فرزندان، پدرشان را پای طناب دار میبرند
با کارتم خرید اینترنتی کرد، کشتمش!

لحظه حادثه حال خوبی نداشتم و دلم به شدت درد گرفته بود که...
رسیدگی به پرونده قتل زن جوان به دست شوهرش از دهم خرداد سال ۱۴۰۱ با گزارش یک درگیری خانوادگی در ورامین آغاز شد. پس از آن مأموران به محل نزاع که خانهای در قرچک بود، رفتند و مردی که گزارش درگیری را به مأموران داده بود در توضیح ماجرا گفت: از ساعت 11 شب تا 2 بامداد، صدای درگیری یکی از همسایههایمان با همسرش ما را آزردهخاطر کرد چون فکر کردیم دعوا خانوادگی است، دخالتی نکردیم، اما بعد از دوساعت صدای زن جوان را شنیدیم که از همسایهها درخواست کمک میکرد و پس از آن به یکباره صدایش قطع شد. از این رو تصمیم گرفتیم پلیس را در جریان قرار دهیم.در ادامه مأموران به خانه مورد نظر رفتند و ناگهان مرد جوان در حالی که چاقویی در دست داشت و لباسهایش خونی بود در را باز کرد. او با دیدن مأموران گفت: همسرم را کشتم!
تحقیقات ابتدایی
وقتی مأموران وارد خانه شدند، جسد زن جوان را دیدند و با دستور قضایی جسد به پزشکی قانونی منتقل شد. پس از بازداشت مرد جوان، وی به اداره آگاهی منتقل شد و ماجرا را اینگونه توضیح داد: لحظه حادثه حال خوبی نداشتم و دلم به شدت درد گرفته بود، از همسرم خواستم یک لیوان آب به من بدهد، اما او توجهی به درخواستم نکرد و من به یکباره عصبانی شدم و با چاقوی آشپزخانه چند ضربه به او زدم. با اظهارات متهم، او صحنه جرم را بازسازی کرد و پرونده پس از تکمیل تحقیقات با صدور کیفرخواست به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه
در ابتدای جلسه پدر و مادر مقتول درخواست قصاص کردند. سپس مادر مقتول به جایگاه رفت و گفت: دخترم ۱۵ سال پیش ازدواج کرد در این مدت هم با همه مشکلات و سختیهایی که دامادم بهوجود آورده بود، سوخت و ساخت اما به جای اینکه قدر دخترم را بداند او را بیرحمانه کشت. من از خون دخترم نمیگذرم.» این در حالی بود که دو فرزند مقتول نیز تقاضای قصاص پدرشان را مطرح کردند.
در ادامه متهم به جایگاه رفت و در حالی که ادعای تازهای را مطرح میکرد، گفت: آن شب وقتی به خانه برگشتم، دل درد شدیدی داشتم و بلافاصله به اتاق رفتم و خوابیدم، اما صدای پیامک گوشی تلفن همراهم بیدارم کرد و وقتی پیامها را دیدم متوجه شدم همسرم بدون حساب و کتاب در حال خرید اینترنتی از حسابم است.
همان موقع از اتاق بیرون آمدم و از او خواستم کارتم را پس بدهد تا به بیمارستان بروم، اما او مقاومت کرد و کارت را پس نداد با این حال چیزی نگفتم و به اتاق برگشتم و سعی کردم دوباره بخوابم که در یک لحظه احساس کردم کسی با چاقو بالای سرم ایستاده است، وقتی چشمانم را باز کردم دیدم همسرم میخواهد من را بکشد و همان موقع چاقو را از او گرفتم و چند ضربه زدم. چند دقیقه بعد هم پشیمان شدم اما دیگر فایدهای نداشت.»
قضات دادگاه بعد از مشورت متهم را به قصاص محکوم کردند و رأی صادر شده در دیوانعالی کشور مهر تائید خورد. به این ترتیب شمارش معکوس برای اجرای حکم آغاز شد.