خبرگزاری کار ایران

محمدامین قانعی‌راد و علی‌اکبر امینی در گفتگو با ایلنا:

رشد فرهنگ و تمدن با مبارزات اجتماعی رابطه‌ی مستقیم دارد

رشد فرهنگ و تمدن با مبارزات اجتماعی رابطه‌ی مستقیم دارد

امروز با یک نوع سیالیت و آشفتگی روبرو هستیم / منظورم از مبارزات اجتماعی؛ چالش‌هایی است که بین گروه‌های متفاوت با سلیقه‌ها و تفکرات مختلف شکل می‌گیرد / شبکه‌های مجازی و تلویزیون سطح مطالعه‌ی جامعه را پایین آورده‌اند.

امروز ۲۱ ماه می(۳۱ اردیبهشت) زادروز " امیل ارماتینگر "؛ مورخ سویسی است که به سال ۱۸۷۳ چشم به جهان گشود. وی در اثر مهم خود " تاریخ ادبیات جهان " از خلق آثار بی‌همتایی در ادبیات ایران از دوره‌ی باستان تا عهد قرون وسطی یاد کرده و می‌گوید: " در این قرون، ایرانیان؛ میهن خود را یکبار دیگر ابرقدرت جهان کرده بودند، این‌بار با اندیشه و قلم، نه زور سرباز و نیزه. " این درحالی است که سال‌هاست درباره‌ی فرهنگ و ادبیات معاصر ایران چنین اظهارنظرهایی دیده و خوانده نمی‌شود در این‌باره نظر دو تن از اساتید دانشگاه را جویا شدیم.

محمد امین قانعی راد در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، درباره‌ی دلایل افول فرهنگ و تمدن ایران بعداز این دوره گفت: ادبیات و علوم انسانی هر کشوری را باید در بستر تمدن آن کشور مورد بررسی و تحلیل قرار داد. به تناسب جایگاه تمدنی هر کشوری جایگاه ادبیات و علوم انسانی نیز متغیر است.

وی افزود: با نگاهی به تاریخ فرهنگ و هنر سرزمین‌مان این مسئله روشن‌تر می‌شود. قبل از اسلام جایگاه تمدنی خاصی داشتیم که به تناسب آن آثار فرهنگی مطرحی هم خلق شد. بعداز آن در دوره‌ی ساسانیان بازهم فرهنگ و تمدن ما جایگاه ویِژه‌ای پیدا کرد. بعداز آن در دوره‌ی نهضت شعوبیه نیز جنبش‌های ادبی برجسته‌ای داشتیم که افرادی مانند رودکی و عنصری و خیام و ابوعلی سینا از دل آن بیرون آمدند.

وی افزود: در دوره‌ی غلبه‌ی اقوام ترک؛ ادبیات در محاق قرار گرفت ولی تک ستاره‌هایی مثل خواجه نصیرالدین داشتیم که در مقیاس جهانی مطرح شدند. اینها را مرور می‌کنم برای اینکه نشان دهم ما همیشه افت و خیزهای تمدنی داشته‌ایم. در عصر صفویه هم همراه با خیزش‌های اجتماعی بهار و دهخدا پیدا شدند و بعداز آن هم صادق هدایت و ملک‌الشعرای بهار را داشتیم که به نوبه‌ی خود جان تازه‌ای به تمدن ایرانی بخشیدند و البته خودشان هم محصول اوج‌گیری تمدن ایران بودند.

قانعی راد در ادامه به ادبیات و فرهنگ عصر حاضر گفت: درحال حاضر هم به نظر می‌رسد با یک نوع سیالیت و آشفتگی روبرو هستیم. از یک سو الگوهای کهنه خلاقیت خود را از دست داده‌اند و از طرف دیگر هم الگوهای جدیدتر مثل شعر نو و داستان نتوانسته‌اند جایگاه مناسبی در سطح جهانی پیدا کنند و فقط در سطح داخلی مطرح شده‌اند. ما فقط در زمینه‌ی سینما کمی شکوفایی داشته‌ایم و در سطح جهان مطرح شده‌ایم. البته در زمینه‌ی ادبیات هم کسانی مثل دکتر شریعتی و هدایت تا حدی مطرح شده‌اند ولی بیشتر در سطح منطقه‌ای بوده‌است.

این کارشناس سیاسی؛ در ادامه درباره‌ی آینده‌ی فرهنگی و ادبی ایران گفت: همه‌ی اینها به میزان اوج‌‌‌‌‌گیری تمدن ما مربوط می‌شود. در آینده ممکن است با رشد فرهنگی بیشتری روبرو شویم زیرا تفکرات متفاوتی در ایران درحال شکل گیری است که به چالش با یکدیگر برخواسته‌اند که این می‌تواند جرقه‌هایی ایجاد کند تا در سطح جهانی حرفی برای گفتن داشته باشیم.

وی در ادامه گفت: با نگاه به همه‌ی افت‌وخیرها دیده‌می‌شود که رشد فرهنگی و اوج گیری تمدن نسبت وسیعی با مبارزات اجتماعی دارد. منظورم از مبارزات اجتماعی؛ چالش‌هایی است که بین گروه‌های متفاوت با سلیقه‌ها و تفکرات مختلف شکل می‌گیرد. بنابراین دولت به عنوان سیاست‌گذار فرهنگ و تمدن باید به این جریان‌های مختلف فرصت بازنمایی دهد و به‌جای جلوگیری از شکل‌گیری آنها، از آن به عنوان یک رویکرد مثبت و سازنده استقبال کند.

علی اکبر امینی، استاد دانشگاه نیز درباره‌ی دلایل افول فرهنگ و تمدن ایرانی گفت: افول در فرهنگ و ادبیات ما به نظر من از زمان ملک‌الشعرای بهار به این سو شروع شد و دلیل اصلی آن راحت‌طلبی مردم در صحنه‌های مختلف است که البته‌ دامنه‌ی زبان و ادبیات را هم گرفته است. از طرفی فضای مجازی و تلویزیون هم سطح توقعات مردم را کم کرده است و مردم بیشتر به دنبال سرگرمی هستند تا افزایش دانش. مشکل عمده‌ای که شبکه‌های مجازی و تلویزیون ایجاد کرده؛ پایین آوردن سطح مطالعه است که به نظر من این یک فاجعه است.

وی افزود: علاوه بر اینها تعداد زیادی از سرگرمی‌های مفید مردم که تا حدی می‌توانست کمبود مطالعه را جبران کند در سال‌های پیش حذف شد. برای نمونه نقالی که زمانی یکی از مهمترین سرگرمی‌های مردم بود؛ امروزه تقریبا حذف شده که تاثیر بدی روی فرهنگ و هنر ما دارد.

امینی در ادامه به اوضاع اقتصادی نیز اشاره‌ای کرد و گفت: به همه‌ی اینها باید اوضاع اقتصادی را هم اضافه کنم. شما امروز می‌بینید که یک فوتبالیست به اندازه‌ی ۲۰۰ یا ۳۰۰ استاد دانشگاه درآمد دارد. بنابراین انگیزه‌های مالی نیز در این زمینه بسیار کم شده و خیلی از کسانی که استعداد دارند و می‌توانند در این حیطه تاثیرگذار باشند؛ ترجیح می‌دهند به سراغ حوزه‌های دیگر بروند.

وی درپایان در پاسخ به این پرسش که اوضاع فرهنگی پس از انقلاب و متحول شدن همه‌ی جنبه‌ها زندگی مردم چگونه بوده‌است؛ گفت: نباید انتظار داشت همان تاثیری که بر فضای سیاسی پذیرفته‌ایم را در فضای فرهنگی هم داشته باشیم. این تحول در همه‌ی شئون جامعه دیده نشد و جریانات فرهنگی تقریبا به همان شکل قبل از انقلاب ادامه پیدا کرد.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز