ایلنا گزارش میدهد:
همیشه از زنگهای ورزش متنفر بودم، چون معلم میگفت، دست یکدیگر را بگیرید و دور هم حلقه بزنید، اما کسی دست من را نمیگرفت، شرایط به شکلی بود که آخر سر معلم خودش دستم را میگرفت و یکی از بچهها را مجبور میکرد تا دست دیگرم را بگیرد که او هم یا گوشهی مانتوام را میگرفت یا بازوام را، برای همین از روزهای چهارشنبه که ورزش داشتیم، همیشه متنفر بودم.»