در گفتوگو با ایلنا مطرح شد:
کارتنخوابی نتیجه شکست سیاستهای مسکن است/ با وجود سازمانهای متعدد، برنامهای برای مقابله با بیخانمانی نداریم

عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: وقتی فرد کارتنخوابی را در خیابان میبینید، به این معناست که سیاستهای مسکن در آن جامعه موفق نبوده است. کشورهایی که توانستهاند مسئله تأمین مسکن را به شکل مناسبی حل کنند، یا با پدیده بیخانمانی به این شکل مواجه نیستند، یا در صورت بروز، سریعاً با اجرای سیاستهای مؤثر، مسکن مناسب را برای افراد تأمین میکنند.
ستار پروین در گفتوگو با خبرنگار ایلنا درباره معنای اصطلاحاتی مثل «بیخانمان»، «کارتنخواب» و «فرودست»، توضیح داد: واژه «بیخانمانی» کلیتر از واژه «کارتنخوابی» است. بیخانمان به کسی گفته میشود که مکان و اقامتگاه دائمی و متعارفی ندارد. این فرد بیخانمان ممکن است توسط دوستی به طور موقت پذیرفته شود. ولی بخشی از این افراد در فضای عمومی مثل خیابانها زندگی میکنند. کارتنخوابی برای این افراد است. آنها در طول روز شاید زیاد نخوابند و در خیابانهای شهر پرسه بزنند و شب جایی را انتخاب کنند که روی آن بخوابند. معمولاً این وضعیت در فصلهای سرد برجستهتر میشود، چون شرایط سختتر میشود و ممکن است این افراد بیمار شوند.
وی افزود: واژه «فرودست» هم طبیعتاً شمولیت بیشتری دارد و بیشتر شامل محرومان جامعه میشود؛ کسانی که از چتر حمایتهای رسمی و حتی غیررسمی جامعه به دور هستند. در واقع، این افراد میتوانند بیخانمان نباشند و محرومیتهای مختلف را، از جمله محرومیت اقتصادی، تجربه کنند.
در چند سال اخیر شاهد گسترش فرهنگ فردگرایی بسیار رادیکال در میان طبقات متوسط کشور بودهایم که پدیدههایی مانند فقر و کارتنخوابی را حاصل بیعرضگی یا انتخاب فردی افراد میدانند. استاد دانشگاه علامه در مورد این دیدگاه گفت: طبیعتاً تقلیل دادن پدیدههای اجتماعیِ گسترده — که تعداد زیادی از افراد در آن درگیر هستند — به مسائل پزشکی، روانشناختی و فردی، آسانتر است. در این نگاه، عملاً خود فرد مقصرِ این پدیده قلمداد میشود و قربانیان ساختاری نادیده گرفته میشوند.
پروین ادامه داد: با این نگرش، شما ساختارهای جامعه را به چالش نمیکشید. عمدتاً بحث بر سر نابرابری اجتماعی، نبود فرصتها و توزیع ناعادلانه منابع است. به قول برخی صاحبنظران، وقتی یک پدیده را در شکل محدود و با تعداد اندکی از افراد میبینید، ممکن است دیدگاه فردگرایانه اشکالی نداشته باشد؛ اما وقتی شمار افراد بسیار زیاد میشود، دیگر نمیتوان مشکلات را صرفاً به عوامل روانشناختی تقلیل داد. اینجاست که مسائل به سیاستهای کلان جامعه، حمایتهای قانونی و رفاهی بازمیگردد.
وی خاطرنشان کرد: این بحث همواره وجود دارد که آیا بیخانمانی واقعاً ناشی از عاملیت و کنشگری خود فرد است، یا ساختارهای جامعه امروزی او را مجبور و وادار به این شرایط کرده است. برخی دیدگاههای تلفیقی نیز وجود دارند که هر دو را در نظر میگیرند.
استاد دانشگاه علامه تاکید کرد: متأسفانه فرهنگ حاکم در جامعه امروز، غلبه دیدگاههای مادیگرایانه و فردی است که پدیدهها را تنها در سطح فردی میبیند و فرد را سرزنش میکند. در چنین فرهنگی، عدهای له میشوند، نادیده گرفته میشوند و در نهایت به همان پدیدههایی تبدیل میشوند که شاهد آن هستیم.
پروین اظهار داشت: به طور معمول، کلانشهرها بیشتر در معرض پدیده کارتنخوابی هستند. شهرهای کوچکتر، به دلیل وجود حمایتهای غیررسمی، کنترلهای اجتماعی بیشتر و روابط نزدیکتر، کمتر شاهد بیخانمانی به شکلی که در شهری مثل تهران مشاهده میشود، هستند. تهران هم از یک سو پذیرای کارتنخوابان و بیخانمانانی از سایر نقاط کشور است — به دلیل جذابیتهایی که برای آنها دارد — و هم به دلیل ویژگیهای درونی خود، استعداد تولید بیخانمان و کارتنخواب را داراست.
تهران نمودی از بسیاری از آسیبها و مسائل اجتماعی است
استاد دانشگاه علامه ادامه داد: تهران نمودی از بسیاری از آسیبها و مسائل اجتماعی است؛ شاید به دلیل شهرنشینی مضاعف، توزیع ناعادلانه امکانات، و نبود حمایتهای کافی، نبود روابط عاطفی پایدار، قطع ارتباط با خانواده و شبکههای حمایتی، همه و همه در شکلگیری کارتنخوابی موثرند.
وی افزود: محلات فرودست نیز در این مسئله نقش دارند. در برخی از این محلات، کارتنخوابان متمرکز میشوند و به دلیل فقر گسترده، ساکنان این محلات یا توانایی رسیدگی به این پدیده را ندارند، یا اساساً آن را به عنوان یک مسئله جدی تشخیص نمیدهند. در این محلات، محرومترین اقشار جامعه به متمرکزترین شکل ساکن شدند. لذا فضا برای انواع آسیبها، از جمله مصرف مواد مخدر فراهم است. این محلات به طور ساختاری پذیرای کارتنخوابان هستند.
پروین تایکد کرد: از سوی دیگر، حتی در برخی خیابانهای مناطق بالاشهر یا کنار اتوبانها— نیز میتوان کارتنخوابی را مشاهده کرد.
استاد دانشگاه علامه در مورد علل مسئله کارتنخوابی اظهار داشت: تمام عوامل اجتماعی مرتبط با نابرابریهای اجتماعی، فقدان فرصتها و نبود سیاستهای رفاهی مناسب - به ویژه در حوزه مسکن - در شکلگیری این پدیده دخیل هستند.
پروین در مورد نقش سیاستهای مسکن در شکلگیری کارتنخوابی توضیح داد: طبیعتاً وقتی فرد کارتنخوابی را در خیابان میبینید، به این معناست که سیاستهای مسکن در آن جامعه موفق نبوده است. بی خانمانها عموما فرودست هستند ولی ممکن است افرادی از طبقات دیگر در میان آنها وجود داشته باشند. بعضیها افراد پولدار هستند که به هر دلیل نمیخواهند وارد جامعه شوند. برخی اعتیاد دارند و برخی معلولیت ذهنی دارند.
به گفته وی وجود این افراد در خیابانها، نشاندهنده شکست جامعه در تأمین مسکن مناسب برای تمام افراد است. کشورهایی که توانستهاند مسئله تأمین مسکن را به شکل مناسبی حل کنند، یا با پدیده بیخانمانی به این شکل مواجه نیستند، یا در صورت بروز، سریعاً با اجرای سیاستهای مؤثر، مسکن مناسب را برای افراد تأمین میکنند. بخش عمده این موفقیت به سیاستهای کلان اجتماعی در آن جوامع بازمیگردد.
وی افزود: به عنوان مثال، در آمریکا یا کشورما که نابرابری بالاست، این پدیده مشهود است، اما در کشورهای اروپایی - پیش از موجهای مهاجرت اخیر - نظامهای جذبکنندهای وجود داشته که به سرعت افراد را جذب کرده و اجازه بروز این پدیده را نمیداد. این موضوع به سیاستهای طردکنندگی و جذبکنندگی آن جامعه برمیگردد.
مسئله دیگری که مطرح میشود، تجربه زیستی و مقولات ذهنی مشترک میان افراد کارتنخواب است. استاد دانشگاه علامه در مورد این موضوع اظهار داشت: زیست روزمره و شبانه این افراد دارای ویژگیهای خاصی است. زیست روزانه و شبانه افراد بیخانمان با یکدیگر متفاوت است. شبها عمدتاً در فضای عمومی سپری میشود و روزها به دنبال تأمین معاش، از جمله جمعآوری زباله، یا درگیر شدن با مسئله اعتیاد هستند. تمام تلاش آنان معطوف به گذران روز و شب به امید فردایی دیگر است.
جامعه بیخانمانها را طرد کرده و به کارتنخوابی کشانده است
پروین ادامه داد: این افراد ممکن است تجربههای مختلفی از جمله خشونت، روابط جنسی نامتعارف و اعتیاد و آزار را از سر گذرانده باشند. در نهایت، آنچه مشترک است، این است که آنان عملاً به حاشیه رانده شدهاند؛ جامعه آنها را طرد کرده و به بیخانمانی یا کارتنخوابی کشانده است و سپس، خود این پدیده نیز به نوبه خود به چالشی مضاعف برای طردشدگی آنان تبدیل شده است.
استاد دانشگاه علامه، در مورد برخورد جامعه با افراد کارتنخواب گفت: برخورد جامعه با این افراد گاهی همراه با ترحم است – مثلاً ممکن است به آنان غذا داده شود – و گاهی نیز صرفاً به عنوان یک «مشکل شهری» تلقی میشوند که باید مدیریت شود.
در قبال آسیبها اجتماعی فاقد سیاست مشخص و قابل پایش هستیم
پروین از مدیریت شهری انتقاد کرد: یکی از کاستیهای نظام مدیریتی موجود، فقدان رویکردهای روانی-اجتماعی و توانمندساز است. سیاستهای اجراشده – که عمدتاً توسط شهرداری تهران انجام میشود – ممکن است حتی در حیطه وظایف ذاتی این نهاد نباشد و مثلاً بر عهده سازمانی مانند بهزیستی باشد. اما مسئله اصلی این است که ما در قبال این آسیب اجتماعی، فاقد یک «سیاست مشخص»، قابل پایش و ارزیابی هستیم. برنامههای مختلفی در شهر تهران برای این گروه اجرا شده، اما عمدتاً هیچ پژوهش برای ارزیابی کارآمدی آنها انجام نشده است.
سیاستهایی مانند راهاندازی گرمخانهها و مددسراها توسط شهرداری – به ویژه در روزهای سرد سال – با هدف ساماندهی کارتنخوابان اجرا میشود؛ اما پرسش اینجاست که این اقدامات تا چه حد واقعاً مؤثر و پایدار بودهاند؟ استاد دانشگاه علامه در پاسخ به این سوال گفت: دو سطح سیاستگذاری را باید از هم تفکیک کرد. اول، سیاستهای کلان، که آیا بی خانمان های دیگری به این تعداد اضافه میشوند یا خیر. که بنظر میرسد سیاستهای نظام اجتماعی و رفاهی ما به گونهای هست که ما این افراد را در شهرها بیشتر میبینیم. دوم، برنامههای مداخلهای، که زحماتی برای آنها کشیده شده، اما بدون ارزیابی علمی، نمیتوان فهمید که آیا این طرحها واقعاً توانستهاند آسیبهای اجتماعی مرتبط با این گروه را مدیریت کنند یا خیر.
طرحهای شهرداری تنها به ارائه مکانی برای استراحت بیخانمانان محدود شده است
وی با تاکید بر اینکه طرحهای شهرداری تنها به ارائه مکانی برای استراحت محدود شده و فاقد رویکرد مداخلهای جامع و مبتنی بر ابعاد روانی-اجتماعی است، ادامه داد: مداخله مؤثر در این پدیده، تنها با عزمی فرابخشی و تعامل بینسازمانی ممکن خواهد بود.
پروین در رابطه با دانش پژوهشگران درباره پدیده کارتنخوابی اظهار داشت: پژوهشهای مختلفی در مورد پدیدههای بیخانمانی و کارتنخوابی وجود دارد و دلایل آن روشن است. آنچه که مهم است، نوع مواجه و سیاستهای ما در مورد این افراد است. متأسفانه به رغم وجود سازمانهای متعددی که میتوانند با این پدیده درگیر شوند، متولی مشخص و برنامه مدونی برای مقابله با بیخانمانی تعریف نشده است.
کارتنخوابها انواعی از طرد اجتماعی را تجربه میکنند
استاد دانشگاه علامه درباره مفهوم طرد اجتماعی و مواجهه افراد کارتنخواب با این مسئله توضیح داد: طرد شدگی اجتماعی مفهومی است که در کنار «شمولیت اجتماعی» قرار دارد. زمانی که قوانین و سیاستها به گونهای طراحی شده باشند که همه افراد را تحت پوشش قرار دهند، شمولیت اجتماعی محقق میشود؛ اما در «طرد اجتماعی»، عکس این اتفاق رخ میدهد. دایره حمایت محدود میشود و افرادی در جامعه باقی میمانند که قوانین و حمایتهای رسمی و غیررسمی شامل حال آنها نمیشود. این افراد در واقع در «حیات خلوت قوانین» به سر میبرند.
وی خاطرنشان کرد: طردشدگی میتواند جنبههای فردی یا محلی داشته باشد و در حوزههای مختلفی مانند سلامت، معلولیت، اعتیاد رخ دهد. افرادی که در مرحله فرودستی زندگی میکنند یا با بیماری، معلولیت، بیسوادی، زندان یا بیخانمانی دست و پنجه نرم میکنند، احتمال بیشتری دارد که با طرد اجتماعی مواجه شوند. این شرایط اغلب خارج از کنترل خود فرد یا گروه است و ممکن است در میدانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نمود یابد.
پروین ادامه داد: به عنوان مثال، یک فرد بیخانمان از مشارکت در تولید و مصرف محروم است — پولی ندارد تا در چرخه اقتصادی نقش ایفا کند. ممکن است این افراد علاقه به مشارکت در جامعه را داشته باشند، اما جامعه به آنها این اجازه را نمیدهد.
استاد دانشگاه علامه با تاکید براینکه افراد بیخانمان و کارتنخواب، اغلب «طردشدگان مضاعف» هستند، اظهار داشت: ممکن است این افراد با اعتیاد، الکل، بیخانمانی و فقر دست و پنجه نرم کنند؛ از نظام سلامت طرد شدهاند؛ از خانواده رانده شدهاند؛ و در حوزههای مختلفی مانند سلامت، اشتغال و آموزش طرد شدند.
پروین در مورد نگاه جامعه ایران به زیست کارتنخوابها گفت: به نظر میرسد نگاه جامعه به این افراد عمدتاً ترحمآمیز است تا اینکه آنان را عاملان جرم یا بزهکاری بدانند. این افراد عموماً آزاری برای دیگران ندارند و صرفاً در تلاش برای گذران امورات حداقلی خود هستند. اگرچه گاهی ممکن است به دلیل برخی اتفاقات تلخ، واکنشهایی از سوی جامعه نسبت به آنان صورت گیرد، اما عموماً این گروه مورد توجه عموم مردم نیستند.
وی افزود: حتی در محلاتی که این افراد ساکن هستند، زندگی نسبتاً مسالمتآمیزی جریان دارد؛ ساکنان محل معمولاً با آنان کنار میآیند و این خود باعث میشود که رفتارهای آزاردهنده متقابل کاهش یابد.
افراد کارتنخواب عمدتاً «مجرم» یا «بزهکار» نیستند
پروین تاکید کرد: نکته مهمی که در پژوهشها کمتر برجسته شده، این است که این افراد عمدتاً «مجرم» یا «بزهکار» نیستند، بلکه بیشتر با اعتیاد و رفتارهای پرخطر جنسی درگیرند. اغلب آنان را مردان تشکیل میدهند و از نظر سلامت جسمی و روانی در وضعیت نامناسبی به سر میبرند.
استاد دانشگاه علامه در مورد شیوه مقابله با پدیده شوم کارتنخوابی گفت: رویکرد اصلی در مواجهه با افراد کارتنخواب، باید حمایتی و توانمندسازانه باشد. در این مسیر، توجه به یافتههای پژوهشهای علمی ضروری است.
وی با اشاره به ضرورت رویکردی جامع و هماهنگ برای مقابله با پدیده کارتنخوابی، بر بازنگری در سیاستهای مسکن، تقویت محلات و ایجاد همافزایی میان نهادهای مسئول تأکید کرد.
او اظهار کرد: برای پیشگیری از گسترش پدیده کارتنخوابی، باید ریشههای اقتصادی و اجتماعی آن در مبدأ کنترل شود. در بسیاری از موارد، فقر و کمبود فرصتهای شغلی در شهرهای کوچک و مناطق محروم، افراد را ناگزیر به مهاجرت به تهران میکند. در صورتی که شرایط حمایتی در این مناطق تقویت شود، بخش زیادی از این مهاجرتهای اجباری و در نتیجه شکلگیری کارتنخوابی قابل پیشگیری خواهد بود.
پروین با اشاره به نقش محلات شهری در کنترل آسیبهای اجتماعی افزود: برای کمک به بیخانمانهایی که هماکنون در تهران حضور دارند، لازم است بر ظرفیتهای محلی تمرکز کنیم. ساکنان محلات باید نسبت به این مسئله آگاه و درگیر شوند. البته در محلاتی که خود با فقر شدید مواجه هستند، توان مداخله اجتماعی کاهش مییابد؛ بنابراین توانمندسازی محلات از مهمترین گامها در حل این معضل است.
این کارشناس اجتماعی همچنین بر ضرورت بازبینی سیاستهای کلان تأکید کرد و گفت: لازم است سیاستهای گذشته در زمینه حمایت از اقشار آسیبپذیر مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد. با شناسایی نقاط قوت و ضعف این سیاستها و ایجاد همافزایی میان دستگاههای مسئول، میتوان به نتایج مؤثرتری دست یافت.
وی بازنگری در سیاستهای مسکن را از دیگر اولویتهای حیاتی دانست و تصریح کرد: در صورتی که سیاستهای مسکن با نیازهای اقشار کمدرآمد و آسیبپذیر هماهنگ شود، میتوان از بروز بسیاری از موارد بیخانمانی پیشگیری کرد.
پروین در پایان با اشاره به اهمیت حمایتهای اجتماعی و خانوادگی خاطرنشان کرد: شناسایی و استفاده از ظرفیت شبکههای حمایتی غیررسمی، مانند دوستان و خانواده، میتواند نقش مهمی در بازتوانی افراد بیخانمان داشته باشد. این حمایتها نهتنها در بازگشت فرد به زندگی عادی مؤثر است، بلکه احساس تعلق اجتماعی را نیز تقویت میکند.