خبرگزاری کار ایران

چرا ماهی‌ها را وادار می‌کنیم تا از درخت‌ها بالا بروند

asdasd
کد خبر : ۶۵۲۸۰۰

روایتی متفاوت از ماجرای خانه‌ای که در حال فروریختن است در گفتگویی متفاوت با مشاور منتخب تیزهوشان شهر تهران.

به گزارش ایلنا، آلبرت انیشتین می‌گفت که همه نابغه‌اند اما اگر شما یک ماهی را با توانایی بالا رفتن از درخت مورد سنجش قرار دهید او تا آخر عمر فکر می کند که بی‌استعداد است. متأسفانه نظام آموزشی حاکم در مدارس و حتی دانشگاههای ما اصرار دارد که ماهی ها از درختان بالا بروند. اینها بخشی از سخنان سینا تهرانی است. مشاوری که به تازگی عنوان رتبه آورترین مشاور تحصیلی از نگاه تیزهوشان شهر تهران را از آن خود کرده است. با او در رابطه با دلایل ضعف نظام آموزش و پرورش و راهکارهای ایجاد سیستمی کارآمد به گفت و گو پرداخته ایم.

سینا تهرانی با طرح این پرسش که آیا این نظام آموزشی فرسوده به کارهایی که کرده است، افتخار می کند؟ ؛ گفت:

آلبرت اینشتین زمانی گفت: « همه نابغه اند اما اگر شما یک ماهی را با توانایی بالا رفتن از درخت مورد سنجش قرار دهید او تا آخر عمر فکر می کند که بی استعداد است. »

سرگذشت بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان در این نظام آموزشی منسوخ شده ، همانند ماهی هایی است که مجبورند از درختان بالا بروند. اینها در طول دوران تحصیل خود بر خلاف جریان آب شنا کرده و هیچگاه استعدادهایشان را کشف نمی کنند زیرا تصور می کنند که کندذهن هستند، در نتیجه به این باور اشتباه می رسند که به درد نمی خورند. مدارس ما ناخواسته قاتلان خلاقیت این بچه ها هستند و کاری کرده اند که دانش آموزی که می بایست پرسشگر و متفکر باشد، دیگر قادر به سوال کردن نیست.

ظاهرا قرار است بچه های ما بهترین سالهای زندگی خود را سرگرم تست زدن باشند

یکی از اساتید علوم پزشکی دانشگاه تهران می گفت: « آقای تهرانی! اینروزها در میان دانشجویان پزشکی که به نظر باید نخبه بوده و روحیه ی پرسشگری داشته باشند، کمتر دانشجویی را می بینم که پرسشی مطرح کند، بسیاری از آنها حتی از طرح یک سؤال معمولی نیز عاجزند. آنوقت شما از دانش آموزانی سخن می گویید که سؤال کردن بلد نیستند ! »

به ایشان عرض کردم : « این همان نتیجه فاجعه بار مرگ روحیه پرسشگری ، اندیشیدن و خلاقیت بچه هاست. اغلب مدارس، دغدغه آموزش شیوه های تفکر و تربیت بچه هایی پرسشگر را ندارند بلکه دغدغه شان پر کردن جیب تولیدکنندگان فیلم های به اصطلاح آموزشی، ناشران کتابهای کنکور و برگزارکنندگان آزمون های آزمایشی است ، آنهم به بهانه آماده سازی بچه ها برای ورود به مدارس تیزهوشان و یا قبولی در دانشگاه. ظاهرا قرار است بچه های ما بهترین سالهای زندگی خود را سرگرم تست زدن باشند »

این خانه ی کلنگی را باید از نو ساخت، بازسازی جواب نمی دهد

سینا تهرانی در ادامه گفت: دارن هاردی نقل می کند: « مردی چهارنعل با اسبش می تاخت. اینطور به نظر می رسید که برای کار مهمی می رود، مردی که کنار جاده ایستاده بود، فریاد زد؛ کجا می روی؟

مرد سوارکار جواب داد، نمی دانم از اسب بپرس!

این داستان نظام آموزشی کشور ماست، مدیران این حوزه در طی دهه های مختلف سوار بر عادت‌ها و باورهای غلط خود تاخته اند، بدون اینکه بدانند به کجا می‌روند. ما سالهاست یک نظام آموزشی منسوخ را بدون کمترین تغییری حفظ کرده ایم. نسل ها می آیند و می روند اما این سیستم فرسوده همچنان باقی است. کسی از خود نمی پرسد که برای از بین بردن چنین تفکر منسوخ شده ای و ساخت یک نظام جدید آموزشی تفکرمحور چه باید کرد. »

آقای وزیری آمد و بقول خودش خواست تا با سیستم سه،سه،شش این نظام آموزشی فرسوده را اصلاح کند. اما به عقیده بنده کار از بازسازی و اصلاح گذشته است. تنها راه تخریب کامل آن و ساخت یک بنای جدید مبتنی بر تفکر ، خلاقیت و نیازهای عصر حاضر است.

ما به سیستمی نیازداریم که بچه ها را برای آینده آماده کند نه برای گذشته !

مدارس کنونی؛ ساعتها بچه ها را در مدرسه نگه می دارند و با دادن تکالیف درسی سنگین مجبورشان می کنند به چیزی فکر کنند که آنها می خواهند. یعنی رقابت استرس زا، ناسالم و ناجوانمردانه برای گرفتن نمرات بیست و یا رتبه های برتر کنکور. رقابتی که منفعت طلبی شخصی را جایگزین منافع جمعی و گروهی کرده است.امروز دیگر ما به مدارسی نیاز نداریم که از دانش آموزان یک ربات بسازند. جهان پیشرفت کرده است و ما به انسانهایی با قدرت تفکر ، اندیشه ، خلاقیت ، نوآور ، نکته سنج ، مستقل و توانمند در برقراری ارتباطات نیاز داریم.

قطعا هیچ دو مغزی شبیه یکدیگر نیستند اما چرا مدارس از یک قالب مشخص برای آموزش بچه ها استفاده می کنند. آنها اصرار دارند تا یک کلاه تک سایز را به اجبار بر سر همه دانش آموزان خود بگذارند، اما اگر یک پزشک نسخه یکسانی را برای بیماران خود تجویز کند، آنگاه همگان عمق فاجعه را درک خواهند کرد . این دقیقا همان اتفاقی است که در مدارس افتاده است. عملکرد غلط سیستم آموزشی باعث شده است تا یک معلم در برابر دهها دانش آموز با توانایی ها ، نیازها و رؤیاهای متفاوت بایستد و به آنها درس هایی مشابه با روشی یکسان بیاموزد و همین امر باعث شده تا بچه از نظر روحی با مشکل مواجه شوند. استرس های کشنده ، برخوردهای سلیقه ای ، تحقیر کردن ها ، حجم بالای کتابهای درسی ، آموزش های غلط ، اجبار به خرید و مطالعه کتابهای ناشرین خاص ، شرکت اجباری در آزمون های آزمایشی صرفا تجاری و هدایت های اشتباه برخی از مشاوران تحصیلی، روح و روان این بچه ها را متلاشی کرده است.

یک معلم می تواند به قلب دانش آموزانش راه یابد اگر ...

مشاور تحصیلی منتخب تیزهوشان شهر تهران در ادامه افزود: معلمان ما استراتژیک ترین شغل را دارند اما با این حال به اندازه ی کافی به آنها توجه نمی شود و تعجبی نیست که چرا نسلی از مدیران و متخصصین بی کیفیت و غیرخلاق بوجود می آید که از خودباوری لازم برخوردار نیستند. بنده معتقدم؛ حقوق معلمان می بایست به اندازه ی متخصصان حوزه پزشکی افزایش باشد. چرا که یک متخصص با جراحی قلب، جان یک بچه را نجات می دهد اما یک معلم توانمند می تواند به قلب آن بچه راه پیدا کند و فرصت زندگی واقعی را برایش فراهم کند. یک معلم می تواند از دانش آموز خود انسانی با دانش ، متعهد ، با وجدان ، متفکر و خلاق بسازد که در فکر پیشرفت جامعه اش باشد نه اینکه صرفا به منافع فردی خود فکر کند.

مشکل از معلمان نیست

به عقیده بنده معلمان قهرمان هایی هستند که اغلب سرزنش می شوند در حالیکه مشکل از آنها نیست، زیرا آنها در سیستمی کار می کنند که در آن حق انتخابی وجود ندارد. برنامه های آموزشی توسط سیاست مدارانی پایه ریزی می شود که اغلبشان حتی تجربه یک روز تدریس را هم ندارند. آنها چون مدیران با دانش و خلاقی نیستند، نمی توانند از همه ی پتانسیل های موجود برای انجام تغییرات اساسی و مثبت استفاده کنند. چنین مدیرانی خلاقیت لازم برای خلق راه حل های علمی و حساب شده را ندارند و به همین علت ساده ترین راه را انتخاب می کنند و آن هم برگزاری آزمون هایی به نام کنکور سراسری است. آنها گمان می کنند یک آزمون چند گزینه ای که سالی یکبار و آنهم با حواشی استرس زا برگزار می شود، تعیین کننده میزان موفقیت بچه ها است.

روح مدارس فعلی را بیرون بیاندازیم!

بنده هشدار می دهم که اگر ما همچنان به نظام آموزشی کنونی دلخوش کنیم ، نتایج قطعا مهلک خواهد بود. نگاهی به خودروسازی داخلی بیاندازید، سالهاست که خودروهایی بی کیفیت با همان ساختار قدیمی تولید می شود در حالیکه جهان خودرو هر ساله خودروهای بروزتر و مدرن تری را روانه ی بازار می کند. این محصول همین نظام آموزشی فرسوده است که مدیرانی بی تعهد، غیرمتفکر و غیرخلاق تربیت کرده است که منافع خود را در استراتژی « بیانداز و فرار کن » می بینند نه در جهت رفاه ، آسایش و امنیت مشتری.

معلمان و دانش آموزان را باور کنیم

بنده شخصا به معلمان و دانش آموزان ایمان دارم. وقتی ما می توانیم در زمینه سلول های بنیادی ، نانوتکنولوژی ، توانمندی هسته ای و موشکی ، ساخت پهپادها و غیره به پیشرفت های چشمگیر دست یابیم. قطعا می توانیم که مشابه این اقدامات را نیز بر روی سیستم آموزشی منسوخ شده خود پیاده کنیم، آن را توسعه و بهبود ببخشیم و تغییراتی اساسی اعمال کنیم. به شرط آنکه روح مدارس فعلی را بیرون بیاندازیم چرا که روح کنونی نشان داده است که منافع چندانی برای جامعه ندارد. بجای آن باید بر روی شکوفایی روحی تک تک دانش آموزان کار کنیم. این باید به وظیفه ی اخلاقی و قانونی همه ی ما تبدیل شود.

نمونه یک تجربه بسیار موفق از ایجاد تغییرات بنیادین در نظام آموزش و پرورش

سینا تهرانی در ادامه افزود : ممکن است بگویید این یک آرزوی دست نیافتنی است اما کشورهایی نظیر فنلاند اصلاحات مؤثری در این زمینه انجام داده اند. آنها ساعات حضور بچه ها در مدارس را کاهش داده اند ، معلمان حقوقی که سزاوارشان است را می گیرند ، تکلیف در خانه عملا وجود ندارد و تمرکز صرفا بر روی همکاری است نه رقابت. شگفتی اصلی اینجاست که سیستم آموزشی آنها موفق ترین و کارآمدترین است. برنامه های مدارس مبتنی بر خلاقیت، انتخاب فردی و شور و نشاط است. دانش آموزان فنلاندی برنامه درسی را بر اساس سلیقه و علاقه شخصی خود دنبال می کنند و در پیگیری مواد درسی از استقلال و آزادی برخوردارند.

جان کلام اینکه ؛ نظام آموزشی فنلاند، دروس موضوعی و بین رشته ای را جایگزین زمینه های درسی سنتی نموده است به این امید که دانش آموزان فنلاندی به طور عملی با کاربرد دانش در حیطه فعالیت های روزمره، کار و زندگی خانوادگی و اجتماعی آشنا شوند.

نیاز به تفکرات شهید باقری ها داریم

سینا تهرانی در انتها افزود: قطعا می توان با بهره گیری از تجربیات ارزشمند کشورهایی نظیر فنلاند و نیز استفاده از دانش و خلاقیت بکر آندسته از مدیران ، دبیران و فعالان دلسوز و متعهد ، یک نظام آموزش و پرورش پیشرو که بر محور تفکر و خلاقیت و نه بر محور حفظیات پایه گذاری شده است را خلق کرد. البته بنده شخصا معتقدم اینکار نیاز به تفکراتی مشابه اندیشه های ناب شهدایی چون حسن باقری ها ، چمران ها ، باکری ها و ... دارد که قطعا تعدادشان در این کشور کم نیست. چنین تفکراتی همانطور که آن شهدای بزرگوار توانستند معادلات جنگ را به نفع کشور تغییر دهند، قطعا قادر خواهد بود تا نظام آموزش و پرورش و حتی نظام آموزشی حاکم بر دانشگاهها را بر محوریت تفکر اسلامی دگرگون سازد، به شرط آنکه مدیران ارشد آموزش و پرورش و سایر حوزه های مرتبط این فضا را فراهم سازند و راه را برای تولید فکر و بهره گیری از دانش متفکرین این حوزه باز نمایند.

انتهای پیام/
نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز