کوثری:
نیاز به نمادی داریم که شکاف بین حاکمیت و مردم را پُر کند/ وقت آن است که درخت گلابی را بکاریم

یک استاد جامعه شناسی گفت: ما نیاز داریم در این فضا به نظرم یک درخت گلابی بکاریم؛ نمادی که شکاف ایجاد شده بین مردم و حاکمیت را به دلایل مختلف رسانهای و غیررسانهای پر کند و روایت همبستگی ملی را ایجاد کند. روایتی که نماد قویای باشد و واقعاً نشاندهنده آمادگی برای به سوی هم رفتن باشد. زیرا این مسئله، مسئلهای نیست که فقط در شرایط بحرانی به سرعت ساخته شود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مسعود کوثری استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران در دومین نشست همبستگی اجتماعی و دفاع ملی؛ بررسی ابعاد رسانهای درباره وضعیت رسانههای جریان اصلی در جنگ ۱۲ روزه تحمیلی به ایران از سوی اسرائیل، چه رسانههای داخلی و چه رسانههای خارجی گفت: به نظر من، صرفنظر از فرمایش آقای ربیعی که جنگها را بر اساس سلاح طبقهبندی میکنند و فرمایشات جناب شمس الواعظین، روایتی که مبنای این جنگ بود، این روایت است که ما با حکومت ایران کار داریم. این حکومت نیز نمادها و شاخصهایی دارد که به آنها حمله میشود.
وی ادامه داد: به عنوان مثال، بخشی از سپاه، بخشهایی از پدافند موشکی و بخشهایی از دانشمندان هستهای ما، تقریباً این روایت بر اساس این است که ملت از حاکمیت جداست. اساس روایتی که توسط اسرائیل در بیانیههایش دنبال میشد و آن آتش توپخانه رسانهای که پشت آن بود، توسط رسانههای فارسیزبان و غیر فارسیزبان، این بود که این جنگی است با حکومت ایران و ما کاری به مردم نداریم. به مردم میگوییم که تهران را خالی کنید و به ییلاقات و شهرهای خود برگردید تا کار تمام شود. بنابراین، این روایت رسانهای که همراه با این جنگ دنبال میشد، این بود که ما در لحظات اول موفق نشدیم روایتهایی داشته باشیم که بتواند با این مقابله کند. به دلیل اینکه به نظر من، صدا و سیما برای چنین کاری آماده نبود.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: واقعاً روایتی نداشتیم که صدا و سیما بتواند آن را جا بیندازد و با این روایت که مردم جدا از حاکمیت هستند، مقابله کند. بنابراین، سعی میکرد به شیوه مظلومنمایی بپردازد و مثلاً این نکته را مطرح کند که کودکشی شده یا اینکه نقطهای بیدلیل مورد حمله قرار گرفته است. این نوع ژست مظلومنمایی به نظر من برای این دوران مناسب نبود. جنگی که اتفاق افتاد، به معنای واقعی جنگ به شیوه سابق نیست. این فقط مسأله الکترونیک، پهپاد و هک کردن سامانهها نیست، بلکه مسأله تفکیک مردم از حاکمیت و زدن نمادهای حاکمیت است. بنابراین باید اصطلاح جدیدی برای آن پیدا کنیم، زیرا این چیزی که اسرائیل دنبال میکرد، نه جنگ میهنی بود و نه جنگ داخلی. یعنی تمام آن شیوههایی که ما اسمش را جنگ میگذاریم، بیشتر شبیه به یک شبه کودتا بود. کودتا به معنای این است که مردم در آن جایی ندارند. یعنی شما به نقاط نمادین و اصلی حمله میکنید و بعد یک اتفاق دیگر در تغییر نظام سیاسی میافتد.
کوثری اضافه کرد: یک کتاب به نام "کودتا در ایران" ترجمه شده بود که عملاً از دستورالعمل کودتا بودند. جالب بود که یکی از عناصر کودتا، تصرف آن خبرگزاری یا صدا و سیما یا رادیو و تلویزیون نظام حاکم بود. بنابراین، من معتقدم که ما باید برای این نوع جنگ فکر کنیم و اسم خاصی برای آن پیدا کنیم، مثلا مفهوم جنگ ۳۳ روزه، مفهوم مشکوک دیگری است که اسرائیل خیلی به دنبال این اصطلاح است. مانند جنگ ۳۳ روزه، جنگ شش روزه و عناوینی که نشاندهنده یک نوع تلقی خاص نسبت به جنگ و نسبت به حاکمیت است و اساساً مردم در آن تعریفی ندارد. بنابراین، من فکر میکنم که ما در اینجا مقداری در مقابله با آن روایتی که ساخته شده بود، عقب افتادهایم و موفق نشدهایم که چنین کاری را انجام دهیم.
وی عنوان کرد: حتی اقداماتی مانند نصب مجسمه آرش کمانگیر که البته مجسمه واقعاً قبل از این قضایا ساخته شده بود، نشاندهنده این است که ایدههای ملی وجود دارد، اما واقعاً این ایدهها وجود ندارد. ما در اینجا به سرعت نمیتوانیم آن چیزی را که دائم نفیاش کردیم و طردش کردیم، بازسازی کنیم. اگر شما یک روحیه ملی به این نحو میخواهید، باید زمینهها را بچینید و تقویت کنید و طوری نباشد که مجسمهای بگذارید و یک هفته بعد دزدیده شود. همین مجسمههایی که شما فکر میکنید یا میگویید مظهر نماد ملی است، یکی دو هفته بیشتر در تهران دوام نمیآورند یا خورد میشوند یا دزدیده میشوند. بنابراین، نشان میدهد که ما این روایتها را اگر هم به آن معتقدیم، نمیتوانیم پر و بال بدهیم و استوار کنیم به صورتی که در مواقع لزوم، مانند این اتفاقی که برای ایران افتاده، از آن استفاده کنیم. یک کتابی در آلمان در سال ۱۹۳۳ نوشته شده است، نویسندهای به نام فردریک کریستین. اسم کتاب "گلابیهای ریباک" است. این داستان یک درخت گلابی است که بعد از فروپاشی دیوار برلین به نماد یک نوع اتحاد فرهنگی و آشتی ملی در یک محلهای در آلمان شرقی کاشته میشود و به دلیل هاله فرهنگی که مفهوم درخت گلابی برای آلمانیها دارد، این مسئله خیلی مشهور میشود و به نمادی برای وحدت دو آلمان تبدیل میشود.
این استاد دانشگاه گفت: حالا ما نیاز داریم در این فضا به نظرم یک درخت گلابی بکاریم؛ نمادی که شکاف ایجاد شده بین مردم و حاکمیت را به دلایل مختلف رسانهای و غیررسانهای پر کند و روایت همبستگی ملی را ایجاد کند. روایتی که نماد قویای باشد و واقعاً نشاندهنده آمادگی برای به سوی هم رفتن باشد. زیرا این مسئله، مسئلهای نیست که فقط در شرایط بحرانی به سرعت ساخته شود. البته شما واقعاً دیدید که خیلی از افرادی که زخمدیده بودند و مشکل پیدا کرده بودند، آمدند اطلاعیه دادند و صحبت کردند از افرادی که واقعاً انتظار نمیرفت. خود جناب شمس الواعظین هم یکی از این افراد هستند که اینجا حضور دارند. یعنی به خاطر ایران خیلیها جلو آمدند. به نظر من، این به خاطر ایران جلو آمد نشان میدهد که وقت آن است که درخت گلابی را بکاریم، آمادگی پیدا کنیم به سمت دست دادن به همدیگر و ایجاد یک شرایط جدید برای ایران جدید حرکت کنیم.
وی خاطرنشان کرد: واقعیت این است که ما از یک دورانی عبور کردیم. این جنگ فقط یک آسیب ساختمانی یا شهدایی که در این راه تقدیم وطن شدند، نیست. به نظر من، ما وارد یک دوران جدید شدیم. باید یک پوستهای بیندازیم و بتوانیم در این دوران جدید نقش خود را ایفا کنیم. بنابراین، در این دوران جدید ما یک نماد قوی میخواهیم؛ یک نمادی که نشاندهنده دست دادن به هم و آشتی کردن و حل مسائلی است که میتوان از آنها عبور کرد. میتوان فضایی مناسب برای آزادی نسبی فرهنگی-اجتماعی را در جامعه فراهم کرد. امیدوارم که این شرایط را درک کنیم و بتوانیم آن درخت گلابی را هر چه زودتر بکاریم.