفاف نیست  

چقدر احتمال دارد که حملات نظامی به تاسیسات هسته‌ای کشورها، منجر به فجایع انسانی مشابه هیروشیما و ناکازاکی شود؟ آیا حقوق بین‌الملل چنین سناریوهایی را پوشش می‌دهد یا همچنان خلأ حقوقی وجود دارد؟

خوشبختانه به نظر نمی‌رسد که فاجعه‌ای انسانی در پی داشته باشد، هرچند این به آن معنا نیست که خطر در آن زمان ناچیز بوده است.

حقوق بین‌الملل حق دفاع از خود را برای کشورها به رسمیت می‌شناسد، به‌ویژه در برابر تهدیدهای موجودیتی. این همان ادعایی است که اسرائیل درباره حمله‌اش به ایران مطرح کرده و اشاره داشته که ایران بارها به‌صراحت خواستار نابودی اسرائیل شده است. این‌که آیا ادعای اسرائیل با الزامات حقوقی دفاع از خود مطابقت دارد یا نه، محل بحث است، چرا که این استدلال حقوقی مستلزم شروط فنی مشخصی است.

با این حال، این حوزه از حقوق بین‌الملل شفاف نیست که شاید بتوان آن را یک خلأ قانونی دانست، هرچند از برخی دیدگاه‌ها، خلأیی ضروری به شمار می‌رود. حقوق بین‌الملل معمولاً جانب احتیاط را گرفته و از محدود کردن کشورها در استفاده از حق دفاع از خود پرهیز کرده است.

در هر صورت، چنین قوانینی عملاً قدرت اجرایی ندارند، مگر در قالب محکومیت یا اقداماتی که کشورهای عضو به‌طور داوطلبانه انجام دهند؛ همان‌گونه که در مورد اوکراین هم شاهد بوده‌ایم.

دو طرف باید تعهداتی روشن، قابل راستی‌آزمایی و قابل بازگشت داشته باشند

رسیدن به توافق صلح پایدار و واقعی، نیازمند ارائه تضمین‌هایی به ایران خواهد بود

با توجه به تجربه ایران از حمله نظامی در میانه روند مذاکرات، آیا می‌توان از دولت آمریکا در دور جدید گفت‌وگوها انتظار رفتار قابل اعتماد داشت؟ چه سازوکارهایی برای بازسازی اعتماد پیشنهاد می‌دهید؟

ایالات متحده در صورتی قابل اعتماد است که توافق به‌دست‌آمده با منافعش هم‌خوانی داشته باشد؛ البته این منافع ممکن است تغییر کنند و دولت فعلی آمریکا از هر فرصتی که به تقویت موقعیتش در مذاکرات کمک کند، استفاده خواهد کرد.

در نهایت، دو طرف باید تعهداتی روشن، قابل راستی‌آزمایی و قابل بازگشت داشته باشند؛ به‌گونه‌ای که اگر یکی از طرفین توافق را نقض کرد، طرف مقابل بتواند اقدامات خود را متوقف یا بازگرداند.

در این چارچوب، آمریکا و اروپا دست‌کم خواستار آن هستند که ایران غنی‌سازی اورانیوم را به شکلی که بتواند منجر به ساخت سلاح هسته‌ای شود، متوقف کند و این توقف باید توسط نهادهای مستقل راستی‌آزمایی شود. در مقابل، آمریکا و اروپا هم باید تحریم‌ها را لغو کنند. هر دوی این اقدامات تا حد زیادی قابل بررسی و در صورت نقض، قابل بازگشت هستند.

با این حال، تا زمانی که دولت ایران به‌صورت داوطلبانه و قانع‌کننده نشان ندهد که قصد ساخت سلاح هسته‌ای ندارد، همیشه نگرانی درباره فعالیت‌های پنهانی باقی خواهد ماند.

افزون بر این، اگر آمریکا از ایران بخواهد حمایت از گروه‌های منطقه‌ای مانند حوثی‌ها، حماس و حزب‌الله را نیز متوقف کند که این خواسته روزبه‌روز محتمل‌تر می‌شود، رسیدن به توافق را دشوارتر خواهد کرد، چرا که چنین حمایت‌هایی به‌راحتی قابل شناسایی و نظارت نیستند.

در نهایت باید گفت، یکی از چالش‌های اصلی آمریکا این است که به درستی منافع امنیتی مشروع ایران را به رسمیت بشناسد. به‌نظر می‌رسد که رسیدن به یک توافق صلح پایدار و واقعی، نیازمند ارائه تضمین‌هایی به ایران هم خواهد بود.

مفهوم «تروریسم» سیال و انعطاف‌پذیر است

آمریکا در سال‌های اخیر برخی گروه‌ها همچون جبهه النصره را از فهرست سازمان‌های تروریستی خارج کرده و حتی دیدارهایی میان جولانی رهبر این گروه و مقامات آمریکایی صورت گرفت. اولا چگونه می‌توان این رویکرد دوگانه در تعریف تروریسم را تبیین کرد؟ در درجه بعدی چگونه است که با این وجود باز هم آمریکا به اسرائیل برای حمله نظامی به سوریه چراغ سبز نشان داد؟ آیا می‌توان از این رویکرد متناقض نتیجه گرفت آمریکای ترامپ به هیچ عنوان قابل اطمینان نیست؟

هیچ تعریف واحد و پذیرفته‌شده‌ای برای واژه «تروریسم» یا این‌که چه چیزی یک گروه را به «سازمان تروریستی» تبدیل می‌کند، وجود ندارد. کشورها آزاد هستند که هر گروهی را طبق دیدگاه خود طبقه‌بندی کنند و بر اساس همین تعریف و طبقه‌بندی، می‌توانند تحریم‌هایی علیه آن گروه اعمال کرده و از واژه «تروریسم» برای جلب حمایت عمومی و بین‌المللی علیه آن استفاده کنند.

قرار گرفتن یا حذف شدن یک گروه از فهرست گروه‌های تروریستی عمدتاً یک تصمیم سیاسی است، هرچند واقعیت دارد که برخی گروه‌ها می‌توانند رفتار خود را تغییر دهند یا وضعیت جدیدی پیدا کنند که باعث شود تعامل با آن‌ها منطقی‌تر یا سودمندتر به نظر برسد.

این وضعیت را در سوریه می‌توان دید؛ جایی که گروهی که پیش‌تر خود را وابسته به داعش معرفی می‌کرد، تمرکز خود را به مقابله با دولت اسد معطوف کرد و در نهایت حکومت سوریه را سرنگون کرده و جایگزین آن شد.

بیشتر کشورها به بازسازی سوریه و بازگشت به وضعیتی نسبتاً باثبات و صلح‌آمیز علاقه‌مند هستند و به همین دلیل نوعی آمادگی برای برقراری روابط با دولت جدید سوریه وجود دارد، حتی اگر برخی اعضای این دولت، پیش‌تر رهبران گروهی بوده‌اند که به‌عنوان «تروریستی» شناخته می‌شد.

این تغییر در سیاست، در واقع بازتاب‌دهنده تحولات میدانی در سوریه و نقش‌های جدیدی است که جناح‌های مختلف در این کشور پیدا کرده‌اند.

به‌نظر من، این یک استاندارد دوگانه محسوب نمی‌شود، چرا که خودِ مفهوم «تروریسم» مفهومی سیال و انعطاف‌پذیر است.

نگرانی‌های امنیتی آن تنها به تهدید آمریکا و اسرائیل محدود نمی‌شود 

تهدید به فعال‌سازی مکانیزم ماشه نه برای حمایت از NPT، بلکه برای فشار بر ایران  در مذاکرات است

رسیدن به توافق نیازمند تغییراتی اساسی در سیاست خارجی چندین کشور است

با توجه به اینکه ایران به برجام پایبند مانده و این آمریکا بود که از توافق خارج شد، و اروپا نیز بدون حضور آمریکا نتوانست به تعهدات خود عمل کند، اکنون چه توجیهی برای فعال‌سازی مکانیزم ماشه باقی می‌ماند؟

در نهایت، مکانیزم «بازگشت خودکار تحریم‌ها» (اسنپ بک) با این هدف طراحی شده بود که اگر مشخص شود ایران به تعهداتش در توافق پایبند نیست یا با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی همکاری نمی‌کند، تحریم‌ها دوباره به‌طور خودکار بازگردانده شوند.

در ماه ژوئن، شورای حکام آژانس اعلام کرد که ایران مفاد پیمان عدم اشاعه سلاح‌های هسته‌ای (NPT) را نقض کرده است؛ اسرائیل هم این موضوع را یکی از بهانه‌های حملات اخیر خود به ایران عنوان کرده است. اروپا اکنون تهدید به فعال‌سازی مکانیزم بازگشت تحریم‌ها را نه فقط برای حمایت از NPT، بلکه بیشتر برای فشار بر ایران به‌منظور دادن امتیاز در مذاکرات پیش‌رو به‌کار می‌برد.

اما این رویکرد با انتقادهایی هم مواجه شده است. از سوی دیگر، حمله نظامی آمریکا به ایران نه‌تنها اعتبار پیمان NPT را زیر سؤال برد، بلکه از دید بسیاری باعث شد ایران انگیزه بیشتری برای تقویت توان دفاعی خود پیدا کند حتی تا جایی که به فکر دستیابی واقعی به سلاح هسته‌ای برای بازدارندگی در برابر حملات آینده بیفتد.

مسئله این‌جاست که شرایط امنیتی ایران پیچیده است و نگرانی‌های امنیتی آن تنها به تهدید آمریکا و اسرائیل محدود نمی‌شود. به همین دلیل، رسیدن به راه‌حل آسان برای پایان دادن به این تنش‌ها دشوار است؛ مگر اینکه ایران، اسرائیل و سایر کشورهای منطقه به توافقی برسند که در آن، نیازهای امنیتی مشروع همه طرف‌ها تأمین شده باشد.

رسیدن به چنین توافقی اما نیازمند تغییراتی اساسی در سیاست خارجی چندین کشور ـ از جمله خود ایران ـ خواهد بود.

ادعای اسرائیل مبنی بر استفاده از زور صرفاً برای دفاع مشروع در غزه زیر سؤال است

با توجه به اینکه رژیم اسرائیل عضو پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) نیست، در حالی که به‌صورت آشکار دارای زرادخانه‌ای از کلاهک‌های هسته‌ای است، و با در نظر گرفتن رویکرد تهاجمی و جنگ‌طلبانه دولت نتانیاهو و حمایت بی‌قید و شرط آمریکا از آن، این وضعیت چه تهدیدی برای ثبات و امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی ایجاد می‌کند؟ آیا ادامه این وضعیت، توازن قوا و اصل بازدارندگی را در منطقه به‌طور خطرناکی بر هم نمی‌زند؟

وضعیت امنیتی خاورمیانه برای مدت طولانی پیچیده و پرتنش بوده است. این‌که آیا اسرائیل تهدیدی برای صلح در منطقه محسوب می‌شود یا نه، مسئله‌ای پیچیده است. اسرائیل ادعا می‌کند که هرگونه گسترش سرزمینی‌اش در نتیجه حملاتی بوده که به آن صورت گرفته است.

عدم حل مسئله تشکیل کشور مستقل برای فلسطینی‌ها، به‌همراه گسترش مداوم شهرک‌سازی‌ها در کرانه باختری، ادعای اسرائیل مبنی بر استفاده از زور صرفاً برای دفاع مشروع را زیر سؤال می‌برد.

به‌نظر من تا زمانی که این مسئله اساسی حل‌وفصل نشود، صلحی پایدار در منطقه برقرار نخواهد شد.

گروه اعطای  جایزه نوبل نماینده نظر عمومی جهان نیستند

بسیاری از برندگان نوبل قبل یا بعد از گرفتن جایزه به حمایت از سرکوب و جنگ پرداخته‌اند 

برخی تحلیلگران معتقدند دونالد ترامپ به دنبال جایزه صلح نوبل است. آیا با توجه به سیاست‌های تهاجمی، حمایت از جنگ‌ها و خروج از توافقات، این هدف برای او واقع‌گرایانه است؟ چه پیامدهایی دارد اگر چهره‌ای با کارنامه نظامی‌گرایانه برنده چنین جایزه‌ای شود؟

بله، رئیس‌جمهور ترامپ به‌صراحت درباره آرزوی خود برای دریافت جایزه نوبل صلح صحبت کرده است. این احتمال وجود دارد، چون بسیاری از برندگان قبلی یا قبل از گرفتن جایزه و یا بعد از آن به حمایت از سرکوب و جنگ پرداخته‌اند. در برخی محافل بین‌المللی، بسیاری از برندگان این جایزه دست‌کم به‌عنوان افرادی که شایستگی دریافت آن را نداشته‌اند، دیده شده‌اند.

در نهایت، جایزه نوبل توسط گروهی محدود و خاص اعطا می‌شود که نماینده نظر عمومی جهان نیستند. بنابراین، هر کسی آزاد است که با تصمیم کمیته موافق باشد یا مخالف.

من فکر می‌کنم هر بار که این جایزه به کسی داده می‌شود که در نهایت شایستگی آن را ندارد، اعتبار و ارزش نوبل صلح کم‌رنگ می‌شود. اما این جایزه به خودی خود به برنده‌اش موقعیت یا نفوذی نمی‌دهد که دیگران مجبور باشند، فارغ از نظرشان درباره او، آن را بپذیرند یا به رسمیت بشناسند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز