آقای خیابانی دیده شدن به چه قیمت؟
رسانه ملی جای بروز احساسات شخصی نیست، اما اتفاقات اخیر نشان داد خیلیها به این مهم پاینبد نیستند و تمام دلخوریها و ناراحتیهای شخصی خود را در قالب کلمات و جملات بیان میکنند، بیآنکه متوجه تأثیر آن بر احساسات جامعه باشند.
روزنامه جوان نوشت: مردم قرار نیست شنونده احساسات شخصی ما باشند که هر زمان حالمان خوب بود و از مسئلهای خوشحال و راضی بودیم، خوبش را بگوییم و هر زمان که دلخور شدیم، چشمببندیم و آن را به زشتترین شکل ممکن توصیف کنیم، رویهای که خیابانی این روزها در قبال فوتبال در پیش گرفته است. همان فوتبالی که پله شد برای ترقی او، اما امروز به هزار و یک دلیلی که کمتر کسی میداند، آن را با وام گرفتن از کتابهای جامعهشناختی که خوانده به باد زشتترین انتقادها گرفته است.
خیابانی هرچه که دارد از فوتبال است، اما با وجود آنکه سر شاخه نشسته، بیخش را میبُرد! رفتار او این تصور را ایجاد میکند که شاید کسی، جایی سر او را در فوتبال کلاه گذاشته که اینگونه کینهتوزانه درصدد تخریب آن برآمده است. شاید اگر همان روز که اسطورهای، چون دهداری را زیر سؤال برد گوشش را پیچانده بودند، امروز اینگونه جامعه فوتبال و تکتک آدمهای آن را زیر سؤال نمیبرد!
باورش سخت است و دشوار، اما خیابانی تریبون که دستش میآید کوچکترین فرصتی را برای زدن فوتبال و فوتبالیست جماعت از دست نمیدهد. او در تازهترین افاضات خود صراحتاً گفته آدمی که عادت به رفتارهای اجتماعی داشته باشد بهعنوان یک انسان پاک، فوتبالیست نمیشود، چراکه در فضای رقابتی فوتبال نمیتوان سالم بود و باید یکسری افراد غیرسالم هم در کنارت باشند!
صحبتهایی که بیشتر به واکنشی کینهتوزانه میماند تا تحلیلی جامعهشناختی. اما ناباورانهتر اینکه او با وجود سالها حضور در عرصه فوتبال، هنوز معنا و مفعوم تاکتیک و تکنیک را نمیداند و آن را فریب میداند: «در رختکن به بازیکنان آموزش میدهند که کلک بزنند! اینکه جوانمردانه نیست؛ ورزش انصاف و جوانمردی نیست! ورزش یعنی دوومیدانی، چون تو میدوی و دیگران هم میدوند، هر کس بهتر دوید برنده میشود! ولی فوتبال، بسکتبال، کشتی و اینها فریب است و فریب دادن یا همان تاکتیک، یعنی ناجوانمردی!»
البته جامعه عادت دارد به شنیدن جملات قصار و اشتباهات وحشتناک خیابانی حین گزارش فوتبال، اما ظاهراً او مسیرش را تغییر داده و در همین مسیر جدید هم به بیراهه رفته؛ چه زمانی که تصمیم به ساختن مستندهای فوتبالی گرفت و بدون هیچ شرمی از خجالت دهداری درآمد و چه حالا که تا تریبون پیدا میکند، چون افراد بیسوادی که چیزی از فوتبال نمیدانند و هنوز تصور میکنند ۲۱ نفر دنبال یک توپ میدوند، جملاتی از دهانش خارج میشود که در قوطی هیچ عطاری یافت نمیشود. شاید، چون دیگر این تنها راهی است که میتواند او را چند روزی سر زبانها بیندازد، اما دیده شدن به چه قیمت؟
تردیدی نیست که فوتبال هم مثل هر حوزه دیگری در جامعه و ورزش اشکالات، ایرادها و فسادهایی دارد و اصحاب رسانه، کارشناسان و پیشکسوتان نیز بارها و بارها در وقت لزوم بدان پرداختهاند، اما آنچه خیابانی به زبان میآورد صرفاً توهین به کل جامعه فوتبال است، نه انتقاد از فسادهای آن.
اما کاش قبل از آنکه بدون تفکر هر آنچه که به ذهنش میرسد را به زبان بیاورد، به این نکته مهم توجه میکرد که درآمد او سالیان سال است که از همین فوتبال به دست آمده است. همین فوتبالی که حاضر به دل کندن از آن نیست که اگر بود، حتماً باید این روزها در گوشهای دنج، کسب و کار دیگری را دنبال میکرد، اما هم از این سفرهای که پهن است سهم برمیدارد و هم آن را زیر سؤال میبرد، به همین دلیل هم هست که بسیاری در واکنش به صحبتهای او میگویند تکلیف خیابانی مشخص است!
البته دست به توجیه این آقا هم خوب است! خیابانی اینبار هم مثل همیشه خوب که با انتقادهای تند و تیز مواجه شد، سعی کرد حرفش را عوض کند و گفت آنچه به زبان آورده نه نظر شخصی او که نظر ماتریالیستها بوده است: «من فقط گفتم از نظر دیدگاه جامعهشناسی، ماتریالیستها چنین نگاهی به فوتبال دارند. این نظر ماتریالیستهاست. تا حالا چه کسی نظریه ماتریالیستها را قبول کرده که من قبول کنم؟»، اما آیا توصیه به خانوادهها در مورد اینکه اجازه ندهند فرزندانشان فوتبالیست شوند هم نظر ماتریالیستها بوده است؟ حالا که او با ضربالمثل کمگوی و گزیدهگوی، چون دُر آشنا نیست، بهتر است کسی به او یادآور شود که پرگویی آفت سخن است.