یادداشتی از سیدرضا صدرالحسینی:
کنشگری مبهم اروپا در تشکیل کشور فلسطین

انگلیس همواره دنبالهروی سیاستهای آمریکاست و نباید فراموش کرد که بخش زیادی از شرایط فعلی خاورمیانه و جنایات اسرائیل، ریشه در طراحیهای تاریخی انگلیس دارد.
سیدرضا صدرالحسینی، کارشناس مسائل منطقه طی یادداشتی برای ایلنا به تشریح ابعاد و دلایل مواضع فرانسه در قبال لزوم به رسمیت شناختن کشور فلسطین پرداخت که به شرح زیر از نظر میگذرد:
به نظر میرسد در مواضع اخیر برخی کشورهای اروپایی، از جمله فرانسه، میتوان نوعی تقسیم نقش میان «پلیس خوب و بد» را مشاهده کرد. فرانسه طی حدود یک دهه گذشته تلاش کرده حضور خود را در منطقه غرب آسیا، بهویژه در کشورهایی که در گذشته نفوذ بیشتری در آنها داشته، مجدداً احیا کند که لبنان و سوریه از جمله این کشورها محسوب میشوند که البته نمیتوان رقابتهای پنهان و گاه آشکار فرانسه و آمریکا در این منطقه را نیز نادیده گرفت.
با توجه به شعارهای سیاسی و حقوق بشری که در فضای عمومی فرانسه وجود دارد، و این کشور را با پیشینهای از انقلاب و آزادیخواهی میشناسند، به نظر میرسد امانوئل ماکرون نیز (با وجود حمایتهای همهجانبهاش از رژیم صهیونیستی در سالهای گذشته، بهویژه در ماههای اخیر و در جریان کشتار مستمر فلسطینیان در غزه) تلاش دارد تا برای جلب توجه مسلمانان، بهویژه در کشورهای مورد اشاره، نقشی متفاوت از چارچوب کلی کشورهای غربی ایفا کند.
اگر به توافق «سایکس–پیکو» بنگریم، نفوذ فرانسه در بخشی از منطقه غرب آسیا کاملاً مشهود است؛ اما با قدرتگیری آمریکا و فراهم شدن فضا برای اقدامات تجاوزکارانه و نظامی رژیم صهیونیستی در منطقه، نقش فرانسه تا حد زیادی تضعیف شده و حالا شاید فرانسه امروز احساس میکند که میتواند با اتخاذ مواضعی نمادین در حمایت از فلسطین، محبوبیت نسبیای را در میان مردم این کشورها بازیابد.
با این حال باید توجه داشت که فرانسه طی دو دهه گذشته هیچ اقدام روشن، شفاف یا مؤثری در حمایت از مردم فلسطین در هیچ یک از سازمانهای بینالمللی انجام نداده است. بسیاری از تحلیلگران سیاسی نیز معتقدند تقسیم کار میان آمریکا و اروپا (و بهطور خاص میان آمریکا و فرانسه) در این زمینه شکل گرفته که این نکته حائز اهمیت است؛ چرا که به زعم آنها موضوع استقلال فلسطین در حال حاضر دیگر اولویت نخست فلسطینیان نیست، بلکه اولویت کنونی، نجات مردم غزه از گرسنگی، جنگ بیامان و وحشتافکنی رژیم صهیونیستی است؛ رژیمی که فرانسه تاکنون در قبال جنایات آن، هیچ گام عملی برنداشته است.
واقعیت این است که موضع فعلی اروپا در عمل حمایت کامل از رژیم صهیونیستی است. آلمان، با توجه به فضای سیاسی موجود و دولت افراطگرای نتانیاهو، نمیتواند نقشآفرینی قابل توجهی در قضیه تشکیل کشور فلسطین داشته باشد. در مورد انگلستان نیز باید گفت که این کشور همواره دنبالهروی سیاستهای آمریکاست و نباید فراموش کرد که بخش زیادی از شرایط فعلی در غرب آسیا و جنایات رژیم صهیونیستی، ریشه در طراحیهای تاریخی انگلیس دارد که همچنان نیز ادامه دارد.
بنابراین به نظر نمیرسد تروئیکای اروپا (فرانسه، آلمان و انگلیس) بتوانند موضعی واحد و مؤثر در حمایت از کشور مستقل فلسطین اتخاذ کنند.