خبرگزاری کار ایران

روایتی از یک زندانی

حالا که باید 12 سال از عمرم را پشت میله‌های زندان بگذرانم، نمی‌دانم چه سرنوشتی در انتظار همسر و پسر 12 ساله‌ام خواهد بود. وقتی ماجرای زورگیری و سرقت خودروی زانتیا به همین سادگی لو رفت به این ضرب المثل اعتقاد قلبی پیدا کردم که «چوب خدا صدا ندارد» چرا که آن روز وقتی ...

به گزارش ایلنا به نقل از خراسان؛ جوان 32 ساله‌ای که به جرم زورگیری و فروش مشروبات الکلی به 12 سال زندان محکوم شده است، وقتی برای آخرین بار مقابل افسر پرونده قرار گرفت به تشریح ماجرای زندگی‌اش پرداخت و گفت: از همان دوران جوانی سعی می‌کردم پول مفت به دست بیاورم. این بود که پس از ازدواج به فکر تهیه و توزیع  مشروبات الکلی معروف به عرق سگی افتادم. آن روز با خرید یک کیسه کشمش زیرزمین منزل اجاره‌ای‌ام   را به کارگاه تولید مشروب تبدیل کردم. خیلی زود کارم رونق گرفت به طوری که روزهای آخر هفته که عده‌ای برای خوش گذرانی به ویلاهای حاشیه شهر می‌آمدند درآمد من نیز به روزی یک میلیون تومان می‌رسید.

 آن روزها غرق در خوش گذرانی و مفت خوری بودم که  ناگهان حلقه‌های آهنین قانون بر دستانم گره خورد و روانه زندان شدم.

در زندان با افرادی آشنا شدم که کارشان فروش خودروهای تصادفی بود. بر اثر معاشرت با آنها تصمیم گرفتم پس از آزادی از زندان، در این زمینه فعالیت کنم. این بود که وقتی از زندان آزاد شدم یک خودروی تصادفی سفیدرنگ خریدم اما باز هم وسوسه‌های سود زیاد و پول مفت به سراغم آمد.

به همین خاطر سراغ دوستان سابقه دارم رفتم تا با سرقت یک زانتیای سفیدرنگ، آن را با خودروی تصادفی «سند نمره» کنیم و به فروش برسانیم. این گونه بود که سه نفری به راه افتادیم تا این که با تعقیب راننده یک زانتیای سفیدرنگ منزل او را پیدا کردیم. وقتی راننده برای بازکردن در پارکینگ از خودرو پیاده شد با افشانه و قمه به او حمله ور شدیم و خودرو را سرقت کردیم. آن روز لوازم قابل استفاده را روی خودروی تصادفی نصب کردیم و بقیه را به مالخری فروختیم که اوراق فروشی داشت.

دراین میان یک جلد قرآن جیبی را که زیبایی خاصی داشت از داخل داشبورد به همراه یک فقره چک برداشتم که قرآن را به همسرم دادم و با چک، کشمش خریدم. سپس بقیه مدارک را به صندوق پست انداختم. با فروش زانتیا پول خوبی به دست آوردم و دوباره به تهیه و توزیع مشروبات الکلی روی آوردم اما مدتی بعد باز هم دستگیر و زندانی شدم. در همین حال فروشنده کشمش به خاطر چک سرقتی توسط کارآگاهان اداره عملیات ویژه پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شد و من هم لو رفتم اما سرقت زانتیا را قبول نکردم.

درهمین هنگام بود که گوشی تلفن همسرم داخل کیفش به صدا درآمد. زمانی که همسرم کیفش را باز کرد ناگهان شاکی قرآن جیبی را داخل کیف همسرم دید و این گونه مجبور به اعتراف شدم و همه ماجرا را برای سروان همتی (افسر پرونده) بازگو کردم و ...

کد خبر : ۴۳۷۹۹۲