مسعود میر با اشاره به اینکه هر چقدر شرایط و روزگار بدتر میشود حس وطنپرستی نیز کمرنگتر میشود، تأکید کرد: «علی موسیو» نشان میدهد که این سرزمین روزهای بدتری داشته اما وطنپرستهای جدیتری هم در همان دوران زیستهاند.
«جالب این است که طرفینِ درگیر یعنی وزیر وقت امور خارجه ایالات متحده آمریکا، خانم آلبرایت، اقرار داشتند که کودتا کار آنان بوده و کاری نادرست بوده است. آمریکا صراحتا نیز از ایران از این بابت معذرت خواهی کرد!» با این اوصاف ایضا سلطنتطلبها کودتا را قیام میدانند و مهرههای حاضر در خیابانها را نیروهای ملی و مردمی خطاب میکنند.
در گفتوگو با رئیس پژوهشگاه تاریخ معاصر ایران مطرح شد؛
«یکی از نکاتی که به نظر در بحثِ به بن بست رسیدن مشروطه موثر بود این نکته بود که جریان غربگرا در قالب این نهضت، اهداف و برنامههایی را ارائه میکرد که هیچ تناسبی با جامعه ایرانی از نظر فرهنگی و اعتقادی نداشتند و این عدم تناسبِ فرهنگی و اعتقادی با قاطبه مردم و متعاقبا بیثباتی که در نتیجه آن در کشور به وجود آمد، مردم را از مشروطه متنفر کرد. از این رو، مردمی که به عشق اینکه کشورشان به ثبات برسد و استبدادی که آنها را به تنگ آورده بود از بین برود، با مشروطه همراه شده بودند، در نهایت عملا با استبدادی بدتر از استبدادِ محمدعلی شاه مواجه شدند.»
اصولا دموکراسی، همواره در حال "صیرورت" است. حتی امروز، پیشرفتهترین دموکراسیها نیز در حال "شدن" و "ترقی" هستند. اینگونه نیست که در دموکراسیها از ابتدا همه شهروندان دارای حق رأی بوده و مشارکت داشته باشند. در ایران نیز همین روال جاری بود.
در دورانی نه چندان دور، یعنی تا همین چند سال پیش طنز، کاریکاتور و فکاهی مقولاتی جداناشدنی از مطبوعات ایران بودند؛ درحالیکه در دنیای امروز که مردم با مشکلات عدیده دست و پنجه نرم میکنند و در روزگاری که مملو از اتفاقات تلخ و ناگوار است، وجود چنین آثاری چه صورت فیریکی و چه به شکل مجازی به شدت احساس میشود.
مازیار گیلانینژاد (فعال صنفی کارگران فلزکار و مکانیک) درباره شکلگیریِ جنبش کارگری ایران و ظهور «افکارِ نو» میگوید: باید چهار دوره برای جنبش کارگری ایران در نظر گرفت: ورود اندیشههای کارگری قبل از مشروطیت به ایران، تولد اولین سازمان صنفی طبقه کارگر در سال ۱۲۸۵، به وجود آمدن اتحادیههای کارگری در سال ۱۳۰۰ و متحد شدن آنها، تبدیل اندیشههای کارگری به قانون و متولد شدن قانون کار.
ونسا مارتین سعی کرده بهجای توجه صرف بر تبریز به عنوان مرکز فکری مشروطیت، با نگاهی فراگیرتر تحولات اصفهان، بوشهر و تهران را نیز ازچشمانداز مسالهای که پیش روی خود قرار داده، محل بررسی قرار دهد.
پروفسور «یرواند آبراهامیان» معتقد است؛ اینکه میگویند تودهها به حرکات تند و کور در تاریخ شهره هستند، یک دروغ است بلکه آنها همواره از عقلانیت بالایی برخوردار بودند. آنها چه در فرآیند مدرنیزاسیون اروپایی و چه در سیر تحولات تاریخی ایران، همواره پیشگام رفتارهای عقلانی بودهاند.