خبرگزاری کار ایران

بیگدلی در گفت‌وگو با ایلنا تشریح کرد:

پشت‌پرده تغییر نام احتمالی وزارت دفاع آمریکا به وزارت جنگ/ نقش قدرت‌های نوظهور در به چالش کشیدن واشنگتن

پشت‌پرده تغییر نام احتمالی وزارت دفاع آمریکا به وزارت جنگ/ نقش قدرت‌های نوظهور در به چالش کشیدن واشنگتن

کارشناس مسائل آمریکا گفت: همان‌گونه که تاریخ نشان داده، به‌هم‌ریختگی نظم جهانی معمولاً به جنگ‌های بزرگ منجر می‌شود و حالا صدای جنگ جهانی سوم بیش از هر زمان دیگری به گوش می‌رسد.

علی بیگدلی، کارشناس مسائل آمریکا در تشریح دلایل پیشنهاد دونالد ترامپ برای تغییر نام وزارت دفاع ایالات متحده به وزارت جنگ در گفت‌وگو با ایلنا عنوان کرد: رئیس‌جمهور ایالات متحده، بر اساس قانون اساسی این کشور، به‌تنهایی قادر به ایجاد تغییر در ساختارهای بنیادین و یا بازنویسی قانون اساسی نیست و هرگونه تغییر باید در قالب متمم یا الحاقیه و با تصویب دو سوم نمایندگان کنگره صورت گیرد. این اصل از ابتدای شکل‌گیری ایالات متحده در زمان جورج واشنگتن تا امروز ثابت مانده و هیچ فرد یا نهادی جز کنگره توانایی تغییر مستقیم قانون اساسی را ندارد. در تاریخ این کشور تاکنون ۱۷ یا ۱۸ متمم به قانون اساسی افزوده شده است. از جمله مهم‌ترین آن‌ها محدودیت دو دوره‌ای ریاست‌جمهوری بود که پس از درگذشت فرانکلین روزولت به تصویب رسید. روزولت در دوران جنگ جهانی دوم بدون کسب موافقت کنگره علیه ژاپن اعلام جنگ کرد و همین موضوع سبب شد پس از مرگ او، محدودیت دوره ریاست‌جمهوری در قالب متممی جدید تثبیت شود. 

وی ادامه داد: بر این اساس هر ایده‌ای که ترامپ درباره تغییر قانون اساسی مطرح کند، ناگزیر باید همین مسیر طولانی را طی کند. اما در کنار مباحث داخلی آمریکا، جهان شاهد تحولات ژرفی است که موازنه قدرت جهانی را تغییر می‌دهد. نشست شانگهای و مانور قدرت چین نمونه بارز این تغییر است. چین که سال‌ها بنیان قدرت خود را بر تجارت استوار کرده بود، اکنون با توسعه توان نظامی و به‌ویژه قدرت دریایی، به‌عنوان بازیگری جدی در عرصه امنیت بین‌المللی ظاهر شده است. این کشور تنها در تجارت با آمریکا بیش از هزار میلیارد دلار مبادله داشت، اما سیاست تعرفه‌ای ترامپ بسیاری از صادرات چین به آمریکا را محدود کرد. همین موضوع سبب شد پکن با سرعت بیشتری به سمت نمایش قدرت نظامی حرکت کند و مقامات چینی حتی مدعی‌ هستند که نیروی دریایی این کشور از آمریکا پیشی گرفته است؛ ادعایی که واشنگتن آن را رد می‌کند، اما شواهد نشان می‌دهد که فاصله قدرت دو کشور به‌شدت کاهش یافته است. این تغییر توازن، نگرانی جدی برای آمریکا به همراه داشته است؛ به گونه‌ای که اگر ایالات متحده بر سیاست‌های فشار و محدودیت علیه تایوان ادامه دهد، بعید نیست که چین در آینده نزدیک دست به اقدام نظامی مستقیم بزند.

این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: از این منظر، بحران تایوان می‌تواند به جرقه‌ای برای یک درگیری جهانی تبدیل شود و در این میان، سیاست‌های اقتصادی ترامپ عملاً نتیجه‌ای معکوس داشت. او تصور می‌کرد با افزایش تعرفه‌ها می‌تواند صنایع داخلی را تقویت کرده و اشتغال را بالا ببرد؛ اما نه‌تنها چنین نشد، بلکه فشار اقتصادی بر مردم آمریکا افزایش یافت و بسیاری از صنایع با مشکل سرمایه‌گذاری و تولید مواجه شدند. هم‌زمان، چین با نزدیک شدن به روسیه و حتی هند توانست جایگاه خود را تقویت کند. در این راستا طرحی که در زمان جورج بوش پسر برای ایجاد یک «مثلث قدرت» متشکل از چین، روسیه و هند مطرح بود، اگر به نتیجه می‌رسید نزدیک به سه و نیم میلیارد نفر از جمعیت جهان و سه قدرت هسته‌ای را در یک جبهه متحد قرار می‌داد. بوش با سفر طولانی به هند تلاش کرد دهلی‌نو را از چین دور کند و با وعده‌های متعدد در حوزه فناوری هسته‌ای و اقتصادی، این کشور را در کنار آمریکا نگاه دارد، اما این پروژه شکست خورد و در مقابل امروز چین و هند پروازهای مستقیم برقرار کرده‌اند و روابط تجاری و اقتصادی خود را گسترش داده‌اند. بنابراین، آمریکا با سیاست‌های تعرفه‌ای ترامپ عملاً هند را نیز از دست داده است. 

وی افزود: از سوی دیگر، روسیه در شرایط کنونی از تحولات سود برده است. ولادیمیر پوتین بارها اعلام کرده است که از تصرفات سال ۲۰۱۴ در اوکراین، از جمله کریمه و مناطق شرقی، عقب‌نشینی نخواهد کرد. بیانیه‌های اخیر او نیز نشان می‌دهد روسیه قصد ندارد در برابر فشارهای غرب کوتاه بیاید. این موضع قاطع باعث شده جایگاه مسکو در معادلات جدید تقویت شود. با کنار هم قرار دادن این تحولات، تصویری نگران‌کننده از آینده جهان شکل می‌گیرد. همان‌گونه که جنگ‌های جهانی اول و دوم در نتیجه آشفتگی و فروپاشی نظم بین‌المللی آغاز شدند، امروز نیز نظام جهانی به‌شدت متزلزل و در حال دگرگونی است. صدای پای جنگ جهانی سوم، هرچند هنوز به واقعیت تبدیل نشده، اما بیش از هر زمان دیگری شنیده می‌شود. خطای اساسی ترامپ در این است که فکر می‌کند آمریکا هنوز قدرت بلامنازع دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی است. در آن دوران، ایالات متحده با قدرت اقتصادی و نظامی خود می‌توانست اعمال قدرت کند، اما امروز قدرت‌های نوظهور مانند چین و هند این معادله را تغییر داده و دیگر کسی اجازه مانورهای یکجانبه و سلطه‌گرانه را به واشنگتن نمی‌دهد.

این استاد دانشگاه گفت: اگر آمریکا بخواهد همچنان با همان ذهنیت گذشته پیش برود، شکست آن در برابر بلوک قدرت‌های جدید، یعنی روسیه، چین و حتی هند، محتمل خواهد بود. لذا شرایط جهانی به‌گونه‌ای تغییر کرده که عقب‌نشینی آسان برای قدرت‌هایی چون مسکو دیگر ممکن نیست. در چنین فضایی، هر اقدام تحریک‌آمیز می‌تواند سطح تنش‌ها را افزایش دهد و جهان را به سمت جنگی تمام‌عیار سوق دهد. ترامپ تصور می‌کند که با افزایش بودجه نظامی و تغییر نام‌ها و ساختارها می‌تواند آمریکا را دوباره به قدرت گذشته بازگرداند. اما این تصمیم‌ها نه‌تنها هزینه‌های سنگین حقوقی و سیاسی به همراه دارد، بلکه می‌تواند دموکرات‌ها را نیز به مخالفت جدی وادارد. تغییرات گسترده در تجهیزات، تسلیحات و راهبرد امنیت ملی مستلزم بودجه عظیمی است که در شرایط کنونی اقتصاد آمریکا بسیار دشوار به‌نظر می‌رسد. از سوی دیگر، مقابله مستقیم با چین اشتباه بزرگی خواهد بود. چین کشوری است که بنیان وجودی‌اش بر تجارت و اقتصاد استوار شده و راه‌حل درست برای واشنگتن، کاهش تعرفه‌ها و باز کردن بازار به روی پکن است تا بتواند با آرام کردن فضا از شدت بحران‌ها بکاهد. در غیر این صورت، اتحاد چین، روسیه و کره شمالی نه‌تنها آمریکا بلکه متحدانش مانند ژاپن، کره جنوبی و کشورهای جنوب شرق آسیا را نیز تهدید خواهد کرد.

وی در پایان خاطرنشان کرد: در مجموع، نظم جهانی در حال تغییر اساسی است. قدرت‌های نوظهور نقش بیشتری در معادلات بین‌المللی به دست آورده‌اند و دیگر نمی‌توان جهان را با معادلات قدیمی اداره کرد. اگر ایالات متحده و اروپا این واقعیت را نپذیرند، آینده‌ای پرمخاطره در انتظار همه خواهد بود. همان‌گونه که تاریخ نشان داده است، به‌هم‌ریختگی نظم جهانی معمولاً به جنگ‌های بزرگ منجر می‌شود. امروز نیز بیم آن می‌رود که تاریخ بار دیگر تکرار شود و صدای جنگ جهانی سوم بیش از هر زمان دیگری به گوش برسد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز