گزارش ایلنا از دخترانِ مدرسه درودزن؛
دستهایم را دیدم که از شدت سوختگی استخونهایش سیاه شده بود، به مادرم گفتم دستهایم خوب میشود؟ گفت؛ حتما خوب میشوند. بعد از آن استخوانهای سوخته انگشتانم را پدرم با دستهای خودش به بیمارستان تحویل داد.
دستهایم را دیدم که از شدت سوختگی استخونهایش سیاه شده بود، به مادرم گفتم دستهایم خوب میشود؟ گفت؛ حتما خوب میشوند. بعد از آن استخوانهای سوخته انگشتانم را پدرم با دستهای خودش به بیمارستان تحویل داد.