خبرگزاری کار ایران

بررسی تحولات ۲۰۱۵ افغانستان در گفت‌وگوی ملازهی با ایلنا:

خیزش داعش و خلافت خراسان/ ملا منصور و تجزیه‌ طالبان/ رمزگشایی از مذاکرات مسکو - کابل

افغانستان در سال ۲۰۱۵ شاهد رویدادهای مهمی از جمله علنی شدن مرگ ملاعمر پس از دو سال و پیدایش داعش در این کشور بود که البته تجزیه‌ طالبان به سه انشعاب فکری هم از این دسته وقایع محسوب می‌شد. اما آنچیزی که باید مد نظر قرارگیرد واکاوی از مذاکرات میان مقام‌های مسکو با افغانستان و شاید هم با طالبان باشد که همگی حول نگرانی‌ روس‌ها از بی‌نظم شدن آسیای مرکزی توسط داعش می‌گردد.

شاید بتوان آسیای میانه (آسیای مرکزی) را قرینه‌ای از غرب آسیا دانست. منطقه خاورمیانه که با عنوان غرب آسیا هم از آن نام برده می‌شود، به دلیل تجمع گروه‌های خرد و کلان تروریستی – تکفیری که در ادبیات غربی‌ها «جهادی» نامیده می‌شوند، از پنج سال گذشته تاکنون انواع و اقسام مدل‌های درهم ریختگی اعم از سیاسی، قومی و خصوصاً امنیتی را به خود دیده است. اما مساله‌ای که از منظر تحلیلگران و رسانه‌ها کم اهمیت جلوه داده شده و کمتر به آن پرداخته شده است، تیر اخطاری است که تنها چند کیلومتر آن طرف‌تر از مرزهای شرقی کشورمان شلیک شده است و از آن به عنوان «مثلث ناامنی» نام برده می‌شود که متشکل از داعش، القاعده و طالبان است.

عده‌ای بر این عقیده‌اند که این سه گروه را نمی‌توان از حیث شکلی و ماهوی با یکدیگر مقایسه کرد اما نکته‌ای که باید مهم تلقی شود این است که تنها حضور این سه عنصر بی‌ثباتی برای اینکه بتوانیم قرینه بودن آسیای میانه در مقابل غرب آسیا را به اثبات برسانیم، کافی است. مرگ ملاعمر و رونمایی از ملا اختر منصور به عنوان رهبر جدید طالبان به علاوه خیزش داعش و ابقاء حضور نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان به همراه مذاکرات شکل گرفتن مذاکرات میان مقام‌های مسکو - کابل از موضوع‌های مهمی بود که سال ۲۰۱۵ در افغانستان بروز و ظهور کرد. از این رو در گفت‌و گو با «پیرمحمد ملازهی» به بررسی این وقایع پرداخته شد که مشروح آن از نظر خواهد گذشت.

 

عناصر داعش در افغانستان و پاکستان بومی خواهند بود

پیدایش داعش از قبل در پاکستان و افغانستان مطرح بود اما حکومت‌ها این موضوع را تایید نمی‌کردند و مدت‌ها این مساله را انکار می کردند اما در سال ۲۰۱۵ نشانه‌هایی بروز و ظهور کرد که دولت‌ها مجبور شدند تا به این موضوع اعتراف کنند. به گونه‌ای آنها مجبور شدند این را بپذیرند که در ولایت‌های ننگرهار، خوست و کُنَر و همچنین در غرب منطقه هلمند، نیروهایی با پرچم و دستارهای سیاه رنگ در حال رفت‌وآمد بوده و به دنبال یارگیری از گروه‌هایی هستند که از طالبان و سایر گروه‌های دیگر ناراضی تشکیل شده و به دنبال جذب در داعش هستند. لذا باید گفت که سال ۲۰۱۵، سال تایید رسمی حضور داعش در افغانستان بود و از آن به بعد مشخص شد که داعش در افغانستان حضور دارد.

پرسشی که در این راستا مطرح شد، این بود که آیا عناصر داعش در افغانستان و پاکستان بومی هستند یا اینکه از کشورهای عرب‌نشین خاورمیانه به آنجا منتقل شده‌اند. در این رابطه بحث‌های زیادی در سال ۲۰۱۵ مطرح شد ولی جمع‌بندی کلی که تا حدود بسیار زیادی واقعی به نظر می‌رسد این است که، حدود  ۷۰ تا ۱۰۰ نفر از خاورمیانه وارد داعش در افغانستان شده‌اند و عمده فعالیت این تعداد از عناصر داعش حول محور جذب، استخدام و تدارک اسباب و وسائل لازم اعم از سلاح، تامین مالی و سایر ملزومات می‌گردد تا بتوانند نیروهای افغان و پاکستانی را پس از آموزش دادن در داعش به کار بگیرد.

این خبر که گفته شده داعش در سال ۲۰۱۵ تعداد زیادی از نیروهای خود در خاورمیانه را به افغانستان منتقل کرده است، تایید نشد اما در سال ۲۰۱۶ باتوجه به اینکه در عراق و سوریه تحولات خاصی صورت گرفته و احتمال اینکه شهرهای تحت تصرف داعش به دست نیروهای دولتی بیافتد بسیار بالا رفته است، ممکن است نیروهای این ناحیه به افغانستان و آسیای میانه منتقل شوند. لذا باید گفت که رشد داعش در این منطقه بیشتر بومی است تا اینکه بخواهند عناصر وارداتی را به این کشور‌ها انتقال دهند.

 

ملامنصور و معمای رهبری طالبان

دلیل اصلی اختلافی که میان رهبران سطح بالای طالبان پس از مرگ ملا‌عمر به وجود آمد این بود که ملامنصور با تعدادی از نزدیکان ملاعمر جلسه‌ای گذاشتند و تصمیم بر آن شد که اولاً مرگ ملا عمر را اعلام کنند و بگویند که مرگ ملاعمر دوسال پیش اتفاق افتاده و در این مدت این موضوع را پنهان نگه داشته‌اند و همین پنهان کاری باعث شد تا یک سری از اعضای طالبان در این مورد معترض باشند. به خصوص اینکه چندی پیش ملامنصور نامه‌ای را از زبان ملاعمر منتشر کرد و همین موضوع موجب ایجاد تنش در درون طالبان شد.

زمانی که بحث رهبری جدید مطرح شد، سه خط فکری در درون طالبان به وجود آمد. خط اول مربوط به پسر ملا عمر یعنی «ملایعقوب» و برادرش «عبدالمنان» بود که آنها رهبری ملامنصور را نپذیرفتند و معتقد بودند که باید شورای گسترده‌تری برای انتخاب رهبری طالبان تشکیل شود و در آنجا برای تعیین رهبر طالبان پس از ملاعمر تصمیم‌گیری شود که البته مدتی بعد اخباری مبنی بر بیعت آنها با ملامنصور منتشر شد و عده‌ای بر این عقیده بودند که سرویس اطلاعاتی پاکستان (ISI) این تصمیم را اتخاذ کرده است. خط فکری دوم یک خط فکری انشعابی بود که از بدنه طالبان برآمد و جریان ملارسول که یکی از فرماندهان هلمند و از افراد بانفوذ به شمار می‌رفت، این خط را هدایت می‌کرد و به دنبال اعتراض در خصوص پنهانکاری مرگ ملاعمر از سوی ملامنصور، از طالبان انشعاب گرفتند و پس از آن به صورت رسمی با ابوبکر البغدادی بیعت کردند و این جریان که جریان نسبتاً قدرتمندی به شمار می‌رود، هم با دولت کابل در حال جنگ هستند هم با نیروهای طالبان که تحت رهبری ملا اختر منصور هستند.

خط فکری سوم جریان کوچک‌تری بودند که اتفاقاً اولین گروهی بودند که مرگ ملاعمر را اعلام کردند و در ابتدای مطرح شدن ملامنصور انشعاب خود را علناً اعلام کردند و گروه جدایی را تشکیل دادند. در خلال شکل گرفتن این سه گروه، گروه دیگری که در قطر و طیب آغا رهبری آن را به عهده داشت، در اعتراض به این موضوع اقدام به استعفا کرد اما اعلام جدایی از طالبان نکرد و تنها خود را از رهبری فعلی طالبان جدا کرد و تاکنون هم ادعای خاصی را مطرح نکرده است. بنابراین می‌توانیم بگوییم که طالبان پس از مرگ ملاعمر، یک مدل از تجزیه را تجربه می‌کند و این موضوع، مذاکرات میان دولت افغانستان و طالبان را که چینی‌ها و آمریکایی‌ها در آن دخالت داشتند با توقف روبه‌رو کرد که در سفر اخیر عبدالله عبدالله به اسلام آباد و مذاکراتی که با «نواز شریف» نخست‌وزیر پاکستان و «راحیل شریف» فرمانده ارتش این کشور صورت گرفت، مجدداً توافقی برای از سر گرفتن مذاکرات چهار جانبه مطرح شده است که از یک طرف چینی‌ها و آمریکایی‌ها و از سوی دیگر طالبان و دولت کابل در آن حضور خواهند داشت و احتمال دارد «مذاکرات مری-۲» در ژانویه ۲۰۱۶ برگزار شود. اما مساله اینجاست که باید دید کدام جناح از طالبان حاضر است تا در این مذاکرات شرکت کنند و کدام جناح مخالف است. به گونه‌ای که حدود یک‌ ماه پیش خبری از درگیری میان عبدالله سرحدی و ملا منصور منتشر شد و گفته شده بود که ملامنصور کشته شده است اما این خبر تایید نشد و طالبان اصل قضیه را تکذیب کرد.

در مذاکره مقام‌های کابل و مسکو چه گذشت؟

باید در نظر داشت که روس‌ها اهدافی بالاتر از محورهای انرژی و اقتصاد را در مذاکرات خود با مقام‌های کابل دنبال می‌کنند. چراکه روس‌ها به شدت نگران هستند عناصری مانند چچنی‌ها، ازبک‌ها و تاجیک‌هایی که در خاورمیانه به داعش پیوسته‌اند، به دره فرغانه و آسیای مرکزی ورود پیدا کنند که در آنجا دو جریان قدرتمند تحت عنوان «نهضت اسلامی» و «جریان ازبک‌ها» که گروه نظامی قدرتمندی علیه دولت‌های آسیای مرکزی محسوب می‌شوند، وجود دارد. علاوه بر آن نهضت اسلامی ترکستان شرقی که در ایالت سینک یانگ علیه چین می‌جنگند هم باید مد نظر قرار گیرد.

در مجموع به نظر می‌آید که روس‌ها نگران هستند که افغانستان پایگاهی برای انجام عملیات‌های این گروهک‌ها در آسیای مرکزی قرار بگیرد. چراکه این منطقه و حتی گروه‌های مذکور این ظرفیت را دارند که در صورت شکست نقشه‌های تروریست‌ها در خاورمیانه به این منطقه انتقال پیدا کنند. لذا بر این اساس است که روس‌ها تمایل پیدا کرده‌اند با طالبان به مذاکره بپردازند که البته دو سناریو در این بین است. اول اینکه مذاکراتی با طالبان و بر علیه داعش داشته باشند تا بتوانند عناصر این گروه را سرکوب کنند و دوم بحث فروش تسلیحات به دولت کابل است که روس‌ها در این مورد اعلام آمادگی کردند.

باید این موضوع را مد نظر قرار داد که آمریکایی‌ها قرارداد امنیتی موسوم به قرارداد کابل – واشنگتن با مقام‌های افغانستان و شخص اشرف غنی به امضا رساندند که حامد کرزی از امضا آن خودداری کرده بود. در این قرارداد پنج پایگاه اصلی نظامی تا سال ۲۰۲۴ در اختیار نظامیان آمریکا قرار گرفت که چند پایگاه فرعی هم در این بین به آمریکایی‌ها واگذار شده است و حتی در یکی از بندهای این قرارداد امکان تمدید آن از سوی آمریکایی‌ها وجود دارد و این نشان می‌دهد که خروج کامل ناتو و آمریکایی‌ها از افغانستان فعلاً منتفی است.

روس‌ها در محاسبات خود برای ایجاد روابط با کشورهای دنیا به خصوص آمریکایی‌ها احساس می‌کنند که بخشی از تهدیدها علیه امنیت ملی کشورشان از طریق آسیای مرکزی صورت خواهد گرفت و در واقع سعی می‌کنند تا با نزدیک شدن به افغانستان و حتی طالبان (با علم به اینکه این گروهک افراطی بوده و با القاعده همکاری داشته است) یک پروژه مصون‌سازی و پیشگیری را کلید بزند. آنچه که عامل تشدید کننده این ماجرا خواهد بود، وجود داعش در این منطقه و جذب نیرو توسط القاعده و طالبان است و این موضوع برای روس‌ها خطرآفرین است که باید به ادعای خلافت داعش در خراسان که از آسیای مرکزی شروع می‌شود و تا شمال هند و حتی سینک یانگ چین به همراه پاکستان و افغانستان را در برخواهد گرفت، اشاره کرد.

گزارش و گفت‌وگو: فرشاد گلزاری   

کد خبر : ۳۳۵۱۹۴