طاهری در گفتوگو با ایلنا:
به رسمیت شناختن طالبان توسط روسیه صرفا برای تقابل با آمریکا نیست/ طالبان از مشروعیت نسبی برای تقویت موقعیت خود استفاده میکند

رایزن پیشین ایران در افغانستان گفت: روسیه ممکن است در پی تشکیل یک بلوک جدید منطقهای با مشارکت کشورهای عربی و ترکیه باشد تا ساختار جدیدی از نظم منطقهای را شکل دهد که در آن، طالبان یکی از اضلاعش باشند.
عبدالمحمد طاهری، رایزن پیشین ایران در افغانستان در تشریح دلایل به رسمیت شناختن طالبان توسط روسیه در گفتوگو با ایلنا اظهار کرد: به رسمیت شناختن طالبان توسط مسکو، در اصل اقدامی است در چارچوب تقابل راهبردی روسیه و آمریکا در افغانستان. مسکو تلاش دارد خلأ فیزیکی و ژئوپولیتیکی ناشی از خروج آمریکا از افغانستان را پُر کند اما با توجه به تحولات اخیر در کشور ما، این روند تسریع شده است. شاید در پسذهن سیاستگذاران روس، این تصور وجود دارد که در آیندهای نزدیک، منافع روسیه درگیر رقابت یا منازعهای غیرمستقیم با منافع آمریکا در منطقه خواهد شد و آنها قصد دارند از خلأهای احتمالی بیشترین بهرهبرداری را داشته باشند. اما نکته اساسی اینجاست که روسیه صرفاً به دنبال منافع خود است. در شرایط کنونی نیز، روسها با یک تیر چند نشان میزنند؛ از یک سو با آمریکا مقابله میکنند و از سوی دیگر منافع اقتصادی، سیاسی و منطقهای خود را پیگیری میکنند. اینکه این منافع تا چه اندازه برای آنها حیاتی است، به هر حال برای ما بیتأثیر نیست. اما تصور اینکه این اتفاق یک رخداد خارقالعاده یا سرآغاز تحولی بزرگ باشد، نیاز به تأمل بیشتری دارد.
وی ادامه داد: واقعیت این است که روسیه نخستین کشوری است که بهطور رسمی طالبان را به رسمیت شناخته و این مسئله شایسته تحلیل جدی است. ما نیز باید در مواجهه با این تحولات نوظهور، هوشیار و دقیق باشیم و پیامدهای آن را زیر نظر داشته باشیم. تجربه تاریخی نیز نشان میدهد که روسیه هیچگاه دوست دائمی نداشته است. نکته دیگر، وضعیت کنونی حکومت طالبان است. با نگاهی به رفتارها، ساختارها و رویکردهای آنان درمییابیم که این گروه، حتی از دوره پیشین خود نیز عقبماندهتر عمل میکند. نظمی که طالبان امروز در برخی ولایتهای افغانستان برقرار کردهاند، بهنوعی بازگشت به ساختارهای فرسوده است. اینکه چگونه کشورهایی مانند روسیه یا دیگر بازیگران مطرح جهانی میخواهند با چنین ساختاری وارد تعامل شده و منافع خود را پیگیری کنند، جای بحث و تحلیل جدی دارد. از سوی دیگر، طالبان در سطح داخلی با ابزاری چون «استراتژی ترس» حکمرانی میکنند؛ با کمترین سطح از بهرهگیری از دانش و فناوری، و در انزوایی عمیق از مناسبات دیپلماتیک جهانی. بنابراین ما باید در مواجهه با این پدیده، با دیدی ژرف و رویکردی سنجیدهتر عمل کنیم.
این کارشناس مسائل افغانستان تصریح کرد: نکته مهم دیگر این است که هدف روسیه تنها پُر کردن خلأ ناشی از خروج آمریکا از افغانستان نیست. این اقدام روسیه را باید در چارچوب یک راهبرد چندلایه تحلیل کرد؛ راهبردی که در آن، مؤلفههایی چون منافع امنیتی، اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیکی توأمان لحاظ شدهاند. باید توجه شود که ما در سالهای گذشته، بزرگترین قربانی نبود یک استراتژی روشن، منطقی و جامع در قبال افغانستان بودهایم. متأسفانه هشدارهای اندیشمندان در این خصوص نادیده گرفته شد، در حالی که ما از همان ابتدا باید نقش نفوذ بازیگران فرامنطقهای در افغانستان را به دقت رصد میکردیم. امروز روسیه در شرایطی طالبان را به رسمیت شناخته که ما با بحران مهاجرت، عبور غیرمجاز از مرزها، و تهدیدات امنیتی روبهرو هستیم و اخیرأ هزاران نفر مهاجر غیرقانونی به کشورشان بازگشتهاند. در عین حال، باید توجه کنیم که طالبان همواره در پی کسب مشروعیت بینالمللی بوده است. اکنون، به رسمیت شناخته شدن از سوی روسیه، نقطه عطفی برای آنها محسوب میشود. اگرچه موضع آمریکا و اروپا در ظاهر همچنان مخالفت است، اما در عمل این احتمال وجود دارد که طالبان از این مشروعیت نسبی برای تقویت موقعیت خود استفاده کنند.
وی در پایان افزود: از سوی دیگر، حضور کشورهای عربی نظیر عربستان سعودی، قطر، و امارات در افغانستان (هرچند بدون شناسایی رسمی طالبان) عملاً به همکاری با این گروه انجامیده است. روسیه ممکن است در پی تشکیل یک بلوک جدید منطقهای با مشارکت کشورهای عربی و ترکیه باشد تا ساختار جدیدی از نظم منطقهای را شکل دهد که در آن، طالبان یکی از اضلاع آن باشند و این موضوع باید از سوی وزارت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی ما با دقت پیگیری شود. باید توجه داشت که در روابط بینالملل دو ابزار اصلی اعم از سازگاری و سازش وجود دارد و زیربنای هر دو خرد سیاسی است. در پایان، یک پرسش اساسی را باید مطرح کرد و آن این است که آیا هدف روسیه صرفاً به رسمیت شناختن طالبان است؟ یا آنها در پی طراحی نظمی جدید در منطقهی خاورمیانه با محوریت طالبان هستند؟ این مسئله، نیازمند تحلیل عمیق، دوراندیشی و درک دقیق از ناپیداهاست. ما باید آنچه پنهان مانده را ببینیم و آن را به آگاهی عمومی و نخبگان برسانیم؛ چراکه تنها با آگاهی، میتوان از منافع ملی صیانت کرد.